
TheInsider.ru
20 آوریل 2025
«عامل بیگانه»؛ برچسبی قانونی برای دشمن جلوه دادن منتقدان حکومت روسیه
بهروز اخلاقی
ماههاست که در آخرین ساعتهای اداری هر جمعه، فهرست اسامی «اینوگِنت»ها (иностранный агент/ foreign agent) از سوی وزارت دادگستری روسیه بهروز میشود. استفاده از برچسب «اینوگنت» یا همان «عامل بیگانه» برای دگراندیشان روس پدیدهی جدیدی نیست و یادآور فهرستهای طولانیِ مخالفان حکومت است که در روزگار جنگِ سرد مساوی بود با جاسوس تلقی شدن و محرومیت از حقوق اجتماعی. اما این بار اینوگنتها مهجورتر شدهاند زیرا باور عمومی آنها را مایهی دردسر میداند یا بدتر: روسهایی بدون عِرق ملی که با جنگی که کشورشان درگیر آن است مخالفاند.
دستهبندی دگراندیشان و ایجاد محدودیتها سنتی دیرینه در حکومتهای همیشه اقتدارگرای این سرزمین بوده است. سانسور اخبار جنگ، بازداشت مخالفان، استفاده از برچسبهایی همچون «حامی تروریسم و افراطگرایی» و انتشار فهرست اینوگنتها در کنار موج جدید «آموزش اصول میهنپرستانه» در مدارس بخشی از سیاستهای کرملین است. اینبار گاهی نوستالژی پیروزی بر آلمان نازی در سال ۱۹۴۵ و گاهی پای آن روسیهی عظیم امپریالیستی را وسط میکشند که قرار است نه با تکیه بر کمونیسم، بلکه با هدایت مسیحیت ارتدوکس روسی و ایجاد هراس از دشمن فرضی برپا شود و پایههای ایدئولوژیک مستحکمی ندارد.
با این حال، کرملین از طریق همین فهرست اینوگنتها توانسته است که اثرگذاریِ دگراندیشان و همدلیِ مردم عادی با آنان را به حداقل برساند. زندگی یک اینوگنت درست شبیه به شهروند خطرناکی است که شبانهروز تحتنظر است: حسابهای بانکی، سفرها، رفتوآمدها، فعالیتهای حرفهای و حسابهای شبکههای اجتماعیاش به شدت زیر نظر است و در همهی این موارد باید درج شود که او اینوگِنت است.
فهرست بلندبالای اینوگنتها شکل تازهای از محرومیتها را برای اقشار گوناگون به همراه میآورد و تقریباً هر رسانه، نویسنده، روزنامهنگار، هنرمند و مدافع حقوق زنان و اقلیتهای جنسیتی که با دولت همسو نیست به این فهرست راه یافته یا در آستانهی برچسبخوردن است.
قانون اینوگنت در سال ۲۰۱۴، همزمان با حملهی روسیه به اوکراین، برای کنترل مخالفان تصویب شد اما در سه سال اخیر فهرست عوامل بیگانه روزبهروز بلندتر شده است. به نظر میرسد که هر قدر فشارهای خارجی بر پوتین افزایش مییابد دامنهی شمول این فهرست هم گستردهتر میشود. مشهورترین نویسندگان روسیه در داخل و خارج از این کشور به این فهرست راه یافتهاند و بسیاری از آنها به همین علت بار سفر بسته و در کشور دیگری اقامت گزیدهاند.
یکی از این نویسندگان لودمیلا اولیتسکایااست که در چند سال اخیر نامش در گمانهزنیها بهعنوان یکی از برندگان احتمالیِ جایزهی نوبل ادبیات مطرح شده است. او یکی از اولین نویسندگانی بود که جنگ با اوکراین را «بیمعنی» و «فاجعهبار برای روسیه» خواند. او در عین حال یکی از اولین روشنفکرانی بود که از جنبش مردمی بلاروس علیه دیکتاتوری لوکاشنکو حمایت کرد و در نامهای سرگشاده خطاب به همتای بلاروسی خود ــ سوتلانا الکسیویچ ــ از نقش روشنفکران در حمایت از جنبشهای مردمی نوشت. او به اتهام «مخالفت با عملیات ویژهی نظامی در اوکراین» و «ترویج روابط همجنسگرایانه» از این فهرست سر درآورده است. به عقیدهی اولیتسکایا، سیاستهای کرملین مبتنی بر حذف دگراندیشان است و هرکه ابزاری برای تحلیل و انتقاد دارد باید محدود یا رانده شود: «چیز بیشتری در چنته ندارند، همین و بس».

بعد از درج نام اولیتسکایا در فهرست اینوگنتها همهی کتابهای او از کتابخانههای عمومی جمعآوری شد. بر اساس ابلاغیههای رسمی، کتابفروشیهای زنجیرهایِ شهرهای بزرگ اجازهی عرضهی آثار نویسندگانِ اینوگنت را ندارند و وبسایتهای فروش آنلاین موظفاند که در کنار آثار این نویسندگان برچسب «اینوگنت» را قید کنند و اغلب ترجیح میدهند که آثار آنها را عرضه نکنند.
اکنون اولیتسکایا به آلمان مهاجرت کرده است؛ او که به گفتهی خودش در روزگار «وحشت کمونیسم» و بهرغم از دست دادن شغل، روسیه را ترک نکرده بود اینبار ترجیح داد که از کشور خارج شود. اولیتسکایا در مصاحبه با «گاردین» میگوید: «ترسی ندارم! در مقایسه با روزگار استالین، دولت فعلی ما یک گربهی ملوس است با پنجههای نه چندان تیز. اما اندوهگینم از فقدان کرامت انسانی، از اینکه جامعهی ما که تازه داشت بعد از سالها زندگی تحت حکومتی سرکوبگر بر ترسهایش غلبه میکرد دوباره در چنگال ترس گرفتار شده است و دیگر حرف نمیزند.»
راندگان و مهاجران نمیدانند که تا چه حد میتوانند بر اکثر روسها اثر بگذارند. آنها امیدوارند که اپوزیسیونی متشکل از روشنفکران و دگراندیشانِ لیبرال را از طریق اینترنت دور هم جمع کنند.
ویکتوریا لومسکو، هنرمند جوانی که با کتاب «روسیههای دیگر» در غرب شناخته شد، کوشیده است که این گروههای راندهشده و محذوف را به تصویر بکشد، آنهم از طریق داستانهای مصوّری که جنبههای کمتر شناختهشدهی زندگی روسها را نشان میدهد. لومسکو در این کتاب به پدیدههایی مثل زندانهای نوجوانان و بردهداری مدرن، جشنوارهی فیلمهای همجنسگرایان و محاکمهی گروه فمینیستی پوسیرایِت میپردازد، همان چیزهایی که دولت پوتین وجودشان را انکار میکند. به نظر لومسکو، اگر این حذف شدنها وجود نداشت، جنگ هم امکانپذیر نبود. به باور او، فقط نظامی دیکتاتوری است که میتواند چنین جنگی را توجیه کند و در عینحال از جنگ پدیدهای مقدس بسازد و پشت چلیپای کلیسای ارتدوکس پناه بگیرد. او میگوید: «یک روز ایوان الکساندرویچ ایلین را بزک میکنند و به ایدههای فاشیستی او لباس میهنپرستی میپوشانند و روز بعد سرودهای میهنپرستانه را پیش میکشند تا جنگ و دیکتاتوری را توجیه کنند، اما در این زمانه نمیتوان واقعیتِ جنگ و دیکتاتوری را مدتی طولانی از افکار عمومی پنهان کرد.»
از سال ۲۰۲۲ تا کنون بیش از یک میلیون روس از این کشور گریختهاند. لومسکو یکی از مشهورترین هنرمندان مخالف جنگ بود که در اوایل مارس ۲۰۲۲ فهمید که ممنوعالخروج شده است. او پیش از هجوم نیروهای امنیتی به آپارتمانش از طریق مرز زمینی به قرقیزستان رفت و سپس از طریق ترکیه خود را به آلمان رساند. آپارتمان او را کمی پس از خروج غیرقانونیاش مصادره کردند و آثار هنریاش را از بین بردند. او هم مانند اولیتسکایا و صدها دگراندیش دیگر «عامل بیگانه» معرفی شده بود.
به عقیدهی لومسکو، اینبار برای جبران تزلزلِ دولت و نداشتن یک نظریه، خشونت و فضای پلیسی را حاکم کردهاند تا کسی را یارای پرسشگری نباشد: «اگر بپرسید که چرا میجنگید، واقعاً نظری ندارند! پس بهتر است که با ایجاد خفقان جلوی هر سؤالی را بگیرند.»

یکی از مهمترین مشکلات کرملین برای توجیه سیاستهای یک دههی اخیرش این است که هیچ نظریهی مستحکمی ندارد. این همان نقطهی ضعفی است که دگراندیشان به آن اشاره میکنند و دولت هر بار به سرعت نیروهای امنیتی، نمایندگان مجلس دوما و نهادهای سرکوبگر را برای ساکت کردن این پرسشگران گسیل میکند. این معضلی است که هیچیک از حاکمان پیشین با آن دست به گریبان نبودند. نیکلای اول در سراسر دهههای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰ میدانست چطور جنگ علیه جنبشهای لیبرال اروپا را توصیف کند؛ او به اصول مقدس سلطنتی و مذهب ارتدوکس متوسل میشد و خود را مدافع مسیحیتِ واقعی و دشمن خداناباوریِ شیطانصفت و هرجومرج اروپا معرفی میکرد. استالین و اخلاف او نیز به اصول کمونیسم تکیه میزدند و خود را ناجی رهایی از فاشیسم معرفی میکردند و این ایده حتی بیرون از شوروی هم طرفدار داشت. اما نظریهپردازان کنونی دولت روسیه نتوانستهاند چنین نظریهی استواری را ارائه کنند. آنها دیگر نمیتوانند دگراندیشان را به چالش بکشند، چون دکترینی کوبنده ندارند که تبلیغ کنند. بنابراین، از همان اندک ایدههای قدیمی استفاده میکنند: نفرت از نازیسم را، که بازماندهی جنگ جهانی دوم است، به حمایت از کلیسای ارتدوکس، وحشت از همجنسگرایی و میهنپرستی گره میزنند و چند دیوارنوشتهی خیابانی و تجمعات کوچک نئونازیهای اوکراینی را بزرگنمایی میکنند. گویی باور کرده بودند که در اولین ساعتهای شروع جنگ، اوکراینیها هراسان از نئونازیسم پای تانکهای روسی گل خواهند ریخت. اما بزرگنماییِ هراس از فاشیسم و نئونازیها چیزی نبود که بتوان با آن جنگ را، دستکم برای دگراندیشان، توجیه کرد یا ارتش روسیه را ناجی اوکراینیها جلوه داد. اینبار حتی ایدههای نوستالژیک کمونیستی هم به کار نمیآید زیرا حتی لنین هم از استقلال اوکراین حمایت میکرد.
با این حال، به علت سانسور، خودسانسوری و تبلیغاتِ حکومتی نمیدانیم که واقعاً چه تعدادی از روسها با «عملیات ویژهی نظامی در اوکراین» مخالفاند. بر اساس نظرسنجی شورای آتلانتیک، میتوان این گروه را نزدیک به بیست درصد از جمعیت تخمین زد. بخش بزرگی از اعضای فعال این گروه مجبور به مهاجرت شدهاند و بخش دیگری در سکوت زندگی میکنند زیرا مخالفت علنی هزینههای بسیار گزافی دارد. برای مثال، بر اساس یکی از قوانین مصوّب مجلس دوما، عوامل بیگانه اجازه ندارند که اموال خود را به شخص ثالث انتقال دهند و داراییِ افرادی که به علت ترس از تعقیب قضائی کشور را ترک کردهاند ــ با استناد به قانون توهین به نیروهای مسلح و مخالفت با عملیات ویژهی نظامی ــ به نفع ارتش روسیه ضبط میشود.
به عقیدهی دگراندیشان، ولادیمیر پوتین از همان ابتدا در پی فرصتی برای ایجاد اختناق و سرکوب دگراندیشان بود و جنگ این فرصت را برای او مهیا کرده است. یِوگِنی کیسلیوف، یکی از روزنامهنگاران سرشناس روسیه، در مقالهای نوشته است: «قانون عامل بیگانه به منظور از بین بردن تفکر انتقادی و روزنامهنگاریِ مستقل بهعنوان دشمن شمارهی یک پوتین تصویب شده است.»

روزنامهنگارانی که در این مدت با استناد به این قانون بیکار شدهاند حتی برای فعالیت در پلتفرمهای آنلاین هم با مشکل مواجهاند. مجلس دوما، به ریاست ویاچسلاو والودین، قانونی تصویب کرده است که شرکتهای روسی را از آگهی دادن به کانالهای یوتیوبی یا تلگرامیِ چنین اشخاصی منع میکند. این در حالی است که پیش از این بسیاری از فعالان فرهنگی، تحلیلگران سیاسی و روزنامهنگاران روسی از یوتیوب بهعنوان منبع مهم درآمد استفاده میکردند.
کاترینا گوردیوا، روزنامهنگار نامدار روسی که در فهرست عوامل بیگانه قرار دارد، در صدد تعطیل کردن کانال یوتیوبی خود است که بیش از ۱/۶ میلیون دنبالکننده دارد. این قانون او را از بخش زیادی از درآمدش محروم کرده است. او اکنون میکوشد تا مشترکینِ کانالش را به کمک مالیِ مستمر برای ادامهی کار ترغیب کند اما در این امر چندان موفق نبوده زیرا از زمان اجرایی شدن این قانون ویدیوهای کمتری تولید کرده است.
نظارت مستمر بر حسابهای مالیِ عوامل بیگانه یکی از دشواریهایی است که این افراد با آن مواجهاند. هر نویسندهای که بابت ترجمهی آثارش پولی از ناشران خارجی دریافت کند ممکن است که در این فهرست قرار گیرد. آثار اولیتسکایا در اتحادیهی اروپا و آمریکا و اوکراین ترجمه و منتشر شده و به همین علت در مظان اتهام همکاری با دول متخاصم قرار گرفته است.
افزون بر این، هر نهادی که از بودجهی دولتی استفاده میکند ــ نمایشگاهها، گالریها، مراکز فرهنگی، برگزارکنندگان کنسرت و تهیهکنندگان سینما و ناشران ــ در صورت همکاری و عقد قرارداد با «عوامل بیگانه»، از امکانات دولتی محروم میشود و چهبسا که خودش هم به فهرست اینوگنتها اضافه شود. اجرای نمایش «مربای روسی» براساس نمایشنامهای از اولیتسکایا، به همین بهانه متوقف شد.
فعالیتهای روزنامهی «نُوایا گازتا» با استناد به همین قانون متوقف شد. ابتدا این روزنامه را عامل بیگانه خواندند و در نتیجه همهی کارکنانش به این فهرست راه یافتند. سرانجام روزنامهای که دستکم سه خبرنگارش، از جمله آنا پولیتکوفسکایا، به قتل رسیدهاند، بر اثر فشارها مجبور به توقف فعالیت در روسیه شد. در آوریل ۲۰۲۲، بعضی از اعضای تحریریهی این روزنامه وبسایت نووایا گازتا اروپا را تأسیس کردند و اکنون از ریگا، پایتخت لتونی، به فعالیت خود ادامه میدهند تا از سانسور دولتی روسیه در امان باشند.
اما دیمیتری موراتوف، سردبیر این روزنامه و برندهی جایزهی نوبل صلح در سال ۲۰۲۱، همچنان در روسیه باقی مانده است. او بارها اتهام «عامل بیگانه» بودن را رد کرده و نوشته است: «تا امروز از هیچ کشور خارجیای کمک مالی دریافت نکردهام و از خارجیها دستور نمیگیرم.»

اما وزارت دادگستری روسیه اعلام کرده است که موراتوف از پلتفرمهای خارجیِ آنلاین برای ترویج عقایدی استفاده میکند که هدفشان ایجاد نگرش منفی نسبت به روسیه است ــ برای مثال، اظهارنظر دربارهی «عملیات ویژهی نظامی» در اوکراین که پیروزیهای روسیه را زیر سؤال برده است. اما موراتوف نوشت: «این قانون میخواهد هر کسی را که برای صلح میکوشد سرکوب کند و او را دشمن مردم جلوه دهد.»
تا امروز هیچ یک از کسانی که نامشان در فهرست اینوگنتها گنجانده شده، به منظور خروج از این فهرست از فعالیتهای خود ابراز پشیمانی نکرده است. یوگنی کیسلیوف، روزنامهنگار روس، نه تنها به این فهرست بلکه حتی به فهرست «تروریستها و افراطگرایان» هم راه یافته است. با این حال، او در مقالهای نوشته است: «دستکم تا امروز هیچ یک از این فهرستها باعث نشده است که کسی به آغوش خودکامگی برگردد. کسی که اینوگنت شده در واقع خودش را از تفقد نظام خودکامه بینیاز میداند، او تصمیمش را گرفته است و میداند که کجا خواهد ایستاد.»
فهرست عوامل بیگانه نه تنها نویسندگانِ مقیم روسیه همچون ویکتور پلوین و ویکتور ارافیف بلکه نویسندگان مهاجری نظیر بوریس آکونین، ساکن بریتانیا، را هم شامل میشود. آثار آکونین از کتابفروشیهای زنجیرهای جمعآوری شده و وبسایت «لابیرنت» موظف شده است که کنار کتابهای آکونین از برچسب اینوگنت استفاده کند ــ و البته مدتی است که کتابهایش را عرضه نمیکند. وزارت دادگستری روسیه آکونین را به جمعآوری کمکهای مالی برای ارتش اوکراین و انتشار اطلاعات نادرست دربارهی «عملیات ویژهی نظامی» متهم کرده و او را به فهرست تروریستها و افراطگرایان افزوده است. آکونین در واکنش به این خبر نوشت: «مرا عامل بیگانه خواندهاند. تروریست و افراطی؟! احساس میکنم که بن لادنی هستم که برای پارک غیرقانونی اتوموبیلش جریمه شده است!»
تبلیغاتچیهای دولت روسیه میدانند که در زمان جنگ تأکید بر اسلاوگرایی و ناسیونالیسم افراطی اثرگذار است و میتوان از برچسب وطنفروشی یا همان اینوگنت برای ساکت کردن دگراندیشان بهره برد. آنچه الکساندر دوگین و ولادیسلاو سورکوف (معاون سابق رئیسجمهور روسیه) روی آن مانور میدهند تعریف رسالتی ویژه برای ملت روسیه است ــ آمیزهای از نظریات ایوان ایلین دربارهی اوراسیاییگرایی و تأکید بر اهمیت یکپارچگی ملتهای ارتودکس. بر این اساس، اوکراینیها بخش جداییناپذیر ملت روس به حساب میآیند. بنابراین، «جنگی» در کار نیست و این صرفاً نوعی «عملیات ویژهی نظامی» است برای بازگرداندن برادران اوکراینی به آغوش ملت! دستکم از سال ۲۰۱۲، دولت پوتین به شدت کوشیده است که ایدههای ایوان ایلین را ترویج کند. برای مثال، در صدمین سالگرد انقلاب روسیه مجموعهی آثار ایلین را به کارمندان دولت هدیه دادند و نظریات او به شیوهی مطلوب پوتین در مواد درسی گنجانده است.
چطور میتوان نسل جوان را با ترکیبی از مسیحیت ارتدوکس و میهنپرستی به جبهههای جنگ کشاند یا دستکم همدلی آنها را برانگیخت؟ مدتی است که دو روزنامهنگار اینوگنت مشغول تولید پادکستی با عنوان «سلام! تو عامل بیگانهای!» هستند و به سراغ خانوادههایی رفتهاند که جوانانشان را در جنگ از دست داده و خشمگیناند. سونیا گرویسمن و اولیا چوراکووا در اپیزود ویژهای با عنوان «خواهران» پای صحبت مادرانی نشستهاند که برای جلوگیری از اعزام پسرانشان به جبهه، آنها را بهطور غیرقانونی از مرز بیرون فرستادهاند یا همراه با آنها از روسیه گریختهاند. این دو روزنامهنگار همچنین به سراغ جوانانی رفتهاند که با دنیای ذهنی دوگین و پوتین فاصلهی زیادی دارند. این جوانان نویسنده یا دگراندیش نیستند اما اینوگنت شدهاند. افرادی مثل ایوان درمین، ملقب به فِیس، رپر جوان و ساختارشکن، هم در این فهرست قرار گرفتهاند. درمین در اینستاگرام بیش از دو میلیون دنبالکننده دارد و بعد از خواندن یک ترانهی ضد جنگ نامش به فهرست افراطیون و تروریستها افزوده شده است. وزارت دادگستری او را به جرم تشویق جوانان به ترک جبهههای جنگ به این فهرست اضافه کرد. درمین در آستانهی دستگیری از روسیه خارج شد و نوشت: «از من تا اوسیپ ماندلشتام فاصله زیاد است! از هدیهی وزارت دادگستری خوشحالام!»
چوراکووا و گرویسمن در این پادکست به جنبههای گوناگون زندگی «عوامل بیگانه» میپردازند. وقتی یک اینوگنت از دستگاه خودپرداز پول برداشت میکند یا دوستی به او پول قرض میدهد و رقمی را به حساب بانکیاش واریز میکند با چه دردسرهایی روبهرو میشود؟ این دو روزنامهنگار به سراغ مدیر یک فستفود زنجیرهای رفتند و از او پرسیدند که آیا یک اینوگنت میتواند استخدام شود و بیدردسر حقوق بگیرد؟ پاسخهای این مدیر نشان داد که این قانون چقدر مایهی سردرگمی شده است. گرویسمن میگوید این پادکست به او اجازه داده است که همچنان روزنامهنگار بماند. او و همکارش پیامدهای این قانون را به دقت بررسی کرده و راههایی برای استقامت را پیشنهاد دادهاند. گرویسمن میگوید: «قانون اینوگنت ممکن است نقطهی اوج تلاشهای دیرین کرملین برای مهار رسانههای روسیه باشد اما بیتردید دوام نمیآورد!»