هویت ایرانی و زبان فارسی ــ شاهرخ مسکوب
اگر یکی از شما بپرسد، «تو کی هستی؟» چه جوابی میدهید؟ حتماً میگویید، «تا کجا باشد؟» هویت ما یک روی و یک خط ندارد و به فراخور زمان و مکانی که در آنایم، بخشی از آن یا شکلی از آن به چشم میآید؛ از این گذشته، برای آسانی کارکردهای اجتماعی برای شناسایی هر فرد رمزهایی به کار میرود ــ برای نمونه، هویت زندانی با شماره بیان میشود، هویت راننده با گواهی رانندگی، هویت شهروند با شناسنامه، و هویت مسافر بیگانه با گذرنامه. کیستی ما یا هویت ما در هر حال مجموعهای از چند ویژگی بنیادیست که هروقت بخواهیم خود را بشناسانیم ــ چه به دیگری و چه به خودمان ــ یکی یا چند یا همهی آنها را چون برچسبی بر پیشانی خود میگذاریم. در میان این برچسبها یکی که خیلی پررنگ و چسبان است، ملیت یا هویت ملی ماست. ملیت رسمی یا کاغذی که تابعیت کشوری را نشان میدهد و این روزها بسیاری نه یکی که دو یا چندتایی دارند، گرچه میتواند نشان از هویت ملی داشته باشد، نشانهی بیبروبرگردِ آن نیست. به بیان روشن، هویت ملی ما آن هویتیست که خودمان به جان و دل باورش داریم و برخاسته از پیوند ژرف ما با فرهنگیست که یک ملت را از ملتهای دیگر سوا میکند و آن را به خود پیوسته نگه میدارد.
کسانی که نه از جبر جغرافیا، که خواسته-دانسته خود را ایرانی میدانند، برای شناخت بیشتر و بهتر خودشان هم که شده، ناچار میشوند در چند-و-چون فرهنگ ملی ایرانیان یا ایرانیگری دقیق بشوند. همهی ما ایرانیان، از باسواد تا بیسواد، میدانیم که تاریخ ملت و مملکت ایران تاریخی چند هزار ساله است. این را هم میدانیم که این تاریخ پر از زخم و رنج برآمده از تاخت و تاز بیگانگان تاراجگر بوده. در جایی که تمدنهای درخشان بینالنهرین تاب جنگهای پیدرپی را نیاوردند و نابود شدند، چگونه فرهنگ ایران توانست پس از تازش خانمانسوز جهادگران نومسلمان عرب به بهای آمیزش با اسلام دوام بیاورد؟ چه چیز این فرهنگ را چنان قوامی بخشید که سپستر یورشهای پیوستهی ترکان و مغولان را هم از سر گذراند و برجا ماند؟
کتاب هویت ایرانی و زبان فارسی دستاورد کوشش شاهرخ مسکوب برای پاسخگویی به چنین پرسشیست. شاهرخ مسکوب از چهرههای برجستهی روشنفکری ایران و نویسندهای با کارهای ارزشمند است. مسکوب در مقام پژوهشگری آزاد (در برابر پژوهشگر دانشگاهی) بهرغم سختیهای زمانه و پست-و-بلند زندگی سیاسی-اجتماعی پرتنش توانسته با پشتکار و کوششی ستودنی چند کار درخشان پژوهشی ــ نمونهاش: مقدمه بر رستم و اسفندیار ــ از خود به یادگار بگذارد. جوانی شاهرخ مسکوب همزمان با جنب-و-جوش و پویایی فرهنگی دورهای گذشت که به قول حسن کامشاد حزب توده «قبلهی آمال جوانان بود.» پس از کودتای ۲۸ مرداد و خاموشیِ شکست، او هم مثل بسیاری از جوانان اهل اندیشه و کتاب آن زمان سر از زندان درآورد. پس از زندان تا زمان مرگش در سال ۱۳۸۴ در پاریس پیوسته و پایدار قلم زد و کتاب نوشت. یک ویژگی چشمگیر در نوشتهها و کتابهای مسکوب که در همین کتاب هویت ایرانی و زبان فارسی هم نمایان است، خواست و کوشش او در اندیشهورزیست. پژوهش او تنها به گردآوری دادهها و گفتهها و یافتههای دیگران ختم نمیشود. پژوهش برای او ابزاریست که راه اندیشیدن و یافتن و درک کردن را بر او میگشاید و کمکش میکند تا ایدهای را بپروراند.
نویسندهی راستگو و صمیمی و فروتن خود را پرسنده میداند و کارش را «بیشتر پیشنهاد» و «طرح مطلب» میانگارد؛ اما کتاب گواه آن است که او به خوبی از عهدهی طرح و تحلیل موضوع برآمده. آنچه مسکوب به آن میپردازد، پیوند میان ایرانیگری یا ملیت ایرانی با زبان فارسی در گذر تاریخ و سهم دیوانیان و روحانیان و عارفان در «رسمیت، گسترش، اعتلا، یا انحطاط فارسی نوشتاری»ست. نگارنده در فصل اول کتاب از «ملیت ایرانی و رابطهی آن با زبان و تاریخ» میگوید و در سه فصل بعدی رابطهی اهل دیوان و اهل دین و اهل عرفان را با نثر فارسی برمیرسد.
کتاب هویت ایرانی و زبان فارسی را نشر فرزان روز در سال ۱۳۷۹ درآورده و چاپ دوم آن که تاریخ ۱۳۸۴ (یعنی سال مرگ نویسنده) را دارد، در دست من است. در پیشگفتار آمده که این رساله (یا به زبان امروزی جستار) بازنویس چند سخنرانی ضبط شده است. هم لحن نوشته و هم به گفتهی خود مسکوب این که گاهی «حاشیه بر متن فزونی گرفته»، نشان از آن میدهد که در بازنویسی نویسنده یا نخواسته یا حوصله نکرده خصلت گفتاری کار را از میان ببرد. دستاندازهای دیگری هم در نثر و نگارش کتاب هست که گاهی خوانش متن را برای خواننده ناهموار یا ناخوشایند میکند. گویا این کتاب هم مثل بسیاری از کتابهای فارسی دیگر، به هر سبب، از موهبت ویرایش درستودرمان بیبهره مانده. با این همه، موضوع کتاب آن قدر گیرا و توانایی تفکر و تحلیل نگارنده آن قدر چشمگیر است که کتاب را در ردهی کتابهای پژوهشی ارزشمند و بیبروبرگرد خواندنی قرار میدهد.