تاریخ انتشار: 
1400/01/07

سودهای سرشار و ضررهای بی‌سابقه‌ی بورس تهران

شمیم هوشمند

Middle East Eye

سال 1399 برای اهالی بازار سرمایه‌ی ایران سالی استثنائی در بیش از نیم قرن گذشته بود. بازاری که در زمانی نه چندان دور اگر حجم معاملاتش از ده میلیون دلار بیشتر می‌شد پررونق به شمار می‌رفت، در بسیاری از روزهای  سال 1399 ارزش دادوستد روزانه‌اش از یک میلیارد دلار فراتر رفت و حتی در روزهای رکود هم در محدوده‌ی 500 میلیون دلار قرار گرفت، اعدادی که برای هر بازار در‌حال‌توسعه‌ای «رؤیایی» تلقی می‌شود. ارزش کل سهام این بازار، که زمانی در سودای دستیابی به ۱۰۰ میلیارد دلار بود، در مقطعی در تابستان از ۴۰۰ میلیارد دلار فراتر رفت. در نتیجه، بورس تهران توانست از نظر کسب سود، آن هم به دلار و نه ریال، عنوان بهترین بورس دنیارا در بازه‌ی یک‌ ساله، پنج‌ ساله، ده ساله و بیست ساله  از آنِ خود کند!

در این سال، شاخص بورس تهران کار خود را در محدوده‌ی ۵۰۰ هزار واحد آغاز کرد و در کمتر از ۵ ماه تا بیش از دو میلیون واحد رشد کرد. نسبت قیمت بر درآمد که از آن با عنوان دماسنج ارزش‌گذاری سهام یاد می‌کنند در مرداد ماه به بیش از ۲۵ واحد رسید که از همه‌ی بازارهای در‌حال‌توسعه بالاتر بود و شانه به شانه‌ی بورس نیویورک قرار گرفت! بنابراین، این تصور در بین طیف وسیعی از سرمایه‌گذاران قوت گرفت که به راستی معجزه‌ای رخ داده و بورس تهران همان مرغ تخم‌طلایی است که هر روز دو سه درصد سود بی‌دردسر نصیب سرمایه‌گذاران می‌کند، سودی که از رشد دلار هم به مراتب بیشتر است. این بازدهی همچون مغناطیسی بود که اصطلاحاً خانه‌دار و بچه‌دار و بخش‌های بزرگی از جامعه را به سوی خود کشید و در هجومی سراسری، یکی از بزرگ‌ترین حباب‌های تاریخ بورس تهران شکل گرفت؛ حبابی که هوای داخل آن، پس از سقوط بیش از ۴۰ درصدیِ شاخص از نقطه‌ی اوج هنوز هم در حال خالی شدن است و رکود سخت آن گریبان سهام‌داران را رها نکرده است. اما چه شد که این حباب شکل گرفت؟ در بین عوامل متعدد، می‌توان به پنج مورد مهم اشاره کرد:

1-سیاست پولی: در فروردین و اردیبهشت 1399، خبری در رسانه‌ها منتشر شد مبنی بر اینکه نرخ سود بانکی به ۸ درصد رسیده است. کاهش نرخ سود همواره در اقتصاد، معلول است و علت هم چیزی نیست جز افزایش عرضه‌ی پول یا به عبارت فنی‌تر «پایه‌ی پولی».

 این اتفاق بی‌سابقه، از یک سو نتیجه‌ی مستقیم کاهش نرخ سپرده‌ی قانونی بانک‌ها با هدف اعطای تسهیلات کرونایی، و از سوی دیگر حاصل برداشت 5 میلیارد دلاری از منابع صندوق توسعه‌ی ملی برای پوشش کسری بودجه (به اذعان رئیس کل بانک مرکزی) بود. عدم دسترسی به منابع صندوق توسعه‌ی ملی به علت تحریم‌ها سبب شد که برداشت از این صندوق عملاً به معنای چاپ پول بدون پشتوانه و افزایش پایه‌ی پولی باشد. اجرای این سیاست پولیِ انبساطی توسط بانک مرکزی در شرایط تحریم و کاهش درآمدهای ارزی، یکی از عوامل اصلیِ کاهش نرخ سود سپرده و نفت ریختن بر آتش قیمت دارایی‌ها بود که شعله‌اش از بازار سهام آغاز شد و در نهایت به بازار مسکن، دلار و طلا گسترش یافت.

2-تشویق مقامات رسمی به حضور مردم در بورس: در دو ماه اول سال، امر چنان بر مسئولان و سیاست‌گذاران اقتصادی مشتبه شده بود که تصور می‌کردند که بورس واقعاً حلال کل مشکلات اقتصاد کشور، آن هم بدون هزینه‌ای خاص، است. در این دوره، مطبوعات، خبرگزاری‌ها و گفتگوهای ویژه‌ی خبری سیما مملو از اظهارنظرهایی بود که در یک چیز خلاصه می‌شد: «پولتان را برای سرمایه‌گذاری به بورس بیاورید!» حتی بدبین‌ترین افراد هم بعد از شنیدن این حرف‌ها اگر تنها دو سه روز روند بورس را دنبال می‌کرد به این نتیجه می‌رسید که باید هرچه زودتر جنبید و سرمایه‌ی خود را راهی بورس کرد. طبیعی است که اولین چیزی که فدا می‌شد فرصت تحلیل منطقی شرایط و ارزش واقعیِ سهام بود.

3-انتظارات تورمی: عواملی مثل رشد تدریجی نرخ ارز از یک سو و چشم‌انداز نامعلوم سیاست خارجی در اثر تشدید فزاینده‌ی تحریم‌های دولت آمریکا از سوی دیگر، فرضیه‌ای را در جامعه تقویت کرد که با ترس و لرز در بین مردم زمزمه می‌شد: «خطر ونزوئلایی شدن!» واقعیت این است که بورس کاراکاس، قبل از آخرین موج تورمیِ بزرگ در اقتصاد این کشور، نشانه‌هایی از رفتار مشابه بورس تهران یعنی سودهای بزرگ دلاری را از خود به نمایش گذاشته بود. این شرایط به تقویت این فرضیه انجامید که شاید در حال ورود به فضای ابرتورمی‌ای هستیم که در آن نگهداری ریال توجیهی ندارد و هر کسی ریال دارد باید هر چه سریع‌تر آن را به دارایی تبدیل کند. در این شرایط، چه دارایی‌ای بهتر از سهام که هم نقدشونده است و هم روزانه پنج درصد بر ارزش‌اش افزوده می‌شود؟

4-تعلل در عرضه: به‌رغم تشویق‌های عمومی مسئولان به حضور در بورس، تمهیدات آنها برای پاسخگویی به سیل تقاضا، کند و کم‌اثر بود، به نحوی که اوج عرضه‌ با نقطه‌ی اوج حباب بورس در تیر و مرداد هم‌زمان شد. به این ترتیب، عرضه‌‌ی دولتی سهام به جای آنکه به تعدیل رشد هیجانی بازار کمک کند، خود به عاملی منتهی به ترکیدن حباب قیمت تبدیل شد.

5-شیوع ویروس کرونا: شیوع ویروس کرونا علاوه بر افزایش اوقات فراغت، به تعطیلی یا رکود بسیاری از کسب و کارهایی انجامید که پیش از آن رونق داشت. حالا صاحبان آن کسب‌و‌کارها، حداقل در کوتاه‌مدت، برای فعالیت اصلی خود نیاز به سرمایه‌ی در گردش نداشتند. تلفیق این دو عامل سبب جلب توجه به بورس شد. در بحبوحه‌ی تبلیغات عمومی، بسیاری از افراد صرفاً یک تلفن همراه و کد بورس تهیه کردند تا بی‌زحمت پولدار شوند. پیامد این امر عبارت بود از ورود میلیون‌ها سرمایه‌گذار جدید و بی‌تجربه که نتیجه‌ی فعالیت‌شان چیزی جز رفتار هیجانی و نسنجیده نبود.

پنج عامل فوق دست به دست هم داد تا نه تنها بزرگ‌ترین حباب تاریخ بورس تهران شکل بگیرد بلکه سریع‌ترین سقوط تاریخ این بازار در کوتاه‌مدت (معادل بیش از 50 درصد کاهش متوسط ارزش دلاری سهام) نیز رقم بخورد. به عبارت دیگر، در بورس 1399 ترکیبی از عوامل اقتصادی، اشتباهات سیاست‌گذاران و رفتار سرمایه‌گذاران غیرحرفه‌ای سبب شد که چشمگیرترین فراز و فرود تاریخ بازار سهام ایران شکل بگیرد. از اینجا به بعد اما با تخلیه‌ی بخش مهمی از حباب، رفتار آتی این بازار بیشتر به عوامل اقتصادی وابسته خواهد بود. در این میان، نرخ ارز، سود بانکی، قیمت‌های جهانی نفت، فلزات و محصولات پتروشیمی، مهم‌ترین متغیرهای تعیین‌کننده‌ی سمت و سوی بازار سهام خواهد بود.