آخر یک روز، تصمیم گرفتم شغل محبوب پارهوقتام را برای همیشه رها کنم و دنبال کار دیگری بروم. من هنرآموز حقالتدریسی چند هنرستان بودم. چیزی که بیش از همه آزارم میداد، گزینشهای مکرر بود. چندین بار ما را به ادارهی گزینش صدا میکردند و دربارهی اعتقاداتی که بسیار شخصی بودند سؤالات فراوان میپرسیدند. در آن سیستم نمیتوانستم خودم باشم. باید کسی میبودم که آنها میخواستند، و طوری زندگی میکردم که آنها میپسندیدند.
چرا شایستهسالاری به نابرابری اجتماعی دامن میزند؟ آیا میان «شایستگی» انسان و «ارزش» زندگی او رابطهای وجود دارد؟ «سختکوشی» ارثی است یا اکتسابی؟ آیا به نظر شما معادلهی «بهرهی هوشی+تلاش=استحقاق» درست است؟
دختران شینآباد، دختران دانشآموز روستای شینآباد، که نزدیک به شش سال پیش آتشسوزی مهیبی زندگیهایشان را زیر و رو کرد، دختران نوجوانی شدهاند که هنوز جراحات و رنج آن حادثه را با خود حمل میکنند.
اولین مدارسی در ایران که تختهسیاه داشتند و نقشههایی از جهان و پنج قاره به دیوارها آویزان کرده بودند.
این مقاله با بررسی تاریخ سیسالهی مدرسهی دخترانهی تربیتِ تهران از اواخر دوران قاجار تا دورهی رضاشاه، ماهیت ارتباط میان بهائیان ایرانی و آمریکایی، و تحولات اجتماعی و سازمانی بهائیان در اوایل قرن بیستم را روشن میسازد.
آیا سرکوب میتواند از استقلال اندیشه جلوگیری کند؟ نویسندگان چگونه با سرکوب کنار میآیند؟ چرا بسیاری از فیلسوفان نامدار حقایق را در لفافه بیان کردهاند؟ آیا در لفافه نوشتن منحصر به جوامع غیرلیبرال است؟ نظریهپرداز نامدارِ آلمانی-آمریکایی در این جستار به این پرسشها میپردازد.