بحران همهگیری ویروسِ کرونا چه چیزهایی را دربارهی جامعه، سیاست، اقتصاد و زندگی ما آشکار کرد؟ چرا غافلگیر شدیم؟ چه عواملی سبب شد که کشورهای گوناگون در مواجهه با آن به شیوههای مختلفی عمل کنند؟ بحران کرونا چه تفاوتها و شباهتهایی با بحران مالی ۲۰۰۸، بحران تروریسم و بحران پناهجویی داشت و در نهایت این تجربه چطور میتواند ما را برای آیندهای بهتر آماده کند؟
واکسن کووید ما را با چالشهای اخلاقی گوناگونی روبرو کرده است. برخی معتقدند که توزیع واکسن بر اساس میزان ثروت و توانایی خرید کشورها غیراخلاقی است و نتیجهی عکس میدهد. برخی دیگر اما باور دارند که کاملاً منطقی است که هر کشوری سلامت شهروندان خود، به خصوص افراد آسیبپذیر، را در اولویت قرار دهد. دستهی دیگری نگراناند که مبادا واکسن خطری داشته باشد. پرسش مهم دیگر این است که با افرادی که مایل به دریافت واکسن نیستند چه طور باید رفتار کرد؟
هر سال واشنگتن دیسی میزبان نشستهای بهارهی صندوق جهانی پول و بانک جهانی است. اما ماه گذشته، کریستالینا جورجیِوا از طریق ویدئو برای همکارانش سخنرانی کرد. او اعلام کرد که جهان با «بحرانی بیسابقه» مواجه است. برای اولین بار از زمان تاریخنگاری وقایع، اقتصاد تمام جهان رو به انقباض است، و کشورهای غنی و فقیر هم از این نظر با یکدیگر تفاوت ندارند.
منظورم از فدرالیسم جهانی وضعیتی است که ملتهای جهان با میل و رضایت خود گرد هم میآیند و در قالب یک ابرملت فدرال به وحدت میرسند. با این اقدام، آنها به تشکیل یک دولت مرکزی تن میدهند و رضایتمندانه بخشی از قدرت خود را به آن واگذار میکنند. البته این دولت مرکزی مرجعیت و اقتدار محدودی دارد تا بتواند برای برطرف کردن نیازها و چالشهای جمعی این ملتها اقدام کند.
نظم بینالملل در روند تطور خود از قبیله و دولتشهر و امپراتوری، از زمان امضای قرارداد وستفالی در سال ۱۶۴۸ وارد مرحلهی دولت-ملت یا همان واحدهای سیاسی ملی شده است. تشکیل دولت-ملتها نوعی گسست حقوقی و سیاسی نسبت به دوران پیش از خود به وجود آورده است به طوری که حق برابر و برابریِ حقوقی را برای تمام اتباع، صرفنظر از تفاوتهای عقیدتی و سیاسی آنان در روندی تاریخی متحقق کرده است که از آن به نام حقوق شهروندی یاد میشود.
تیموتی اسنایدر ــ نویسندهی برندهی جایزه و استاد دانشگاه یِیل ــ متخصص تاریخ اروپای مرکزی و شرقی و هولوکاست است. اسنایدر از الگوهای تاریخیِ جالبی سخن میگوید که با مطالعهی تاریخ به آنها پی برده است؛ او همچنین میگوید که این الگوها چه چیزی را دربارهی آیندهی دموکراسیها به ما نشان میدهند. او حقیقت را پایه و اساس دموکراسیِ سالم میداند و نسبت به شکاف عمیق میان صدق و کذب در سیاست کنونی هشدار میدهد.