آدمهای انعطافپذیر در شیوهی نگاهشان به چالشها و در واکنش به تنشها نرمش نشان میدهند. آنها، بسته به شرایط، از یک شیوهی مواجهه به شیوهای دیگر تغییر روش میدهند. وقتی که نمیتوانند وضعیتی را تغییر دهند، آن را میپذیرند؛ از شکستها درس میگیرند؛ از احساسات خود برای برانگیختن حس همدردی و شجاعت استفاده میکنند؛ و مصیبتها را فرصتی به شمار میآورند که باید به دنبال کشف معنای آن باشند.
آیا کسی میتواند بی آن که خود شرور باشد، به اعمال شرورانه دست بزند؟ این سؤال بغرنجی است که هانا آرنت، فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی آلمانی، در سال ۱۹۶۱ به آن پرداخته است، او در آن زمان مشغول تهیهی گزارشی دربارهی محاکمهی آدولف آیشمن، مسئول هماهنگی برای انتقال دادن میلیونها یهودی به اردوگاههای مرگ و متهم به همدستی در جنایات نازیها، برای مجلهی «نیویورکر» بود.
مداخلهی خارجی شاید در قرنهای گذشته یکی از معمولترین و آسانترین راههای جابهجا کردن حکومتها بوده است، اما در دوران جدید چطور؟ مداخلات قدرتهای بزرگ برای براندازی حکومتها، که به تغییر رژیم (Regime change) معروف شده، چقدر نتیجه داده است؟ آیا منجر به اصلاح وضع شده یا در نهایت اوضاع را بدتر کرده است؟ آیا نتیجهی کار به هزینههای سیاسی آن میارزیده است؟ با مروری بر تاریخچهی تغییر رژیمها به سادگی میتوان به پاسخ این پرسشها دست یافت.
مسلط شدن شبکههای خبری بر زندگی روزانهی ما، و فراگیر شدن شبکههای اجتماعی و وابستگی روزافزون ما به آنها، به گرفتار شدن بسیاری از ما در «حبابهای شناختی» و «اتاقهای پژواک» منجر شده است. این حبابها و اتاقها چه ویژگیها و چه تفاوتهایی دارند؟ چه تأثیراث زیانباری بر ما میگذارند؟ و چگونه میشود از آنها بیرون آمد؟
غیث عبدالاحد، روزنامهنگار نشریهی «گاردین»، زمانی که برای تهیهی گزارش از مناطق جنگی در خاورمیانه به سر میبرد، و دو بار نیز دستگیر شده بود، نقاشیهای آبرنگی از آن مناطق کشیده بود. این نقاشیها توانست به او کمک کند تا بر آسیبهای روانیِ ناشی از حضورش در مناطق جنگی چیره شود.
بعد از انقلاب اسلامی ایران، نام حسین امانت، معمار «برج آزادی» تهران، در فهرست مرگ قرار گرفت و معمار جوان مجبور به فرار از کشورش شد. امانت، که به دلیل پیروی از آیین بهائی تحت تعقیب بوده، از برخورد مقامات جمهوری اسلامی با بهائیان انتقاد کرده و آنان را به تجدید نظر در رفتارشان فرا میخواند.