کالیگرافیتی، ترکیب خوشنویسی و نقاشی دیواری، در خاورمیانه
از ترکیب خوشنویسی اسلامی و نقاشی دیواری غربی، شکل جدیدی از هنر متولد شده است که آن را «کالیگرافیتی» مینامیدند. هنرمندان خلاق خاورمیانه، به ویژه در کشورهای عربی، به شکل اثرگذاری از این هنر برای بیان ایدههای متنوع خود استفاده میکنند. در این مقاله با تجربههای جالب توجه بعضی از این هنرمندان آشنا میشویم.
ساختمانهای قوطی کبریتی و آجرقرمزِ محلهی منشیت ناصر در قاهره همگی همرنگ هستند اما شکل و اندازهشان اندکی با یکدیگر فرق دارد. این ساختمانها که ظاهری به هم ریخته دارند، در کوچه پسکوچههای باریک این محله، به هم چسبیدهاند؛ کوچههایی که پر از کیسههای سبز و سفیدِ مملو از زبالهای است که به صورت کپههایی متعفن در آمدهاند. کیسههای بزرگتری نیز روی نردهی تراسها یا روی بامها و کنار دیشهای غبارگرفتهی ماهواره کپه شده است. شاید باورش دشوار باشد که ال سید، هنرمند فرانسوی تونسیتبار، منشیت ناصر را که یکی از فقیرنشینترین محلههای قاهره محسوب میشود که زبالهجمعکنهای شهر در آن سکونت دارند، برای کشیدن اثری به نام «بینش» برگزیده و آن را به بوم نقاشی دیواریِ بسیار عظیم و گستردهای تبدیل کرده که بر بیش از ۵۰ ساختمان در آن محله نقش بسته است.
گوشههای نامتوازن و اجزای نامتقارنِ این اثرِ دیواری، با رنگهای آبی، نارنجی، و سفید رنگآمیزی شده است. دو بخش از دیوار کوتاهِ بامِ مسطحی که چند طبقه از زمین فاصله دارد و بر روی آن یک گله گوسفند به آرامی در هم میلولند، با دوغاب سفید شده و مثلثهای نارنجیِ ناهمگون که حاشیههایشان سیاه شده است سراسر آن را پوشاندهاند. این اَشکال انتزاعی و بدون نظم و ترتیب به نظر میرسند. اما اگر از کافهی روی تپهی مقتم که در نزدیکی این محله واقع شده است به آنها نگاه کنیم، تمام این لکههای رنگی ناهمگون به ناگهان در کنار هم قرار میگیرند و یک عبارتِ عربی را میسازند که به خطِ خوش نوشته شده است و به این ترتیب، تعدادی ساختمان زشت را به شکل شعری در آورده است که تاریخ و فرهنگِ آن محله را گرامی میدارد.
«بینش»، یک نقاشی دیواری، اثر ال سید، هنرمند فرانسوی تونسیتبار، که بر بیش از ۵۰ ساختمان در محلهی منشیت ناصر در قاهره نقش بسته است.
در منشیت ناصر، گروهی از مسیحیان قبطی به نام «ضرائیب» سکونت دارند که بین مردم قاهره به «زبالین» (آدمهای زباله یا آشغال) معروفاند. ال سید در این باره میگوید: «من فکر میکردم که این آدمها توی زبالهها زندگی میکنند، حال آن که در واقع زندگیشان از زبالهها تأمین میشود. این تغییر "بینش" در من رخ داد و متوجه اشتباهم شدم ... گاهی وقتی میخواهی چهرهی واقعی کسی را ببینی، فقط کافی است که زاویهی دیدت را تغییر دهی.» عبارتی که ال سید برای اثرش انتخاب کرده است یک جملهی قصار است که به قدیس آتاناسیوس، از اسقفهای قبطی اسکندریه در قرن سوم میلادی، منتسب شده است: «کسی که میخواهد نور خورشید را ببیند، نخست باید چشمانش را پاک کند.» این عبارت از نظر ال سیدِ هنرمند به این معنا است که: «اگر قرار است کسی را قضاوت کنید، نخست باید تمام تصورات غلطی را که از یک شخص یا یک گروه از مردم دارید از ذهنتان پاک کنید.»
برنامهریزی برای اجرای طرح «بینش» بیش از یک سال زمان برد، و ترسیم آن نیز یک ماه به طول انجامید. ال سید از تعدادی از دوستان دوران کودکیاش دعوت کرد که با او همکاری کنند. او میگوید: «حتی اگر پول زیادی پیشنهاد میدادم، هیچکس به خاطر بوی بدِ اینجا و مشکلاتی که وجود داشت و تدارکاتی که مورد نیاز بود، حاضر نبود یک ماه را در چنین مکانی بگذراند.» هنگام نقاشی کردن بالکنی در طبقهی چهارم یک ساختمان، گاو نری به او حمله کرد که در یکی از آپارتمانهای آن ساختمان نگهداری میشد. او تمام این نقاشیها را با دست خودش و از روی عکسی کشیده که طرح کلی اثرش را از آن گرتهبرداری کرده است. دوستانش در حالی که به طرز خطرناکی از جرثقیلهای زهوار در رفته بر فراز دریایی از خوکها که ضرائیب آنها را برای مصرف کردن زبالهها و فاضلاب پرورش میدهند آویزان شده بودند، اَشکالی را که او طراحی کرده بود با غلتک و رنگ آکریلیک رنگآمیزی میکردند.
«خط زیبایی»، پرترهی فیروز، خوانندهی لبنانی در بیروت، اثر یزن حلوانی
ال سید یکی از هنرمندان خیابانی است که در آثارشان از خوشنویسی سنتی عربی الهام میگیرند که در نخستین سالهای پیدایش اسلام، به اوج شکوفایی خود رسیده بود. در همین حال، بر تعداد این هنرمندان روز به روز افزوده میشود. در اصل، خوشنویسی برای ثبت اطلاعات به کار نمیرفت بلکه برای افرادی که به دنبال تجسم بخشیدن به نظم و هماهنگیِ جهان بودند، نوعی مکاشفه محسوب میشد. سمیر سایق، خوشنویس و هنرمند معاصر لبنانی، میگوید: «نیت من این بود که به وحی الاهی تجسم ببخشم.» ژیلا پیکاک، خوشنویس و هنرمند معاصر ایرانیتبار بریتانیایی، خوشنویسی را به آهنگسازی تشبیه میکند که در آن مفاهیمِ کلمات به صورت صوت در میآید. او میگوید: «تصویر نیز همانند موسیقی، زبان متفاوتی در مقایسه با نوشتار یا گفتاری است که عملاً به کار میبریم. با تغییر نمادها، کلمه تبدیل به تصویر میشود.»
«نوشتهی دیواری»، پرترهی علی عبدالله، مرد بیخانمانی که در سال ۲۰۱۲ درگذشت، اثر حلوانی
خوشنویسی عربی که اغلب به منظور نگاشتنِ آیات قرآن به کار میرفت، وسیلهای برای راز و نیاز با خدا بود. دایانا دارک، نویسندهی عربشناس، در این باره میگوید: «قرآن قرار بوده است کلام خداوند باشد. پس مسلم است که این کتاب باید به طرزی کاملاً غیرمعمول و حتی استثنایی تقدیس شود.» از نخستین سالهای پیدایش اسلام، یعنی آغاز قرن هفتم میلادی، خوشنویسی از اساس با معماری اسلامی عجین شد. در هر یک از معرقکاریهای مسجد بزرگ کوردوبا و مرصعکاریهای روی سنگ مرمرهای تاج محل، این هنر تجسم یافته است؛ هنری که بزرگترین بناهای یادبود واقع در مراکز فلسفی، علمی و فرهنگیِ دمشق، آندلس، بغداد، قاهره، و دهلی را به تجلیگاه کلام خداوند تبدیل کرده است. بیش از هزار سال است که این نسخههای خطی جدید تکثیر میشود و هر کدام نیز با زیباییشناسی خاص خود ساخته شده است: برخی به خط نستعلیق و برخی به خط نسخ و مرصع و گلزار. در دوران عثمانی، این خوشنویسیها دیگر در همه جا دیده میشد، از کتابها گرفته تا کاشیها، اشیا، و ساختمانهای زیباسازیشده تا اسناد رسمی و مُهرهای حکومتی. نسخههای خطی هر کدام در اندازهها و با زوایای دقیقِ خود و به شکلهای ثابتی تدوین میشدند. سایق میگوید: «این رسمی شدن باعث شد که هنر در نطفه خفه شود.» خوشنویسی به عرصهی صنعتگران تبدیل شد، صنعتگرانی که به جای آفرینش و خلاقیت، فقط بلد بودند کپیکاری و بازسازی کنند.
اما در سالهای اخیر، هنر خوشنویسی الهامبخشِ آفرینشهای نسل جدیدی از هنرمندان جوان بوده که تلاشهای خود را بر خلق یک هنر خیابانی که هویت عربی داشته باشد متمرکز کردهاند. آنها قواعد خوشنویسی سنتی را نادیده میگیرند و در عوض، زبان بصریِ منحصر به فردِ این هنر را با نقاشی خیابانی در هم میآمیزند. به این ترتیب، هنری که عمدتاً غربی به شمار میآید در هنر خیابانیِ عربی که به منظور هماوردیِ فرهنگی خلق میشود، به کار گرفته شده است.
«کالیگرافیتی» پیش از آن که با شروع «بهار عربی» در مصر، تونس، لیبی و سوریه گُل کند، در لبنان و فلسطین آغاز شده بود. پیشتر دیکتاتورهای خاورمیانه، عرصهی هنر عمومی را تحت سلطهی خود در آورده بودند و مجسمهها و نقاشیهای دیواریای سفارش میدادند که خود آنها را به تصویر میکشیدند. در سال ۲۰۱۱، هنرمندان خطر زندان و شکنجه را به جان خریدند تا پیامهای سیاسی و اجتماعی را که الهامبخشِ انقلاب بود به مردم انتقال دهند. نقاشی خیابانی هم هنری ارزانقیمت است و هم به سرعت خلق میشود. بنابراین، اگرچه مقامات این کشورها فوراً اقدام به پاک کردنِ این آثار میکنند، هنرمندان نیز هر بار با شور و حرارت بیشتری به کشیدن اثری جدید در همان مکانهای قبلی دست میزنند.
«یادمان جنگ» در دورتموند، پرترهی فارز خودور، کودک سوری دوازده سالهای که در اثر حملهای هوایی جان باخت، اثر حلوانی
در شهر کفرنبیل سوریه، مردم خوشنویسی را به بخشی از مبارزاتشان علیه جهادگرانِ جبههی فتح شام تبدیل کردهاند، و از توئیتر نیز برای انتشار تصاویر پیامهایی که نوشتهاند استفاده میکنند. جهادگران پی در پی این پیامها را پاک میکنند و هنرمندان پیامهای جدیدی خلق میکنند. تمام نقاشیهای دیواری البته از سر مخالفت با حکومتها خلق نمیشوند. در لبنان، یزن حلوانی از خوشنویسی برای خلق پرترهی چهرههای فرهنگی کشورش استفاده میکند، با این امید که این نقاشیهای دیواری به یکپارچه شدن کشوری که در اثر جنگ داخلی چندپاره شده است کمک کند. او برای این که آثارش را برای همگان قابل فهم کند، از نوشتن جملات پرهیز میکند و به جایش تنها از حروف استفاده میکند و آنها را به صورت چندلایه و روی هم مینویسد. عابران اغلب حین کار کردن او، به تماشایش میایستند و او نیز دیگر در این کار خبره شده است که چطور با پلیسها و مأموران امنیتی همکلام شود و آنها را متقاعد کند که قصد آسیب رساندن به دیوارهای شهر را ندارد بلکه، برعکس، میخواهد به زیباسازی شهر کمک کند. یک بار، پلیسی که از کنار او میگذشت آنقدر سر ذوق آمد که اسلحهی ام۱۶ اش را کنار گذاشت و یکی از اسپریهای رنگ را برداشت تا به او کمک کند.
«دستنوشتههایی که در شب هویدا میشوند»، خدیجه غواص، در اسکندریه، با لامپهای ترکهای کلمه میسازد.
در مصر، که بردباری پلیسها در این حد نیست، خدیجه غواص خوشنویسی سنتی را که از سن شش سالگی یادگیری آن را شروع کرده است، با هنر عکاسی در هم میآمیزد. او از لامپهای ترکهای در طراحی خوشنویسیهایش که روی هوا و در خیابانهای تاریک اسکندریه رسم شدهاند استفاده میکند، و از طرحهای موقتیاش عکس میگیرد تا آنها را جاودانه کند. حکومت نمیتواند آثار او را که هیچ اثر فیزیکیای به جا نمیگذارند، همانند صدها نقاشی دیواری انقلابی که به مدت کوتاهی بر خیابانهای قاهره نقش بسته بودند پاکسازی کند.
«بینشِ» ال سید، شاید به دلیل ابعاد شگفتانگیزش، از معدود نقاشیهای دیواری در قاهره است که هنوز با وجود این که بیش از یک سال از خلق آن میگذرد، در این شهر باقی مانده است. چنان که هنرمند خالق اثر نیز امید داشته است، عبارتی که این اثر در گرامیداشتِ آنها خلق شده است کم کم دارد به واقعیت میپیوندد: هماکنون افراد زیادی به کافهی بالای تپهی مشرف به آن محله میروند تا به تماشای «بینش» بنشینند، و این اهالیِ قاهره را نیز بر آن داشته است که به محلهی منشیت ناصر از زاویهی دید دیگری نگاه کنند.
برگردان: سپیده جدیری
ایندیا استاوتون روزنامهنگار مستقلی است که به مدت پنج سال در بیروت زندگی کرده است. آنچه خواندید برگردانِ این نوشتهی او است:
India Stoughton, ‘Calligraffiti’, The Economist 1843, April / May 2017.