مایکل والزر، فیلسوف آمریکایی، در این کتاب تعریفی «اخلاقی»، و نه «سیاسی»، از صفت «لیبرال» ارائه میکند: فردی که فارغ از تعهدات ایدئولوژیکِ خود، روادار، بلندنظر، منصف و عاری از تعصب است و احساس نمیکند که حتماً باید در هر بحثی پیروز شود.
آیا لیبرالیسم هم «ایسم»ای مثل دیگر «ایسمها» است؟ به نظرم، زمانی چنین بود. در قرن نوزدهم و نخستین سالهای قرن بیستم، لیبرالیسم ایدئولوژی جامعی بود: بازار آزاد، تجارت آزاد، آزادی بیان، مرزهای باز، دولت کمینه، فردگرایی شدید، آزادی مدنی، رواداری دینی، حقوق اقلیتها. اما امروز این ایدئولوژی را لیبرتارینیسم میخوانند، و اکثر کسانی که خود را لیبرال میدانند، دستکم همهی اینها را نمیپذیرند.
تمام جنبشهای انقلابی و جنبشهای آزادیبخش ملی مدعی خلقِ زن و مردی نویناند. شهروند فرانسوی مظهر نوین بودن انقلاب فرانسه بود. انسان نوین شوروی یک کارگر بود و کمی بعد، کارگری شد که از فرط کار از دیگر کارگران پیشی میگرفت. الجزایری نوینِ مورد نظر فرانتس فانون جنگجویی بود که بعدها جای خود را به یک تروریست داد. پس از قرنها که یهودیان از زمین بیبهره مانده بودند، یهودی نوین، یک کشاورز مهاجر بود.
سال ۱۹۵۳ بود که شاعر اتریشی اینگِبورگ باخمَن نوشت، «جنگ دیگر اعلام نمیشود، فقط ادامه مییابد». دریغا که این سخن امروز نیز صادق است. هجده سال پس از آغاز حملههای هوایی ایالات متحده علیه القاعده، ایالات متحده هنوز هم در افغانستان درگیر است. این جنگ با ۱۴ هزار سربازی که هنوز در آنجا مستقرند از جنگ ویتنام پیشی گرفته و طولانیترین جنگ در تاریخ آمریکا به شمار میرود. درست در همین اواخر بود که هشتمین دور گفتگوهای صلح میان ایالات متحده و گروه طالبان بدون نتیجه خاتمه یافت.
در سه دههی گذشته، دنیای آنلاین به انبار تقریباً بیکران اطلاعات، سرگرمی، پارانویا و تبهکاری تبدیل شده است. اکنون هر کسی از طریق اینترنت به انبوهی از نظرات و تریبونی برای انتشار و پخش نظرات خود دسترسی دارد. چنین محیطی جذاب و هولناک است- آزادیهای جدید قوانین تازهای را میطلبد.