اروپا در حال خوابگردی است و میرود تا از صفحهی روزگار محو شود. اروپاییها باید پیش از آن که دیر شود از خواب برخیزند. در غیر این صورت، اتحادیهی اروپا سرنوشتی شبیه به اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 خواهد داشت. به نظر نمیرسد که رهبران یا شهروندان عادیِ اتحادیهی اروپا فهمیده باشند که در چه لحظهی سرنوشتسازی به سر میبریم؛ احتمالات گوناگونی در برابر ما قرار دارد، و بنابراین نتیجهی نهایی به شدت نامعلوم است.
کارشناسان از افزایش چشمگیر یهودستیزی در سراسر اروپا سخن میگویند. در سال گذشته، در فرانسه حمله به یهودیان 74 درصد بیشتر شد؛ در آلمان هم تعداد حملات خشونتآمیز یهودستیزانه بیش از 60 درصد افزایش یافت.
دموکراسی در بحران است و برخی از صاحبنظران، جهل و نادانی را علت آن میدانند. به شعار یک روزنامهی مهم آمریکایی توجه کنید: «دموکراسیها در ظلمتِ جهل میمیرند.» این شعار، پاسخی سادهاندیشانه به ظهور اقتدارگرایی و پوپولیسم در سراسر جهان است. بیتردید، محبوبیت این شعار ناشی از توسل به همان منطق «جنبش روشنگری» است که شناخت را معادل با قدرت و پیشرفت میشمارد.
این روزها شاید چشمانداز اروپا تیره و تار به نظر برسد: بریتانیا به علت برگزیت در حال سقوط دائمی است، موقعیت امانوئل مکرون و آنگلا مرکل تضعیف شده است، و بدیههپردازیِ نه چندان خندهدارِ راست افراطی در ایتالیا روز به روز بدتر میشود. اما اگر کمی آن سوتر به شرق بنگریم با اخبار خوبی روبهرو میشویم. در اروپای مرکزی، به نظر میرسد که جنبشهای دموکراتیک مردمی در حال پیشروی هستند.
ایمره کرتس، نویسندهی یهودیتبار مجارستان، با تأمل بر تجربهی شخصیاش از اسارت در اردوگاههای مرگ نازیها، راه تازهای برای روایت کردن تاریخ هولوکاست گشود. کرتس در رمان «بیسرنوشتی»، به جای تلاش برای فهم کلیت هولوکاست، موفق شد این فاجعه را با اتکا به جزئیات تجربههای یک نوجوان بازآفرینی کند.
ادبیات و فرهنگ یک ملت همواره از ادبیات و فرهنگ ملتهای دیگر الهام میگیرد. تلاش برای دور نگه داشتن آنها از این تأثیرپذیریها کار بیفایده و حتی خطرناکی است. یک شاعر و مترجم اهل مجارستان که در بریتانیا زندگی میکند، با این استدلال، ملیگرایی افراطی را مورد انتقاد قرار میدهد.