آنچه بر سر کورینا میازگا آمد، درس عبرتی بود برای زنانی که میخواهند به پوپولیسم راستگرا بپیوندند. پس از این که میازگا، عضو حزب راستگرای افراطی «آلترناتیو برای آلمان»، در انتخابات پارلمانی 2017 به مجلس راه یافت، یکی از مردان همحزبیاش گفت که او بیشتر به درد برهنه رقصیدن در سرگرمیگاههای مردانه میخورد تا نمایندگی مجلس.
علم نمیتواند جایگزین دین شود. علم به ما نمیگوید که چگونه زندگی کنیم، یا زندگی دربارهی چیست؛ علم میتواند فرضیههایی و توضیحات مقدماتی اولیهای فراهم کند اما هرگز معنایی نهایی در بر ندارد. هنر میتواند راه فراری از دلمردگیهای زندگی روزمرهی ما فراهم آورد، اما باز تحسین هنر عالی یا موسیقی در نهایت جلوهای از شگفتی و تأمل است و معنایی ضمنی دربارهی اخلاق یا زندگی در بر ندارد.
از زمان تلاطمهای دوگانهی سال 2016، یعنی ترامپ و برگزیت، شاهد انتشار کتابهای فراوانی در توضیح این پدیدهها بودهایم، بهویژه برای لیبرالهایی که از این دو رویداد تکان خورده و وحشتزده شدهاند. جان بی. جودیس یکی از نخستین کسانی بود که به این حوزه وارد شد و درست پیش از انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری، کتاب انفجار پوپولیستی را منتشر کرد که با استقبال گستردهای روبرو شد.
ناموفقیت نسبی «ادبیات مهاجرت» ما، هم در مقایسه با ادبیات موفقتری که نویسندگان ایرانی و ایرانیتبار به زبانهای بیگانه نوشته و منتشر کردهاند و هم در مقایسه با موفقیت چشمگیر ادبیات مهاجرتی که به دست نویسندگان سایر ملتها به وجود آمده، چه دلیل یا دلایلی دارد؟
اوایل ژانویه، امانوئل مکرون در نامهای به شهروندان فرانسوی گفت که وضع سهمیه برای پذیرش مهاجران ممکن است به حل بحران جلیقهزردها کمک کند. همان طور که انتظار داشتیم، این حرف بسیاری از چپگرایان را ناراحت کرد. در عین حال ما را به یاد هیلاری کلینتون انداخت که پارسال در مصاحبه با گاردین به اظهار نظر دربارهی علت اصلی ظهور پوپولیسم راستگرا پرداخت و گفت: «فکر میکنم که اروپا باید مهاجرت را کنترل کند چون همین امر آتش را روشن کرده است.»
بسیاری پس از مهاجرت همچنان تعلقِ خاطر نسبت به جایی به نام وطن داشته و آرزوی بازگشت به آن را دارند. این مکان در خاطرات افراد انعکاس گذشتهی طلایی و شیرینی است که پیش از دورهی مهاجرت وجود داشت. ذهن افراد غالباً با گزینش لحظات شیرینِ گذشته و حذف وقایع ناگوار، تلفیقی ناهمخوان با واقعیات تاریخی ارائه داده و سپس در حسرت آن وضعیت مینشیند. احساس حسرت بسیاری را به اندیشهی بازگشت به وطن میاندازد. اما این افراد بهندرت آنچه را در تخیل خود از وطن دارند در واقعیت هم مییابند.