تب‌های اولیه

هرات، شهری شبیه به شهر من

ماهرخ غلامحسین‌پور

دم غروب یک روز خردادماه زیر آسمان هرات تمام غربت تهرانم را بهآنی گم میکنم. بعد از سالها تبعید نانوشته، آنجا اولین شهری است که مردم با کلمات مأنوس فارسی به همدیگر «صبح به خیر» یا «درمانده نباشید» میگویند، اتفاقی که حتی در کوچه پسکوچههای آشنای «باکرکوی» و «امینونو» استانبول هم رخ نمیدهد. خیال میکنم آمدهام خانه، کنج ایوان خانهی پدری.

چرا بیشتر قربانیان زلزله در افغانستان را زنان‌ تشکیل می‌دهند؟

خدیجه حیدری

برای مردم ما از شمال تا کاشغر قصه همین بوده و حرفِ آخر و تصمیمشان این بوده/است که حتی اگر زلزله، سیلاب، برف‌کوچ و رانش کوه و زمین هم رخ دهد زنان در خانه بمانند، و اگر از خانه فرار می‌کنند با حجاب فرار کنند.