تب‌های اولیه

بزرگا ناشری که او بود

گلی امامی

آوار انقلاب که بر سرمان فرود آمد چیزی نگذشت که همگی بیکار و خانه‌نشین شدیم. بدون حقوق ماهیانه و نداشتن اندوخته‌ی مالی باید ترفندی می‌اندیشیدیم که درآمدزا باشد. تنها کاری که در آن سررشته داشتیم نشر بود. تصمیم گرفتیم انتشاراتی خصوصی و خانگی به راه بیندازیم. از تعدادی همکاران سابق که برخی هم مانند ما پاکسازی شده بودند، و از جمله ایرج باقرزاده دعوت کردیم با سرمایه‌ی بسیار اندکی با ما در این کار شریک شوند.