آنجلینا جولی و زنان نانآور در افغانستان
در نودمین مراسم جوایز اسکار که چندی پیش برگزار شد جایزهی بهترین انیمیشن بلند به کوکو، از تولیدات شرکت فیلمسازی پیکسار، اهدا شد. اما اگر انتخاب بر عهدهی افغانها بود این جایزه را به نانآور میدادند. این فیلم که توسط آنجلینا جولی تهیه شده، داستان دختری یازده ساله به نام پروانه و خانوادهاش را روایت میکند که برای بقا در افغانستان تحت حکومت طالبان تلاش میکنند. پروانه باید وانمود کند که پسر است تا بتواند برای تأمین مالی خانواده کار کند. این فیلم اقتباسی از کتاب دبرا الیس، نویسندهی کانادایی است.
نانآور در آمریکا، کانادا، چین، فرانسه، بریتانیا و بعضی از کشورهای خاورمیانه نمایش عمومی داشته اما هنوز در معدود سینماهای افغانستان نمایش داده نشده است. با وجود این، ماه گذشته، گروه کوچکی از افغانها توانستند این فیلم را در سفارت کانادا در کابل ببینند.
برای بسیاری از افغانها تماشای این فیلم تجربهای عمیقاً عاطفی بود و خاطرات دوران سلطهی طالبان، از اواخر دههی 1990 تا 2001، را در ذهن آنها زنده کرد. طالبان تفسیر سختگیرانهای از اسلام داشتند و آزادیهای زنان را به شدت محدود کردند.
عبدالرحیم احمد پروانی، معاون سازمان «زنان کانادایی حامی زنان در افغانستان»، میگوید: «وقتی فیلم تمام و چراغها روشن شد، اشک در چشمان بسیاری از افغانها حلقه زده بود. خودم هم بیاختیار اشک میریختم. برای مدتی کوتاه سکوتی ناخواسته حکمفرما شد. این خودش نشان میدهد که فیلم با افغانها ارتباط برقرار کرده است.»
این گروه کانادایی، که به نمایش فیلم کمک کرد، درآمد حاصل از فروش کتاب الیس را به آموزش زنان و دختران افغان اختصاص میدهد.
برای برخی از تماشاگران، پروانه شخصیتی کاملاً آشناست. امید شریفی، یکی از بنیانگذاران آرتلُردز، گروهی مستقر در کابل که از هنر برای تغییر اجتماعی استفاده میکند، میگوید: «علت این که توانستم به مدرسه بروم ]خواهرم[ تمنا بود. او نانآور ما بود. برای مدتی طولانی در دوران حکومت طالبان نتوانستم به مدرسه بروم چون باید مغازهی خودمان در مرکز شهر را میگرداندم. اما بعد خواهرم هر روز چند ساعت ادارهی مغازه را بر عهده گرفت تا بتوانم به مدرسه بروم.»
آنچه بینندگان افغان را متحیر کرد نه تنها جذابیت عاطفی ناشی از روایت تاریخ معاصر افغانستان بلکه ارائهی تصویری درست از فرهنگ این کشور بود. مینا شریفی ]که با امید نسبت ندارد[ بنیانگذار و مدیر برنامهی «خواهران برای خواهران» است که دختران افغان را آموزش میدهد. به نظر او وجه تمایز نانآور توجه به جزئیات ریز است. «لباسها، غذاها، محیط خانوادگی، حتی عصای پدربزرگ درست مثل همینجا بود. هیچ فیلم دیگری دربارهی افغانستان ندیدهام که برای چنین کاری وقت صرف کند.» او میگوید در اشغلب موارد، تحقیقات سازندگان فیلمهای مربوط به افغانستان آنقدر بد است که بعضی از آنها فکر میکنند که زبان ملی این کشور عربی است.
بینندگان زن افغان در کابل و دیگر کشورها شخصیت قوی پروانه، امری نادر در روایتهای مربوط به افغانستان، را پسندیدهاند. عایشه عظیمی، دانشجوی آمریکایی-افغانستانی دانشگاه جورج واشنگتن که فیلم را در آمریکا دیده، میگوید: «اولین بار است که در یک فیلم مهم دختری افغان خودش داستانش را تعریف میکند. وقتی فیلم را تماشا میکردم غرور را در چشمان همهی دختران افغانی اطرافم میدیدم. سرانجام کسی داستان ما را از منظر خودمان تعریف کرده بود.»
تصویر واقعگرایانهی زنان افغان، امید و گروهش را برانگیخت تا پوستر فیلم را روی یکی از «دیوارهای امنیتی» فراوانی که به علت افزایش حملات در کابل ساخته شده، نقاشی کنند. نقاشی کردن روی موانع بتنی خاکستری نشان میدهد که وجه تمایز پروژههای آرتلردز چیست.
مینا میگوید، «شخصیت زن قوی در نقش اولِ فیلم چیزی است که در افغانستان همه باید ببینند: پدر، برادر، زنان و دخترانشان.»
دیوید ارلیچ در ایندیوایر مینویسد: «نانآورِ نورا تومی از کوکو خلاقانهتر، از موانا پراحساستر و از هر نظر از منِ نفرتانگیز 3 بهتر است...رمز موفقیت نانآور متانت در ابراز احساسات است، متانتی که از همهی بهاصطلاح سرگرمیهای کودکان غربی تأثیر عمیقتری بر جا میگذارد-ممکن است که مخاطبان آن کودکان (بزرگتر) باشند اما والدین آنها را به طورمضاعف متأثر می کند...قدرت چشمگیر فیلم ناشی از رابطهی میان زیبایی و وحشت است. تومی از انیمیشن استفاده کرده تا داستانی را تعریف کند که در غیر این صورت به طور طاقتفرسایی غمانگیز میبود...]تلفیق طراحیهای دستی و رایانهای[ فیلم را میان خیال و واقعیت معلق کرده، درست مثل قهرمان فیلم که میان این دو دنیا گیر افتاده است...نانآور فیلمی کوچک دربارهی امور بزرگ است. موضوعش چنان مبرم و مهم است که هرگز نمیتوان آن را به آسانی در قالب داستان بلوغ یک کودک جا داد. این فیلم از اول تا آخر جذاب است اما تومی خویشتنداری را بر احساساتیگری ترجیح میدهد، رویکردی که در خور تحسین است. قصهی پروانه بر دل مینشیند اما زیبایی و نومیدیاش یکسان است؛ ممکن است پروانه به پیروزی کوچکی علیه زنستیزی نظاممند دست یابد اما نبرد همچنان ادامه دارد. این فیلم نمیتواند ما را شادمان رها کند، بنابراین در عوض به ما امید میدهد، امیدی سرسخت همچون خرمن گلهای زردرنگی که از لابهلای سنگهای بیرون خانهی پروانه میروید.»
برگردان: عرفان ثابتی
روچی کومار روزنامهنگاری است که دربارهی سیاست، فرهنگ و توسعه در هند و افغانستان مینویسد. دیوید ارلیچ منتقد ارشد فیلم در وبسایت ایندیوایر است و در بروکلین زندگی میکند. آنچه میخوانید برگردان گزیدههایی از دو مقالهی زیر است:
Ruchi Kumar, ‘If Afghanistan Ran the Oscars, ‘The Breadwinner’ Would Triumph,’ NPR, 3 March 2018.
David Ehrlich, ‘‘The Breadwinner’ Review: Angelina Jolie Helps Deliver the Best Animated Feature of 2017,’ Indiewire, 17 November 2017.