دردسرهای رسانههای نامدار با منابع بینام
کمتر از دوهفته از انتشار یادداشت «بینام» معروف در نیویورک تایمز میگذرد. یادداشتی از یک «مقام رده بالا در کابینهی دونالد ترامپ» که مدعی شد او و بعضی دیگر از مقامات کابینهی ترامپ به «گروه مقاومت داخلی» در کاخ سفید تبدیل شدهاند، با خیلی از سیاستهای ترامپ موافق نیستند و «سخت» تلاش کرده و میکنند که جلوی این دست اقدامات ترامپ را بگیرند.
یادداشتی که زلزلهای در دولت ترامپ و رسانهها به راه انداخت. یکی یکی مقامات ردهبالای دولت کنونی آمریکا صف کشیدند، انکار کردند و تأکید که آنها نویسندهی این یادداشت جنجالی نیستند. کار تا جایی پیش رفت که مایک پنس، معاون رئیسجمهور آمریکا که پیکان سوءظنها بیشتر سمت او نشانه رفت، اعلام کرد که حاضر است آزمایش «دروغسنج» بدهد تا ثابت شود دروغ نمیگوید و او نویسندهی این یادداشت نبوده است.
تنها در بالاترین سطح سیاست در آمریکا نیست که چنین یادداشتی بیسابقه بوده و هرگز یک «مقام ردهبالای دولتی» علیه رئیس دولت یادداشت مشابهی ننوشته است. بلکه در رسانهها هم تاکنون سابقه نداشته که یک رسانهی جریان اصلی و مهم حاضر شود یادداشت یک مقام ردهبالای کشور را بدون نام و نشان منتشر کند. این اقدام در میان اهل رسانه و متخصصان مطالعات رسانه، بحثهای جدی و جالبی را موجب شده است.
یادداشت معروف در ستون «نظرهای» روزنامهی نیویورک تایمز منتشر شد. ستونی که نزدیک به نیم قرن از تأسیس آن میگذرد، سردبیری و قواعدی مجزا از سایر بخشهای این رسانهی بزرگ دارد و تعداد دفعاتی که این روزنامه حاضر شده یادداشتی را در این ستون بدون نام یا با نام مستعار منتشر کند، به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسد. تقریباً در تمام این مواردِ نادر تا قبل از این یادداشت هم، دلیل این که نیویورک تایمز حاضر به پنهان کردن هویت اصلی نویسنده شد، این بود که نویسنده در منطقهی کشوری درگیر جنگ و سرکوب و بحران یا در وضعیتی به سر میبرد که خطر جدی امنیتی یا جانی او را تهدید میکرد.
نیویورک تایمز در یادداشتی که در پاسخ به سؤالهای مخاطبان و انتقادها منتشر کرد، توضیح داد که بنا به باور آنها این یادداشت، وقایع را از «منظر شخصی» یک مقام ردهبالای محافظهکار نشان میدهد، نکتهای که در تمام پوشش اخبار دربارهی دولت ترامپ غایب است. و این یادداشت را فرصتی یگانه میدانند تا افکار عمومی وضعیت در کاخ سفید را بدون هیچ تحلیلِ اضافه و دخالت نگاهِ روزنامهنگار، از زبان اول شخصِ یکی از این مقامات عالیرتبه بخوانند و بدانند.
موضعگیری اخلاق روزنامهنگاری دربارهی «منبع ناشناس»
از وقتی اولین منشورهای «اخلاق روزنامهنگاری» در اوایل قرن بیستم در کشورهای اسکاندیناوی و بعدتر فرانسه و از دههی ۱۹۳۰ در ایالات متحدهی آمریکا نوشته شد تا امروز که این منشورها بنا به تغییرات و مقتضیات روز بارها پوستاندازی کرده و بازتعریف شدند، استفاده از «منبع ناشناس» یا «نویسندهی ناشناس» پای ثابت بحث، مناظره و مناقشه بوده است.
در حال حاضر در بیشتر رسانههای جریان اصلی فضای انگلیسیزبان (از آمریکا گرفته تا بریتانیا) با کمی بالاوپایین این توافق جمعی وجود دارد که استفاده از منابع ناشناس در روزنامهنگاری باید در «حداقلیترین شکل ممکن» باشد. از منشور «اخلاق روزنامهنگاری» خبرگزاری آسوشیتدپرس گرفته که یکی از معتبرترین منشورها محسوب میشود تا منشور اخلاقی اِنپیآر (NPR) همگی توافق دارند که استفاده و ارجاع به منبع ناشناس یا پنهان کردن هویت نویسنده/گوینده باید بسیار محدود و در موارد استثنایی مشخصی باشد. در بیشتر رسانههای جریان اصلی این استثنا شامل افشاگران اسرار امنیتی، آسیبدیدگان آزار جنسی، افرادی که جان آنها در صورت افشای نامشان به خطر جدی میافتد و دیپلماتهای درگیر مذاکره خواهد بود.
اهالی رسانه بر سر این موضوع توافق دارند که برای رسانه سم مهلک است اگر امکان انتشار یادداشتهای بینام در رسانه «عادی و مداوم» شود.
در رسانههای حرفهای و جریان اصلی فضای انگلیسیزبان معمولاً بیش از هر زمینه در همین حوزهی دیپلماسی است که عباراتی مثل «فردی که خواست نام او افشا نشود» استفاده میشود. مذاکرات اتمی ایران با کشورهای گروه موسوم به ۵+۱ یک نمونهی آشنا از این موقعیت است که در رسانهها بارها نقلقولی از سوی «مقامی که خواست نام او فاش نشود» به چشم میخورد. در میان اهالی رسانه و افکار عمومی این توافق وجود دارد که در صورت افشای نام دیپلماتها، ممکن است امنیت عمومی و منافع سیاست خارجی و مذاکرات سیاسی کشورها به خطر بیفتد و بنابراین در این زمینه میشود نام و هویت منبع را پنهان کرد.
جان کریستی، سردبیر «مرکز گزارشگری در راستای منفعت عمومی» که نهادی غیردولتی و آموزشی است در سخنرانی خود برای دانشجویان روزنامهنگاری و مطالعات رسانه در دانشگاه نیوهمپشایر در سال ۲۰۱۴، جملهای کلیدی دربارهی استفاده از «منبع ناشناس» گفت که در این چند سال بارها از سوی متخصصان رسانه استفاده شده است: «ارجاع به منبع ناشناس اغلب دو دلیل بیشتر ندارد: تنبلی روزنامهنگار و رقابت.»
کریستی توضیح داد که این «منبع ناشناس» معمولاً در حالتی رخ داده که خبرنگار تنبل است و حوصله ندارد برود ادعا را راستیآزمایی کند و زیروبم ادعا را دقیق بررسی کند. دلیل مهم دیگر هم رقابت با دیگر نشریهها یا همکاران خود در تحریریه است: این شهوت که «آس رو کنم» و یک «ناگفته» و «اختصاصی» بیرون دهم. در هر دو حالت احتمال این که ادعا نادرست یا اغراقشده باشد بسیار بالاست و رسانهی حرفهای باید مجال جولان به چنین رویهای ندهد.
خود نیویورک تایمز از نشریات حرفهای و جریان اصلی است که گاه گافهای بدی داده که ناشی از ارجاع به «منبع ناشناس» یا نویسندهی بینام بوده است. این گافها و انتقادهای جدی به این نشریه باعث شد که در سال ۲۰۱۶ سیاست خود در ارجاع و استفاده از منابع ناشناس را تصحیح و تعدیل کند.
دین باکت، معاون سردبیری نیویورک تایمز در راهنمای تازهای که به همهی کارکنان ارسال کرد، اعتراف کرده بود که بررسیهای مستقل نشان میدهد یکی از اصلیترین دلایل بیاعتمادی بعضی مخاطبان به نشریه «استفادهی مکرر نیویورک تایمز از منبع ناشناس» و به خصوص ارجاع به منابع ناشناس در موضوعات سیاسی است. این نشریه تصمیم گرفت که دیگر در هیچ موردی بدون تأیید دبیر سرویس، از منبع یا نویسندهی ناشناس استفاده نشود و اگر منبع اصلی گزارش یا روایت میخواهد نام او افشا نشود، سردبیر روزنامه و گروهی از دبیران سرویسها دربارهی این موضوع جلسه گذاشته و تصمیم بگیرند. و در هر حالتی سردبیر باید از هویت «ناشناس» مطلع باشد.
نیویورکتایمز در توضیحاتی که بعد از انتشار ستون بینام جنجالی منتشر کرد، گفت که تنها ۳ نفر در این نشریه از هویت نویسنده مطلعاند: رئیس کل رسانه، سردبیر و دبیر ستون «نظرات». این رسانه اعلام کرد که هویت نویسندهی مطلب را حتی به خبرنگاران خود در کاخ سفید افشا نکردند.
حال این سؤال به میان میآید که آیا اصلاً میشود به روایت نیویورک تایمز اعتماد کرد که این ستون را یک «مقام رده بالا» در کابینهی ترامپ نوشته است؟ متخصصان رسانه تقریباً متفقالقول میگویند اگر در مجموع به گزارشگری نیویورک تایمز اعتماد دارید، میتوانید به روایت آنها اعتماد کنید. اما هیچکس این امکان را رد نمیکند که ممکن است اصلاً این نشریه دربارهی سِمَت نویسندهی یادداشتِ ناشناس غلو کرده باشد. از سوی دیگر در مواجهه با کابینهی ترامپ به خصوص در میان اعضای کاخ سفید این واقعیت هم وجود دارد که سمت دقیق همهی افراد مشخص نیست و بعضی فکر میکنند در دستگاه ترامپ «آدم کلیدی و مهمیاند» و بعد معلوم میشود که نبودهاند.
تأثیر «ناشناس» جنجالی بر رویهی رسانهها در انتشار یادداشت بینام
یکی از اولین نگرانیهای کارشناسان و متخصصان رسانه بعد از انتشار یادداشت جنجالی نیویورک تایمز این است که این خط شکنی چه تأثیری بر رویهی رسانهها در انتشار یادداشتهای بینام میگذرد؟
اهالی رسانه بر سر این موضوع توافق دارند که برای رسانه سم مهلک است اگر امکان انتشار یادداشتهای بینام در رسانه «عادی و مداوم» شود. با این کار نه تنها اعتماد مخاطب به رسانه خدشهدار میشود، بلکه راه اتهامزنی و ادعای دروغ هم فراهم میشود و افراد بسیاری میتوانند پشت عنوان بینام و نشان سنگر گرفته، اتهامهایی را متوجه دیگران کنند و در برابر افکار عمومی پاسخگو نباشند.
دونالد ترامپ در اولین توئیت خود بعد از انتشار این یادداشت با حروف بزرگ فقط نوشت: «TREASON» که به معنی «خیانت» است.
نیویورک تایمز میگوید در این مورد خاص، برآورد آنها این بود که هم یادداشت ارزش خبری بالایی دارد و هم تهدیدِ متوجه نویسنده میتوانست جدی باشد و بنا بر این برآورد، پنهان کردن هویت نویسنده منعی ندارد. اما اهالی رسانه دربارهی این دو مورد، توافقی ندارند.
یکی از اولین انتقادها در مورد انتشار یادداشت بینامِ این «مقام ردهبالا» این است که مگر چه تهدید جدی جانی و امنیتی متوجه این فرد بود؟ در نهایت شغل خود را از دست میداد، نه زندانی میشد و نه کشته یا تبعید و... نیویورک تایمز در سال ۲۰۰۹ و در اوج جنبش سبز در ایران، یادداشتی با نام مستعار از یک دانشجوی ایرانی-آمریکایی در قلب تهران منتشر کرد. یادداشتی که بعدها معلوم شد شروین ملکزاده، استاد مدعو «ویلیامز کالج» نویسندهی آن بود. هیچکس بعد از این یادداشت به نیویورک تایمز انتقاد نکرد که چرا یادداشت را با اسم مستعار منتشر کردی. همهی اهالی رسانه توافق داشتند که امنیت این فرد در داخل تهران و در بحبوحهی درگیریها، در خطر بوده و کار درست پنهان کردن هویت اصلی نویسنده بوده است. اما آیا امنیت و جان نویسندهی یادداشتِ اخیرِ بینام جنجالی هم در خطر است؟
بسیاری از متخصصان رسانه معتقدند که این فرد در نهایت شغل خود را از دست میدهد و خطر امنیتی و جانی متوجه او نیست، به ویژه آنکه مقام مسئول باید در برابر ادعا و حرف خود مسئولیت قبول کند. اما برخی تأمل کرده و نظر دیگری دارند. کلی مکبراید، استاد «اخلاق روزنامهنگاری» یکی از این افراد است.
نویسندهی ناشناسِ یادداشتْ خود یک ادعا را مطرح کرد: بعضی از افراد کابینه به دنبال اجرای متمم ۲۵ قانون اساسی آمریکا هستند. بندی که امکان برکناری رئیسجمهور را به دلیل ناکارآمدی ممکن میکند. عضویت در کابینه و تلاش همزمان برای برکناری و جلوگیری از اجرای تصمیمهای رئیس دولت در موارد حقوقی خاصی میتواند «دردسر امنیتی» و «خیانت به کشور» محسوب شود که جرایمی فدرال و جدیاند. با این نگاه میتوان استدلال کرد که امنیت نویسندهی یادداشت در خطر بوده است. حتی دونالد ترامپ در اولین توئیت خود بعد از انتشار این یادداشت با حروف بزرگ فقط نوشت: «TREASON» که به معنی «خیانت» است.
بعضی از اهل فن رسانه نگراناند که این اقدام نیویورک تایمز به روند بیاعتمادی کلی به رسانه در این دوران که فضای بسیاری از جوامع به سمت دوقطبی شدن میرود، دامن بزند. اما اخیراً نتیجهی تحقیق مهمی دربارهی میزان اعتماد عمومی به رسانه نشان داد که در آمریکا بعد از دستکم یک دهه، برای اولینبار میزان اعتماد عمومی به رسانههای جریان اصلی دوباره در حال افزایش است. یکی از مهمترین دلایل این افزایش اعتماد این بود که رسانههای جریان اصلی و بزرگ، بالاخره کمکم فهمیدند که نباید درگیر رقابت و قاعدهی غیرحرفهای رایج در شبکههای اجتماعی شوند. قاعدهای که «سرعت» ویژگی اصلی آن است، نه «صحت و سقم» و همه در حال رقابتاند تا «اولین نفر» باشند که بمب خبری رو کنند. در سالهای گذشته تحقیقات دانشگاهی دیگری، یکی بعد از دیگری، مهر تأیید بودند براین مطلب که برای مخاطبان رسانه نکتهی مهم این است: لازم نیست اول باشید، خبر را درست و واقعی پوشش دهید.
احتمالاً در سالهای پیشِ رو بالاخره معلوم خواهد شد که چه کسی در کابینهی ترامپ این یادداشت جنجالی را نوشته بود و اگر معلوم شود که فرد مورد نظر واقعاً یک «مقام رده بالا» نبود، آنجاست که اعتبار «نیویورک تایمز» آسیب دیده و ممکن است عواقبش دامن رسانههای جریان اصلی دیگر را هم بگیرد.