چرا پاپ به فیلسوف تلفن زد؟
AEON
تابستان امسال، در جریان جام جهانی، با برخی از دوستان برای تماشای یکی از مسابقههای فوتبال به خانهی جیانی واتیمو، فیلسوف ایتالیایی و عضو سابق پارلمان اروپا، در تورین رفتیم. به محض این که تیممان عقب افتاد واتیمو گفت: «راستی یادم رفت بگویم که پاپ دیروز به من زنگ زد.»
میدانستیم که واتیمو و مردی که به نام خورخه ماریو برگولیو در آرژانتین زاده شده، دوستان مشترک بسیاری دارند؛ حتی قرار بود که در مارس 2013 در کنار هم در میزگردی در یک کنفرانس شرکت کنند اما برگولیو به عنوان پاپ برگزیده شد و این دو نفر اخیراً همدیگر را در رم دیده بودند. بی هیچ اغراقی باید بگویم که این خبر حواسمان را از بازی پرت کرد. این اتفاقی است که شاید بتوان تصور کرد که در یک مجموعهی تلویزیونی مثل پاپ جوان (2016) رخ دهد، اما به جای آن داشت در اتاق نشیمنِ یکی از مهمترین فیلسوفان زندهی دنیا پیش میآمد.
اما چرا عالیرتبهترین مقام کلیسای کاتولیک رم، که قطعاً هوادار همان تیم بود، باید یاد خالق نظریهی il pensiero debole (تفکر سست) بیفتد، موضعی فلسفی دربارهی تضعیف جزماندیشی سیاسی و دینی، امری ضروری در قرن بیست و یکم؟
چند روز پیش از این بازی، لوییس لیبرمن، مردمشناس آرژانتینی، دوست مشترک آنها، نسخهای از کتاب جدید واتیمو، هستی و جهان پیرامون (2018) را به پاپ داده بود. بنابراین پاپ فرانسیس تصمیم گرفت که زنگ بزند و به واتیمو تبریک بگوید. بیآنکه بخواهم از اهمیت دیگر تماسهای تلفنی غیرمنتظرهی پاپ فرانسیس-با بازماندگان سوءاستفادهی جنسی، نویسندگان منتقد پاپ شدناش یا فضانوردان در فضا-بکاهم، باید بگویم که هدف پاپ از این تماس تلفنی خاص چیزی بیش از تبریک گفتن به مناسبت انتشار کتابی بود که تنها به طور گذرا از او نام میبرد، آن هم هنگام بررسی مشکلات فلسفی معاصر در رابطه با اندیشمندان بدبینی نظیر فردریش نیچه و مارتین هایدگر.
علاوه بر علاقهی مشترک هر دو به اصلاح کلیسا و نگرانی از قوای مخرب سرمایهداری، این دو رویکرد خاصی به دین دارند که وجه اشتراک آنها است. این رویکرد را میتوان در «تفاسیر» واتیمو از مسیحیت و در «عمل» فرانسیس (نخستین پاپ یسوعی) به مسیحیت دید. هرچند واتیمو از زمان انتخاب فرانسیس پشتیبان او بوده است اما تفسیر خاص او از دین به دههی 1990 باز میگردد، یعنی وقتی که کوشید تا فلسفهاش را دربارهی امکان «مسیحیت غیر مذهبی» به کار گیرد. این اصطلاح اشاره دارد به ایمان بدون مبانی، یعنی ایمانی عاری از رابطهای گرانبار از قدرت با خدا که الهیات سنتی همیشه از طریق کلیسا به مؤمنان تحمیل کرده است.
واتیمو این تفسیر را به کمک مفهوم انجیلی «الوهیتزدایی» توجیه میکند (تجسد خدا در قالب مسیح که او را از خدا تهی یا صفات الهی را در او تضعیف میکند). واتیمو این مفهوم را برای نفی آن پیوند ابدی به کار گرفت که کلیسا بین خدا و حقیقت قائل بود. این پیوند سرچشمهی موضع محافظهکارانهی کلیسا دربارهی مسائلی همچون جنسیت، رابطهی جنسی و تولید مثل است. واتیمو، در مخالفت با این پیوند، از مسیحیت غیرمذهبی دفاع میکند، مسیحیتی که در آن پاپ و کلیسا نیکوکاری را جایگزین حقیقت میکنند.
تضعیف برتری و سلطنت الهی-که به نظر فیلسوف ایتالیایی نمادهای خشونتاند- به تلطیف ایمان میانجامد و مؤمنان را به شک در مرجعیت متون مقدس، کلیسا، و مهمتر از همه، پاپ، تشویق میکند. اما وقتی پاپ در پاسخ به پرسش دربارهی «مؤمنانِ همجنسگرا» به سادگی میگوید: «من که هستم که قضاوت کنم؟» یا تصدیق میکند که «باید زنان بیشتری» در کلیسا متصدی نقشهای کلیدی شوند، نه تنها دارد ما را به شک در این اصول دعوت میکند بلکه ما را به تغییر رویکرد به دین فرا میخواند.
این رویکرد به معنای شک در وجود خدا نیست بلکه به این معنا است که به یاد آوریم، همان طور که فرانسیس در مسرور باش و شادمان (2018) مینویسد، «مسیحیت بیش از هر چیز مستلزم عمل به آن است.» این عمل به مسیحیت هم در کارهای کوچک او مثل به دست گرفتن چمدانها در هواپیما آشکار است و هم در نقشههای بزرگش برای ایجاد کلیسایی تمرکززداییشده که حفظ محیط زیست را رسالت اصلی خود میداند. اما چرا این رویکرد ملایمتر نسبت به مؤمنان و غیرمؤمنانِ سراسر جهان آنقدر خشم محافظهکاران را برانگیخته که در داخل کلیسا جنگی را علیه او به راه انداختهاند؟
عجیب نیست که واتیمو و فرانسیس دشمنان مشترکی دارند: روشنفکران کلیسایی و کاردینالهای محافظهکار. دعوت پاپ و واتیمو به اتخاذ عمل و رویکردی متفاوت به مسیحیت بیش از آن که به بحثهای الهیاتی دربارهی وجود خدا لطمه بزند، عذر و بهانهی این روشنفکران و کاردینالها برای موعظه دربارهی سقط جنین، همجنسگرایی یا اخلاقیات را تضعیف میکند.
به رغم این دشمنان، وقتی فرانسیس کوشید تا کلیسا را با تغییرات اقلیمی، اصلاحات مالی و سیاستهای کمکرسانی به پناهندگان سازگار کند، به قول واتیمو، به «یکی از معدود شخصیتهای جهان، و شاید تنها فردی» تبدیل شد «که میتواند دگرگونی اساسی در نظم اجتماعی و اقتصادی را هدایت کند.» هرچند واتیمو وانمود نمیکند که فرانسیس به رهبر جنبشی کمونیستی تبدیل خواهد شد، با توجه به این که از نظر دینی راستکیش است، اما به نظر میرسد که امروز او تنها کسی است که میتواند با پوپولیستهای دستراستیِ گوناگونی که در صدد تحمیل سیاستهای ملیگرایانه و بیگانههراسانهاند، مقابله کند.
تصورش سخت است که رهبر روحانی بیش از یک میلیارد کاتولیک نمیدانسته که یک همجنسگرا و فیلسوف کمونیست نامدار سالها حامی او در مقام پاپ بوده است. او با واتیمو تماس نگرفت تا از حمایت او یا ارائهی توجیهات فلسفی برای رویکرد دینی متواضعانهاش تشکر کند بلکه با این کار میخواست اصول جزمی دینی، سیاسی و فرهنگی حیاتیِ دشمنانش را بیش از پیش تضعیف کند.
برگردان: شهاب بیضایی
سانتیاگو زابالا استاد پژوهشی فلسفه در دانشگاه پومپیو فابرا در بارسلون در اسپانیا است. از او مقالاتی در نیویورک تایمز، الجزیره، و لس آنجلس ریویو آو بوکز منتشر شده است. جدیدترین کتاب او چرا تنها هنر میتواند ما را نجات دهد (2017) است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او است:
Santiago Zabala, ‘Why did the pope phone the philosopher?’, Aeon, 1 October 2018.