سیاه زیباست: عکسهای کوامی برَتوِیْت
حدود شش دهه پیش، کوامی برتوِیْت (Kwame Brathwaite)، عکاس سیاهپوست جوانی، از محله هارلم نیویورک، نقطه عطفی تاریخی در زندگی و فرهنگ سیاهان آمریکا را به تصویر درآورد، و اثرش ماندگار شد. بعد از حدود شصت سال، بهار امسال نمایشگاهی در یادآوری و بزرگداشت کارهای او در لسآنجلس برگزار شده و کتابی از مجموعه عکسهای او نیز منتشر شده است.
شبی در ژانویهی ۱۹۶۲ گروهی زن جوان سیاهپوست، در کلوپ شبانهای در محلهی هارلم نیویورک، نمایش مدی برگزار کردند که شروع انقلابی در تصور آمریکاییان از زیبایی سیاهان شد. این نمایش برای بزرگداشت و نشان دادن سبک آرایش و لباسپوشیدن سیاهان بود – موهای فر، لباسهایی از پارچههای گلدار پر رنگ، النگوها و گوشوارههای بزرگ حلقهای – سبک آرایش زنان آفریقایی، نه مدهای معمول زنان سفیدپوست اروپایی و آمریکایی. بانی این گروه و این نمایش، کوامی برتویت، عکاس ۲۴ سالهی سیاهپوستی بود که عکسهای ماندگارش از این نمایش همه جا منتشر شد و شعار «سیاه زیباست» را جا انداخت.
برتویت متولد ۱۹۳۸ در بروکلین، و بزرگ شده در منطقهی هارلم نیویورک است. مشهورترین محلهی سیاهپوستنشین در سراسر آمریکا. محلهای که عمدهی فرهنگ سیاهپوستان را در خود پرورش داد و رنسانس فرهنگی و ادبی و هنری سیاهان در خیابانها و مراکز هنریاش اتفاق افتاد. هارلم تا یک قرن پیش محلهای سفیدپوستنشین بود، و اغلب ساکنانش از یهودیان طبقهی متوسط و مرفه بودند. در دوران جنگ جهانی اول و کمی پس از آن جمعیت هارلم کمکم تغییر کرد، و این محله قطبی برای جذب سیاهپوستانی شد که از شهرها و ایالتهای جنوبی آمریکا برای کار به نیویورک مهاجرت میکردند. همین دوران با رشد و شکوفایی ادبیات و موسیقی و سیاست در جامعهی سیاهپوستان آمریکا مصادف شد، و سیاهان آمریکا هارلم را پایتخت این رنسانس میشناختند و جایی که حس میکردند «خانه»ی آنهاست.
دغدغهی همیشگی برتویت شناختن اصالت فرهنگی سیاهان و عمومی کردن هویت آنان بود. این نگاه او بسیار متأثر از عقاید مارکوس گاروی (Marcus Garvey)، متفکر و آزادیخواه سیاهپوست آمریکایی در آغاز قرن بیستم بود، که اعتقاد داشت سیاهپوستان در هیئت بردگان به آمریکا برده شدهاند و تا به اصالت و هویت آفریقایی خود بازنگردند، رشد نخواهند کرد. برتویت در دورهای، پیش از عکاسی، همراه برادرش یک استودیوی جاز آفریقایی بنیاد گذاشت که پایگاهی شده بود برای هنرمندان، نمایشنامه نویسان، طراحان و نقاشان. هم در این استودیو، و هم بعد از آن که به عکاسیِ مستند در مطبوعات پرداخت، در پی جاانداختن مفهوم هویت سیاهان بود. او در استودیوی خود، مجموعهای از مدلهای مد و طراحان و گریمورهای حرفهای جمع آورده بود که همه سیاهپوست بودند. روشاش برای درهم شکستن استانداردهای رایج دنیای سفیدپوستان، دنیایی که همه چیز را در تملک خود داشت، به خوبی جواب داد: عدهی زیادی از سیاهپوستان در مجموعه به کار مشغول شدند، با سلیقه و زیباییشناسی خاص خود که با مدها و سلیقههای سفیدپوستان همرنگ نبود.
در زمانی که صنعت مد در انحصار سفیدپوستان بود، برتویت زنان مدل سیاهپوست را دور هم جمع کرد. نه فقط مدلها، که گریمورها، طراحان لباس و هرآن کسی که ربطی به مد داشت، در مجموعهی برتویت حضور داشتند. شبی در سال ۱۹۶۲، گروه مدلهای سیاهپوست بر صحنهی مد آمدند و با استقبال خیرهکنندهای روبهرو شدند. مدلها با موهایی طبیعی و فر، با لباسهای آفریقایی، همان که بودند با زیبایی طبیعی، در شب مدی شرکت کردند که برتویت نامش را « طبیعی» گذاشته بود. او همان شب خودش از مدلها عکاسی کرد.
زنان سیاهپوست در عکسهای برتویت آن چیزی نیستند که «باید باشند»، بلکه چیزی هستند که همیشه بودهاند. خود حقیقیشان بی هیچ ارتباطی به چیزی که آن وقت صنعت مد به عنوان زیبایی به آن رسمیت داده بود. برخلاف صنعت مد سفیدپوستان، زن در عکسهای برتویت صرفاً سوژه و مصرفی نیست، که زنی است به سلیقهی خود آراسته و در پی کشف کیستیاش به عنوان نژادی همواره در تبعیض. یکی از زنان مدل برتویت گفته بود: «بودن در عکسهای او که در سرتاسر کشور منتشر شدهاند، به من اعتماد به نفس داد. ما در عکسهای برتویت فقط سوژهای برای نمایش دادن جسم خود به مخاطب نبودیم. ما شجاعانه زندگی خود را نمایش دادیم.»
ایدهی عمومی کردن شعار «سیاه، زیباست» هیچ آسان نبود. در نمایش دیگری، فردای آن شب، یکی از مدلها، موهای فرفریاش را صاف کرده بود و آرایش و مدل لباساش مانند شب قبل نبود. به برتویت گفته بود: «من هرگز نمیتوانم همینطوری که هستم سر کار بروم». این همان تفکری بود که برتویت در تمام سالیان کار حرفهای خود با آن مبارزه میکرد و معتقد بود سیاهان، اول خود باید هویت و ظاهر خود را به رسمیت بشناسند و به آن افتخار کنند، چون جز با پذیرش خود، راهی برای شناساندن خود به دیگران ندارند.
وقتی برای مطبوعات عکاسی میکرد از باب مارلی، جیمز براون و محمد علی عکسهایی گرفت. عکسهایش حاوی ایدهی قدرتمندی سیاهان بودند. هرکس با رنگ پوست سیاه میتوانست موضوع عکاسی او باشد. مادرش، همسایگانش در هارلم، و هرکس که به خاطر رنگ پوستش طرد شده بود. برای همین است که عکسهایش، نه نگاه کسی خارج از اجتماعِ طرد و منزوی شدهی سیاهان، که برداشت یک نفر از خود آنان بود که سعی داشت زیبایی سیاه بودن را نمایش دهد آن هم وقتی خیلی از سیاهان، خود مرعوب شکوهی رسانهای سفید بودن شده بودند.
برتویت که حالا ۸۱ ساله است، هنوز در نیویورک زندگی و کار میکند. راهی که او رفته هنوز ناتمام است. جهان، هنوز جهانی نابرابر است. برتویت اما کارش این بود: نشان دادن زیبایی سیاهان، که تا آن وقت زیر نور فلاشی که بر صورت مدلهای سفیدپوست میتابید، مخفی مانده بود.