«یک کشور، دو ملیگرایی»: بحران هویتی در پس ناآرامیهای هنگکنگ
foreignpolicy
وقتی آلن یائو در طول دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ در هنگکنگ بزرگ میشد، این شهر هویتش در پیشرفت مادی و رفاهطلبی ریشه داشت. مردم آزادانه خود را همزمان هنگکنگی، چینی یا شهروند جهانی تلقی میکردند.
اما، به گفتهی یائو، پژوهشگرِ دانشگاه چینی در هنگکنگ، اخیراً بسیاری از مردم به هویتی بستهتر و درونگراتر روی آوردهاند. برای افرادی که در دوایر اجتماعیِ جهانشهرگونهی او هستند، پرچمها، سرودهای ملی و دیگر نمادهای هویت ملی در گذشته کاربرد چندانی نداشتند، اما اکنون به شکلی فزاینده عمومیت یافتهاند.
هنگکنگیها همیشه به هویت خود افتخار کردهاند، اما اکنون پای چیز جدیدی به میان آمده: حسِ محاصره شدن، که عامل آن تنها رهبران اقتدارگرای سرزمین اصلی چین نیستند. بر اساس تحقیقات و نظرسنجیهای جدید، آغاز ناگهانی اعتراضات هنگکنگ که یک ماه استمرار یافته، ممکن است تنها دستدرازی پکن نباشد بلکه تغییرات تکاندهندهای در خود هویت هنگکنگ نیز میتواند عامل آن باشد. اختلالات اقتصادی و موجی از مهاجرت هویت سنتی هنگکنگ را تحت فشار شدیدی گذاشته است.
در نتیجه بسیاری از ساکنان هویتی تازه پیدا کردهاند، هویتی که شدیدتر احساس میشود و محدودتر و مبارزهطلبانهتر است. احساس میشود که هنگکنگی بودن و چینی بودن که از دیرباز هویتهای مکملی بودند، به ناگهان آمیزشناپذیر شدهاند. این موضوع منطقه را به بشکهای از باروت تبدیل کرده که یک پژوهشگر آن را «یک کشور، دو ملیگرایی» خوانده است. این تعبیر کنایهای است بر سیاست «یک کشور، دو سیستم» که قرار بود موقعیت هنگکنگ را درون چین حفظ کند.
بنابراین وقتی قانونگذاران طرفدار چین لایحهای را ارائه کردند که تحویل مجرمان به سرزمین اصلی چین را مجاز میکرد، این لایحه از دید بسیاری نه تنها حملهای به حقوق آنها بود بلکه هویت متمایز آنها را در لحظهای که این هویت خود آسیبپذیر بود، هدف قرار میداد. واکنش شدیدی که این موضوع به دنبال داشت، شکافها را میان هنگکنگیها عمیقتر ساخته است.
با اینکه شهر ممکن است متحد به نظر آید، نظرسنجیها حاکی از آن است که ساکنان شهر تدریجاً نسبت به بیگانگانِ فرهنگی کماعتمادتر میشوند و قومیت، سن و طبقهی اجتماعی، جامعهی آنها را قطبیتر کرده است. به گفتهی مردم بومی، خانوادهها بر سر تعارضات سیاسی دچار اختلافات درونی شدهاند. تعداد نزاعها میان مردم که در ضمن اعتراضات به ناگهان بالا میگیرد، تدریجاً افزایش یافته است. یائو میگوید: «مسئله زمانی از کنترل خارج شد که تعریف ما از خویشتن در خطر قرار گرفت.» او با اشاره به تغییراتی اقتصادی و فرهنگی که پیش از ناآرامیهای عمومی شهر به وجود آمده بودند، میگوید: «اینها همه مرتبط هستند».
آشفتگی و تهدید
بحران هویت معمولاً زمانی آغاز میشود که بخشی از مردم موقعیت خود را از دست میدهند. چیزی سبب میشود که سلسلهمراتب اجتماعی بر هم خورد و بعضی از طبقات اجتماعی بازندهی این شرایط هستند. اعضای این طبقات که احساس تهدید میکنند، در پس هویت گروهی خود تجدید سازمان میکنند و کاری میکنند که همزمان با تردیدهای به وجود آمده دربارهی آن، وجود این هویت مهمتر از قبل احساس شود.
nytimes
در هنگکنگ این موضوع با ورود پول از اقتصاد بادکنکیِ سرزمین اصلی چین آغاز شد. هنگکنگ به کانون خدمات اقتصادیِ چین و مجرای تجارت آن تبدیل شد. چینیهایی که به تازگی ثروتمند شده بودند در املاک محلی سرمایهگذاریهای هنگفتی کردند. در نتیجه هزینهی زندگی افزایش یافت و بحران مسکن آغاز شد.
ساکنان فقیرتر شهر، تا حدی به علت سوبسیدهای مسکن تحت حمایت قرار گرفتند. همچنین بعضی از کارگران یقهآبی و خدماتی، که صنایع استخدامکنندهشان با ورود چینیها تا حدی به دردسر افتاده بودند، از این حمایت برخوردار شدند. اما کسانی که به طور سنتی طبقهی اجتماعی حاکم بودند، یعنی متخصصان تحصیلکرده و یقهسفید، ضربهی شدیدی خوردند. دستمزدها رشد نکردند و یا حتی کاهش یافتند. آنچه آنها تولید میکردند قدرت خرید خود را از دست داد. بسیاری از آنها از نظر رفاه نسبت به والدین خود پسرفت کردند.
به گفتهی یائو، برخی از این گروه به این نتیجه رسیدند که «رؤیای هنگکنگ دیگر به درد نمیخورد.» بر اساس تحقیقاتی که استَن هوک-وویی وانگ، پژوهشگر علوم اجتماعی در دانشگاه پلیتکنیک هنگکنگ انجام داده است، اعضای این گروه دیدگاههای سیاسی خود را دگرگون ساختهاند. آقای وانگ معتقد است که آنها نسبت به چین و کسانی که از آنجا آمدهاند بدبینتر شدهاند، تمسک آنها به هویت هنگکنگیشان شدید شده است و به جنبش نوپای بومیگرایی هنگکنگ پیوستهاند، جنبشی که مدافع خودمختاری سیاسی و حفظ تمایز فرهنگی با سرزمین اصلی چین است.
بنابر یافتههای آقای وانگ، احتمال اینکه نیروی کار پردرآمدِ اجارهنشین از حزبهای اپوزیسیون بومیگرا حمایت کنند بیش از بقیه است. و البته، آنها بخش نامتناسبی از معترضان و فعالان اجتماعی را تشکیل میدهند. این تغییرات در تینشوییوای ــ یک حومهی شهر با آپارتمانهای بلند که از مرز سرزمین اصلی چین فاصلهی چندانی ندارد ــ به شکلی چشمگیر قابل مشاهده است.
جکی ما، تکنسین ۴۴ سالهای که به اعتراضات پیوسته، میگوید: «ما فکر میکنیم که هنگکنگ آیندهاش را از دست داده است.» او میگوید که دوستانش که شغلهای خوبی داشتند، دکترها و مدیرها، اکنون در حال تقلا هستند. فرزند او رادیوتراپی خوانده است، اما برای پیدا کردن کار دچار مشکل شده است. او میگوید: «آنها بیچاره شدهاند. از وقتی مردم سرزمین اصلی در اینجا آپارتمان خریدند، قیمتها از وسع مردم خارج شده است. بنابراین این اختلاف در مرحلهی اول دربارهی شغلهاست. بعد مسکن. و بعد زندگی.»
این تصور شایع است که مشکلات در افزایش مهاجرت و مسافرت چینیهای سرزمین اصلی ریشه دارد و علت این افزایش آن است که پکن محدودیتهای سفر را برداشته است. آمارها در این زمینه سرسامآورند. از هر هفت نفر هنگکنگی یک نفر از چین است که بعد از سال ۱۹۹۷ به آنجا نقل مکان کرده است. آمار توریستها از سرزمین اصلی از حدود دو میلیون نفر در سال به چهل میلیون نفر و گاهی بیشتر رسیده است. جکی ما میگوید، محلهها انسجام خود را از دست دادهاند و ناآشنا به نظر میرسند. خانوادههای مهاجر، که عمدتاً به ماندارین صحبت میکنند، به ندرت با بومیان که به زبان کانتونی سخن میگویند، میآمیزند. بسیاری اعتقاد دارند که مهاجران در حال تخریب فرهنگ محلی هستند.
ترکیبِ تغییراتِ جمعیتشناختی و آشفتگی اقتصادی میتواند پدیدهای را آغاز کند که آن را تهدید یکدستی اجتماعی (sociotropic threat) میخوانند و در آن مردم هویتها و گرایشهای سیاسی خود را پیرامون یک احساس ما-علیه-آنان بازتعریف میکنند. از نظر جکی ما، پیوند این موضوع با از دست رفتن آزادیها در هنگکنگ کاملاً بدیهی است.
او میگوید: «بسیاری از اوقات به سیاستگذاریهای دولت نگاه میکنید و فکر میکنید، این سیاستگذاریها به نفع چه کسی است؟ اغلب اوقات پاسخ این سؤال، مهاجران هستند».
nytimes
«زمانی برای انتخاب»
نتیجهی این وضعیت، نوعی ذهنیت است که برمبنای آن همه باید پیرامون پرچم خود تجدید سازمان کنند. اگر چه هنگکنگ یک ملت نیست، هنگکنگی بودن خصوصیات نوعی ملیگرایی را در مردم القاء کرده است.
برایان سی. اچ. فانگ، دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه علوم تربیتی هنگکنگ، شروع این تغییرات را از سال ۲۰۰۹ میداند، زمانی که پکن به عنوان بخشی از کوششهای خود برای ادغام مجدد این منطقه در کشور، کارزاری را برای پرورش تقویت هویت چینی آغاز کرد. آقای فانگ مینویسد که این کارزار که با کاهش خودمختاری هنگکنگ و بر هم خوردن نظم اجتماعی-اقتصادی آن همراه شد و واکنش شدیدی را به همراه داشت و «موجی از ضدیت با تحرک اجتماعی» را ایجاد کرد (مانند اعتراضات جنبش دموکراسیخواهانهی چترها در سال ۲۰۱۴) و هنگکنگیها به تأکید بر نوعی «ملیگرایی پیرامونی» روی آوردند که به شکلی تدافعی ماهیت هنگکنگی دارد. آقای فانگ مینویسد که نتیجه «یک کشور، دو ملیگرایی» بوده است.
هویت چینی که زمانی مکمل و حتی عنصری ضروری از هنگکنگی بودن بود، ناگهان به یک تهدید تبدیل شد، و به طور همزمان در پروپاگاند و مراسمی مانند جشن تاسیس جمهوری خلق در اکتبر، ملیگرایی در سرزمین اصلی قوت گرفت. آقای یائو میگوید: «شما نمیتوانید دو هویت ملی داشته باشید که نمایندهی یک محدودهی جغرافیایی واحد باشند.» و اضافه میکند که در نگاه بسیاری از مردم اینجا «زمان آن رسیده که دست به انتخاب بزنیم.»
نظرسنجیهای اخیر که یینگیی هونگ، روانشناس اجتماعی سرشناس، انجام داده روشن میسازد که چگونه این موضوع هنگکنگ را برای اعتراضات کنونی آماده ساخت. وقتی مردم پیرامون یک هویت که احساس میکنند تهدید شده، تجدید سازمان میکنند، دنیا را به چیزی که روانشناسان درون-گروه و برون-گروه مینامند تقسیم میکنند. بر مبنای نظرسنجیهای خانم هونگ لایحهی تحویل مجرمان موجب شد که بسیاری از مردم حکومتِ هنگکنگ را دیگر متعلق به درون-گروه ندانند و به برون-گروه منتسب کنند.
او میگوید: «بنابراین هر چه شما بیشتر خود را یک هنگکنگی بدانید، بیشتر نسبت به حکومت بدبین هستید. شما دولت هنگکنگ را به منزلهی یک 'دیگری' میشمارید». هویت قوتگرفتهی هنگکنگیها ممکن است به تجدیدنظرِ آنها در طبقهبندی بخش دیگری از جامعه نیز منجر شود: مهاجران چینی از سرزمین اصلی. خانم هونگ نگرش مردم نسبت به مردمان سرزمین اصلی را با مجموعهای از آزمونهای تداعی ضمنی (Implicit Association Test)، مورد بررسی قرار داد. در این آزمایشها از بیان سریع کلماتِ تداعی شد به عنوان شاخصی برای ارزیابی تعصبهای ناخودآگاه افراد استفاده میشود.
او میگوید: «ما دریافتیم که تعصب ناآشکار در اینجا بسیار قوی است، حتی قویتر از تعصب سفیدان آمریکا نسبت به آفریقایی-آمریکاییها». در اعتراضات حومهی تینشوییوای، میتو وانگ، یک کارمند اقتصادی که همسر آقای ما است، مهاجران را بخشی از تهدید پکن تلقی میکند. او میگوید: «شاید دولت چین در سرزمین اصلی از قبل آنها را تا حدی شستشوی مغزی داده است. آنها نمیخواهند در جامعهی ما ادغام شوند».
طبق توصیف او مهاجران و بومیان برای یارانههای مسکن یا ورود به مدارس باکیفیت ناچار به رقابت هستند. او میگوید که تنها محلیها واقعاً هنگکنگ و ارزشهای آن را پذیرفتهاند. او میگوید: «آنها هنگکنگ را تنها یک وسیلهی پیشرفت میدانند. پول در میآورند و سپس به سرزمین اصلی بر میگردند».
nytimes
ما علیه آنان
وقتی جامعهها بر اساس هویتهای ما-علیه-آنان سامان مییابند، مهاجران نخستین کسانی هستند که عناصر بیرونی تلقی میشوند، اما این موضوع به ندرت به آنها محدود میماند. وقتی اختلافات شدت مییابد، جامعهها ممکن است شدیداً چندقطبی شوند. پژوهش خانم هونگ حاکی از ظهور دستهبندیهایی در ارتباط با دولت محلی است. اگر چه افراد کمی از شیوهی حکومت در مدیریت بحران کنونی حمایت میکنند، بسیاری هنوز آن را بخشی از هویت هنگکنگی قلمداد میکنند. از دید این افراد که به گذشته گرایش دارند، این معترضان هستند که با برخورد با پلیس به هویت هنگکنگ حمله میکنند، موضوعی که شدیداً اختلافانگیز شده است.
بسیاری از معترضان با جبههی دیگری در خانههایشان مواجهاند. عکاسی از کودکان و مهمانیهای شام به طور فزایندهای با بحثهای تلخ سیاسی همراه شده است. در یک تظاهرات در مرکز هنگکنگ، استفنی چنگ، دانشجویی ۲۰ ساله، وقتی مأموران پلیس ضد شورش به جمعیت حمله کردند، عقب ننشست. اما وقتی از او دربارهی پیامکهای خانوادگی سؤال شد، از تک و تا افتاد. مادر او که ابتدا از حامیان جنبش بود بعد از آنکه معترضان با پلیس درگیر شدند عصبانی شد. آن دو در یک پست فیسبوکی دربارهی اتهام آتش زدن ماشینها به دست معترضان با یکدیگر بگومگو کردند.
خانم هونگ میگوید: «بسیاری از خانوادهها دچار تفرقه شدهاند. من این را میان شاگردانم میبینم. و حالا آنها نمیتوانند با هم صحبت کنند.» به نظر میآید چنین تفرقههایی به علت تفسیرهای متضاد از هویت هنگکنگ سریعاً در حال افزایش هستند. خانم وانگ، که چنانچه گفتیم از معترضان است، چنین میگوید: «من بسیاری از خانوادههای محلی را میشناسم که به علت اختلاف سیاسی فرزندان خود را از خانه بیرون کردهاند، زیرا آنها به اعتراضات پیوستهاند».
به گفتهی یائو در طول یکی از تعطیلات اخیر، دانشجویان دانشگاه او برای کسانی که رفتن به خانه برایشان راحت نبود، شام «پناهجویان» ترتیب میدادند. هنگکنگ ممکن است حتی در حال دچار شدن به بیماریای باشد که ایالات متحده را نیز به خود دچار کرده است: قطبی شدن حزبی. یائو در ارتباط با رنگهایی که به احزاب اصلی سیاسی در هنگکنگ اختصاص یافتهاند، میگوید: «من شخصاً دارم همین موضوع را تجربه میکنم. من زرد هستم و مادرم آبی است، شدیداً آبی است. ما دیگر زمینهی مشترکی با هم نداریم».
به گفتهی او این قبیل تفرقهها به طور ویژه برای هنگکنگ خطرناک هستند زیرا در جایی که هرگز یک ملت وجود نداشته، هیچ هویت ملی بنیادین و مورد توافقی نمیتواند وجود داشته باشد. او میگوید: «در ایالات متحدهی آمریکا، هویت آمریکایی چیزی مسلم است. لازم نیست آن را زیر سؤال ببرید. ما نمیتوانیم همین حرف را دربارهی هنگکنگ بگوییم. ما دیگر نمیتوانیم تعریف کنیم که هنگکنگی بودن به چه معناست».
«جنگ اصلی در اینجاست»
برگردان: پویا موحد
ماکس فیشر ستوننویس نیویورک تایمز است که از پنجگوشهی جهان در مورد موضوعاتی چون تغییرات اجتماعی، تعارضات و دیپلماسی گزارش میکند. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Max Fisher, ‘One Country, Two Nationalisms’: The Identity Crisis Behind Hong Kong’s Turmoil’, The New York Times, September 29, 2019.