سویههای نژادپرستانهی جنبش حق رأی زنان در آمریکا
wikipedia
این مطلب به مناسبت «ماه تاریخ سیاهپوستان (فوریه)» نوشته شده است.
در سال ۱۹۱۳، کنشگران حق رأی زنان در آمریکا تظاهرات مهمی را در شهر واشنگتن دیسی برگزار کردند. زنان کنشگر از سرتاسر ایالات متحده راهی پایتخت شدند تا یکی از منسجمترین و پرجمعیتترین تظاهراتهای خود را برای خواستهی حق رأی برگزار کنند. وقتی پای برنامهریزی جزئیات رسید، زنان سفیدپوست ناگهان بار دیگر و اینبار علنیتر از همیشه نگاه به عمق جان نژادپرست خود را نشان دادند. زنان هماهنگکننده تظاهرات از همهی زنان سیاهپوست خواستند تا در یک گروه مجزا، در انتهای صفوف تظاهرات و پشت سر همهی زنان سفید حرکت کنند! آیدا بی. ولز، یکی از معروفترین زنان سیاهپوست تاریخ مبارزه برای حق رأی زن و حقوق شهروندی سیاهپوستان، خشمگین و عصبانی تصمیم قاطعی گرفت: شرکت در این تظاهرات را تحریم میکند و تن به چنین رفتار و نگاه نژادپرستانه و برتریطلبانهای نمیدهد.
آیدا بی.ولز نوشت که این رفتار زنان سفید یکبار دیگر این سؤال جدی را مطرح میکند که آیا زنان سفیدپوست در این مبارزه، نیمنگاهی هم به زنان سیاهپوست و حق و زندگی آنها میاندازند یا صرفاً دنبال خواستهی حق رأی برای خودشان هستند و به ما سیاهپوستان به چشم سیاهی لشکری نگاه میکنند که به وقت چانهزنی هم راحت میتوان کنارشان گذاشت؟ بی. ولز به جای شرکت در تظاهرات واشنگتن دیسی، سوار کشتی شد و به لندن رفت. در لندن با زنان مبارز حق رأی در بریتانیا ملاقات کرد، برای آنها سخنرانی کرد و رک و پوستکنده گفت متحدان آنها در آمریکا مشتی زن سفیدپوست نژادپرستاند که در برابر زجرکشی و شکنجهی زن باردار سیاهپوست سکوت میکنند و میخواهند زنان سیاه تهِ صف راهپیمایی کنند و دم از برابری هم میزنند! زنان مبارز در بریتانیا خشمگین تصمیم گرفتند بعضی حمایتهای مالی خود به زنان سفید مبارز حق رأی در آمریکا را قطع کنند.
این نه اولین و نه آخرین رفتار نژادپرستانهی زنان سفیدپوست مدافع حق رأی با زنان سیاه بود. در ماه ژوئن سال جاری میلادی، حق رأی زنان در آمریکا صد ساله خواهد شد. هرچند که این واقعه را باید هر سال جشن گرفت و تقدیر کرد، اما نباید سویههای نژادپرستانهی سالهای مبارزه برای حق رأی زنان را زیر فرش پنهان کرد و نباید از یاد برد که تا سالها این حق تنها گره از کار زنان سفیدپوست طبقه متوسط و مرفه گشود.
تا سالها بسیاری از زنان آمریکا عملاً از این حق استفادهای نکردند یا این حق دردی از آنها دوا نکرد. (برای مثال تا سال ۱۹۲۴، بومیان آمریکا اصلاً حق شهروندی نداشتند و زن و مرد از هرگونه امکان مشارکت در سیاست سرزمین آبا و اجدادی خود محروم بودند.) در ایالتهای جنوبی آمریکا نیز قدرت گرفتن هرچه بیشتر گروه «کوکلاس کلان» - گروهی نژادپرست و معتقد به برتری سفیدپوستان که اعضایش به وحشیانهترین شیوهها به سیاهان حملهور شده و آنها را به بدترین شکل شکنجه میداد ــ و تصویب قوانین موسوم به«جیم کرو»که با قدرت تمام در کار جداسازی نژادی و سرکوب سیاهان بود، بسیاری از سیاهپوستان را از حق رأی دادن محروم کرد.
همهی اینها در وضعیتی رخ داد که از آغاز جنبش حق رأی زنان در آمریکا، زنان سیاهپوست نقشی پررنگ، حضوری مؤثر و انکارناپذیر در این جنبش داشتند. از قبل از شروع جنگ داخلی آمریکا، برخی زنان سیاهپوست فعالیت برای حقوق شهروندی و از جمله حق رأی را آغاز کرده بودند. فعالیتهای زنان سیاهپوست اغلب ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی با جنبش ضد بردهداری هم داشت و این زنان در هر دو جبهه مشغول مبارزه بودند. در این دوران برخی از زنان سیاهپوست که «آزاد» متولد شده یا توانسته بودند از ایالتهای جنوبی به ایالتهای شمالی آمریکا فرار کنند که در آنجا بردهداری ملغی شده بود، اولین حرکتهای منسجم زنان سیاه برای خواستهی حق رأی و مشارکت سیاسی زنان را کلید زدند. هریت تابمن،ماریا دبلیو.استوارت و مری آن شَد کری برخی از این زنان فعال بودند.
در سال ۱۸۴۸ میلادی، زنان سیاهپوست در نیویورک کنفرانس حقوق زنانی را برگزار کردند که نقطهی عطفی در تاریخ مبارزات حق رأی بود. در این کنفرانس زنان سیاهپوست برای اولینبار به شکل متمرکز زیرشاخهها و کارگروههای مشخصی را برای تلاشهای خود تعریف و افرادی را برای هدایت این شاخهها انتخاب کردند. در یکی از نشستهای متعاقب این کنفرانس در اوهایو بود که سوجنر تروت، مدافع حقوق زنان و بردهی پیشین، سخنرانی معروف خود با عنوان «من زن نیستم؟» را ایراد کرد.
در این سالها همکاری بین زنان سیاهپوست یا سفید، متمرکز و اغلب به دور از اختلاف چشمگیر بود. شکاف از آنجایی پررنگ شد که معلوم شد مردان سیاهپوست زودتر از زنان سفیدپوست حق رأی را کسب خواهند کرد. وقتی در سال ۱۸۷۰ متمم ۱۵ قانون اساسی آمریکا تصویب شد ــ متممی که به مردان سیاهپوست حق رأی داد ــ نقطهای بود که ناگهان رفتارهای نژادپرستانهی زنان سفیدپوستِ مدافع حق رأی و نگاه برتریطلب آنها کاملاً عیان شد و تا سالها ادامه داشت. زنان سفیدپوست در ایالتهای شمالی، قبل از آن به این تصمیم استراتژیک رسیده بودند که با زنان و مردان سیاهپوست فعال در حقوق شهروندی سیاهان و مدافع حق رأی متحد شوند. اما این اتحاد برای منفعت شخصی خودشان بود که شمار مدافعان و مبارزان حق رأی زنان را بیشتر کنند و خواستهی حق رأی را میان گروههای گستردهتری از مردم ببرند. وقتی مردان سیاهپوست زودتر حق رأی گرفتند، زنان سفید نه تنها دهها مقالهی کاملاً نژادپرستانه نوشتند که چطور یک «کاکا سیاه» به «زن محترم سفیدپوست مرفه» ترجیح داده شد، بلکه همان حمایت نصفه و نیمه از مطالبات شهروندی سیاهان را هم رها کردند. در یکی از معروفترین این یادداشتها آنا هوارد شاو، رئیس «انجمن ملی زنان مدافع حق رأی» نوشت: «شما برگهی رأی را در دستان مرد سیاهپوست گذاشتید، آن سیاهان حالا نسبت به زن سفید برتری سیاسی دارند. تا حالا در تاریخ سابقه نداشت که مردان، بردههای پیشین را ارباب سیاسی معشوقههای خود کنند!»
rabble
الیزابت کدی استانتون، یکی از معروفترین زنان سفید مبارز حق رأی که در سالهای قبل از جنگ داخلی آمریکا علیه بردهداری فعالیت میکرد، از این هم فراتر رفت. فی دودن، استاد و پژوهشگر تاریخ، در کتاب «فرصت پیکار: مبارزه بر سر حق رأی زنان و سیاهان در دوران بازسازی آمریکا (۱۸۶۳-۱۸۷۷)» سندی تاریخی از استانتون را منتشر کرد که نشان میدهد استانتون چطور با بدجنسی «قلم خود را تا نهایت در نژادپرستی سفیدپوستان فرو برد». کدی استانتون در مطلبی یک «مرد متجاوز سیاهپوست» را تصور کرد و دولت را متهم کرد که شما به «متجاوزان سیاه» حق رأی دادید، اما به زنان سفیدپوست نه. مطلبی که در کار بازتولید زشت تمام کلیشههای دروغین ساختهی سفیدها علیه مردان سیاه بود.
در ایالتهای جنوبی که وضعیت از این هم اسفناکتر بود. در همان زمان که زنان سفید در جنوب برای خواستهی حق رأی تلاش میکردند، ۳۰ درصد از بردهداران جنوب زنان سفید بودند و برخی از آنها در جنبش حق رأی زنان مشارکت فعال داشتند یا از فعالان این جنبش حمایت مالی و معنوی میکردند. بعد از پایان جنگ داخلی آمریکا، زنان سفیدپوست در جنوب در «کوکلاس کلان» و شکنجهی دردناک سیاهان به «جرایم» واهی، نقش و حضور پررنگی داشتند. اتفاقاً درست بعد از تصویب متمم ۱۵ بود که زنان سفید در ایالتهای شمالی، تصمیم گرفتند به جای اتحاد با سیاهان، با زنان سفید پوست در جنوب متحد شوند. همان زنانی که بردهدار، عضو و حامی «کوکلاس کلان» بودند و بهرغم لغو بردهداری سر سوزنی باور نداشتند که سیاهان، حق زیستن آزادانه دارند، چه رسد به حقوق شهروندی! زنان سفید مدافع حق رأی با بدجنسی تمام دربارهی زجرکشی و شکنجهی وحشتناک سیاهان در جنوب با حمایت و حضور این زنان سکوت کردند، چون به این نتیجه رسیده بودند که خواستهی حق رأی زنان سفیدپوست از همهچیز مهمتر است و برای این هدف، باید دربارهی زجر و شکنجهای که زنان متحد سفید خود در جنوب اعمال میکنند، سکوت کنند.
الیزابت گیلزپای مکرا، استاد تاریخ در دانشگاه «کارولینای غربی» در کتاب «مادران مقاومت عظیم: زنان سفیدپوست و سیاست برتری سفیدپوستان» به خوبی توضیح میدهد که چطور در همان زمان مطالبهی حق رای، زنان سفیدپوست مشارکتهای فراوان مستقیم و غیرمستقیم در بازتولید، حفظ و گسترش باور «برتری سفیدها» داشتند.
یک موضوع مهم دیگر این بود که زنان سیاهپوست از همان زمان متوجهی درهمتنیدگی ظلم و تبعیض شده بودند. آنها برخلاف زنان سفیدپوست تک بعدی مبارزه نمیکردند. خیلی زود به دلیل تجربهی تلخ زندگی خود فهمیده بودند که یک حق و مطالبه، چارهساز نیست و همزمان که برای حق رأی و مشارکت سیاسی میجنگیدند، برای حقوق شهروندی، لغو بردهداری، لغو شکنجه و زجرکشی در ایالتهای جنوبی و علیه نژادپرستی ریشهدار میجنگیدند. نکتهای که سالها طول کشید تا زنان سفیدپوست به آن برسند (هنوز هم بسیاری از آنها به مسئلهی مهم درهمتنیدگی ظلم و تبعیض نرسیدند.)
رفتارهای برتریطلب، نژادپرستانه و سرشار از نخوت زنان سفیدپوست مبارز حق رأی با همتایان سیاه خود به این محدود نمیشد. بارها درخواست بسیاری از گروههای زنان سیاه که میخواستند یکی از سازمانهای مجموعهی «انجمن زنان مدافع حق رأی» باشند، رد شد. زنان سفیدپوست رئیس این انجمن بهانه میآوردند که عضویت گروههای متعددی از زنان سیاه، «خواهران» آنها در ایالتهای جنوبی را خشمگین میکند و به نفع مطالبات انجمن نیست که اعضای سیاه آن از حدی بیشتر باشند. آنها همچنین بارها نام زنان سیاهپوست را از بیانیهها حذف کردند. در یک نمونهی معروف در سال ۱۸۷۶، مری آن شَد کری، از زنان مبارز شهر واشنگتن دیسی در نامهای خطاب به «انجمن زنان مدافع حق رأی» که در بیانیهای به مناسبت صدمین سالگرد استقلال آمریکا، باز نام زنان سیاهپوست امضاکننده را حذف کردند، نوشت: «ما خواهان عدالتایم، خواهان برابری، میخواهیم که تمام حقوق سیاسی و اجتماعی شهروندان آمریکا، به ما و دختران آیندهی ما هم تعلق گیرد.» دو سال بعد از این نامه بود که شَد کری، خسته از جنگ فرسایشی با زنان سفید مبارز حق رأی، خود دست به کار شد و «انجمن حق رأی زنان رنگینپوست» را در واشنگتن دیسی راهاندازی کرد که مطالبهی حق رأی را نه فقط به عنوان یک مطالبهی سیاسی، بلکه در پیوند با مطالبات کارگری و حق آموزش همگانی پیگیری میکرد.
حق رأی زنان در آمریکا درحالی صد ساله میشود که در دو دههی گذشته پژوهشهای تاریخی بسیاری به درستی به این تأکید میکنند که تصویب متمم ۱۹ قانون اساسی آمریکا اگرچه بسیار مهم بود، اما در واقعیت به معنای «حق رأی همهی زنان» نبود و تاریخِ دقیقتر برای جشن گرفتن حق رأی همهی زنان، همان به ثمر رسیدن و تصویب «لایحهی قانون مدنی آمریکا» در سال ۱۹۶۴ است که در عمل به تمام زنان سیاهپوست این کشور نیز حق رأی داد. صد سالگی متمم ۱۹ را باید جشن گرفت، اما باید از این تاریخ یکسویهی غالب و تحریفشده دربارهی حق رأی زنان در آمریکا فاصله گرفت و واقعیتهای تلخ این تاریخ را هم زیر فرش پنهان نکرد.