چگونه بیشتر کتاب بخوانیم؟
Photo by L'odyssée Belle on Unsplash
همیشه به کتابخوانهای پر و پا قرص غبطه میخورم. آنها جهاندیده و خردمند به نظر میرسند. به علاوه، هر اتفاقی که در زندگیشان رخ دهد، هیچوقت کاملاً تنها نیستند و همیشه کتابهایشان را همراه دارند. مادرم در طول زندگیاش یکی از این شیفتگان ادبیات بوده و کتابها مونس همیشگیاش هستند. او به یاد دارد در هشت سالگی پیش از اینکه واکسنی برای سل وجود داشته باشد به این بیماری مبتلا شد و برای شش ماه او را به آسایشگاهی ۱۰۰ مایل دورتر از محلی که خانوادهاش زندگی میکردند فرستادند. مادرم میگوید: «کتابها من را از آن شرایط غیرقابلتحمل نجات دادند و باعث شدند بتوانم از تختم فرار کنم و در مکانها و زندگیهای دیگر ماجراجویی داشته باشم.»
کتابخوانهای حرفهای اغلب خاطرات شیرینی از مطالعاتشان دارند. کلر رینالدز (Clare Reynolds)، نویسندهی وبلاگ سالهای مطالعهی خودخواهانه میگوید «اولین خاطرات من از مطالعه به زمانی برمیگردد که مادر مرحومم مرا به کتابخانهی محلیمان میبرد. هر دو تا جایی که میتوانستیم دستهایمان را پر از کتاب میکردیم. ماشین نداشتیم و باید مطمئن میشدیم که میتوانیم از پس حمل همهی آن کتابها در اتوبوس بربیاییم.»
علاقهی رینالدز به مطالعه در سالهای نوجوانی نیز ادامه یافت و باعث شد او تحصیل در رشتهی ادبیات انگلیسی در دانشگاه لیدز را برگزیند، اما بعدها کار و خانواده او را آن چنان مشغول کرد که برای سالها به قول خودش در «کویر مطالعه» به سر میبرد. این حس کمبود وقت برای بسیاری از ما آشنا است و خودمان آن را تجربه کردهایم. دلمان برای فرصت مطالعهی بیشتر غنج میزند. کتاب میخریم و آنها را روی هم تلنبار میکنیم اما هیچ وقت فرصت مطالعهشان را پیدا نمیکنیم. ژاپنیها حتی برای این وضعیت در زبانشان یک کلمه هم دارند: تسوندوکو.
دادههای آماری نیز این وضعیت را تأیید میکند. یک نظرسنجی در ایالات متحدهی آمریکا نشان داد که بیش از یک سوم بزرگسالان میگویند مایلاند بیشتر کتاب بخوانند. در این نظرسنجی مطالعه بعد از ورزش دومین فعالیتی بود که بیشترین علاقه نسبت به آن ابراز شده بود. به همین شکل در فرانسه، ۶۵ درصد از افراد بالای ۱۵ سال گفته بودند که آرزو میکردند میتوانستند بیشتر کتاب بخوانند. این میزان میان آنهایی که در آن زمان در سطح متوسطی مطالعه میکردند ۷۷ درصد بود.
اگر شما هم یکی از این افراد هستید احتمالاً تنها وقتی به سراغ کتاب میروید که مشغولیت دیگری نداشته باشید، یعنی تقریباً هیچوقت. انگار، بدون آن که در موردش فکر کرده باشید، زمانی تصمیم گرفتهاید که هر چند عاشق کتاب هستید اما مطالعه در عمل آخرین اولویت را در زندگی شما دارد و اگر بتوانید آن را لابهلای کارهای دیگر جا میدهید. اگر هنوز تهماندهی عادت مطالعه با شماست، شرط میبندم که کتابخوانی را برای آخر شب میگذارید یا زمانی که در تعطیلات هستید.
برای خواندن کتابهای بیشتر باید مطالعه را در اولویت بالاتری قرار دهید به این معنی که باید عادتها و برنامهی روزانهتان را به نحوی تغییر دهید تا جا برای مطالعه باز شود. آنهایی که به واسطهی شغلشان «اَبَرخواننده» هستند از جمله سردبیران، کارگزاران ادبی و داوران جوایز کتاب ــ به ما نشان میدهند که اگر مشتاق باشیم و کتابخوانی را در اولویت قرار دهیم چه حجم از مطالعه ممکن است. برای مثال اد نیدهام (Ed Needham) را در نظر بگیرید: سردبیر پیشین مجلاتی مثل اف. اچ. ام (FHM) و رولینگ استون (Rolling Stone)، که در سال ۲۰۱۸ مجلهی خودش را با نام استرانگ وردز (Strong Words) راهاندازی کرد. این مجله هر ماه بیش از صد کتاب را نقد و بررسی میکند و نیدهام باید همهی این کتابها را بخواند یا به نسخهی صوتی آنها گوش دهد. او میگوید: «هیچ راه میانبری وجود ندارد. باید برای این کار زمان پیدا کنم. مجله هر شش هفته یک بار منتشر میشود و ما حساب کردهایم که من برای پنج هفته، هر هفته باید حجمی معادل رمان جنگ و صلح را مطالعه کنم.»
وقتی مطالعه، راه امرار معاش شما یا جزئی از وظایف کاریتان است به اولویتی تبدیل میشود که بقیهی زندگیتان پیرامون آن شکل میگیرد. مسلماً نیاز نیست به اندازهی نیدهام مطالعه کنید اما برای این که بیشتر بخوانید لازم است خوب به این سؤال فکر کنید که با توجه به ارزشی که برای کتابها قائل هستید آیا به اندازهای که شایسته است به این فعالیت در زندگیتان توجه میکنید و برای آن زمان کافی اختصاص میدهید یا نه.
نیدهام میگوید: «برخی اوقات تنها کمی تشویق نیاز داریم تا بتوانیم فعالیتی را که ارزش وقتمان را ندارد در برنامهی روزانهمان جا به جا کنیم. یادم است که جان واترز (John Waters) (فیلمساز و نویسندهی آمریکایی) میگفت هر شب به آسانی میتوانست مطالعه کند زیرا هرگز تلویزیون نگاه نمیکرد. حرف او باعث شد متوجه شوم که به راحتی میتوانم از تلویزیون نگاه کردن دست بکشم چون کتاب خواندن بیشتر از اکثر برنامههای تلویزیونی برایم یادگیری دارد.»
وقتی که گزینههای بسیاری با هم در رقابتاند تا وقت ما را به خود اختصاص دهند، مهم است که مزایای منحصربهفرد کتابخوانی را به خودمان یادآوری کنیم. من هر روز صبح روزنامه میخوانم و شغلم نیز مستلزم خواندن مقالات و متنهای متعددی است، اما وقتی که فرصت دارم خودم را در یک کتاب غیرداستانی عالی غرق کنم به کلی تجربهی دیگری است ــ تقریباً میتوانید حضور نویسنده را کنار خودتان در یک سفر فکری شخصی احساس کنید. هنگامی که به انتهای کتاب میرسید، این تجربه شما را متحول کرده است و جهان را به گونهای متفاوت میبینید. اگر چه تلویزیون و بازیهای کامپیوتری راه گریزی در اختیار ما قرار میدهند اما هیچ چیز مثل این نیست که در سکوت در گوشهای بنشینید و با ولع صفحات یک رمان زیبا را بخوانید و اجازه دهید کلمات شما را به فضای دیگری منتقل کنند. نمایشگرهای تلویزیون و کامپیوتر به شما نشان میدهند که چه چیزی در حال رخ دادن است، رمانها اما داستان را در ذهن شما میسازند و به شما اجازه میدهند که هر کسی باشید و به هر کجا بروید.
چه کنیم؟
برای اینکه بیشتر کتاب بخوانید دستکم در آغازْ تلاش زیادی لازم است. برای موفقیت در بلندمدت، باید عادتهای جدیدی در زمینهی مطالعه پرورش دهید تا آن جا که مطالعه به کاری تبدیل شود که بدون تلاش و ارادهی آگاهانه به طرفش روید. قبل از اینکه به جزئیات به این بپردازیم که چه طور میتوان به این مرحله رسید، باید به چند گام ابتدایی توجه کنیم که ادامهی مسیر را هموار خواهند ساخت.
یکی از این گامها تأمل بر این پرسش است که چرا میخواهید بیشتر کتاب بخوانید. بنجامین گاردنر (Benjamin Gardner)، روانشناس اجتماعی در دانشگاه کینگز کالج لندن و کارشناس روانشناسی عادت است. نظریهی شکلگیری عادت او با لزوم داشتن انگیزهی کافی آغاز میشود. او میگوید «به این فکر کنید که دقیقاً چرا میخواهید یک عادت جدید را در زندگیتان شکل دهید؟ این عادت چه منافعی به همراه دارد؟ پاسخ دادن به اینگونه پرسشها میتواند به شما انگیزهی بیشتری دهد.»
کسی در این شکی ندارد که خواندن کتابهای بیشتر برای شما سودمند خواهد بود. آنهایی که به ویژه ادبیات داستانی میخوانند معمولاً به این دلیل که زندگی شخصیتهای پیچیدهای را تجربه میکنند، بهتر میتوانند احساسات دیگران را درک کنند و حساسیت اخلاقی بیشتری دارند. مطالعهی ادبیات غیرداستانی دانش شما و وسعت نظرتان را افزایش میدهد. در حقیقت، کتابخوانی فعالیتی است که به عنوان یک نوع سرمایهسازی شناختی در نظر گرفته میشود که میتواند شما را از آلزایمر و سایر بیماریهای مرتبط محافظت کند. همچنین باید در این زمینه میان انگیزههای درونی ــ یعنی مفید یافتن یک فعالیت به خاطر خودش ــ و انگیزههای بیرونی ــ یعنی انگیزه پیدا کردن به دلیل وعدهی دستیابی به پاداشی بیرونی ــ تمایز قائل شد. توجه داشته باشید که به خصوص در ابتدا، اگر کتابهایی را برای مطالعه انتخاب کنید که به دلیل ماهیتشان برای شما کشش بیشتری دارند احتمال این که با موفقیت مسیر را ادامه دهید بیشتر است. این کشش میتواند به هر دلیلی باشد فرقی نمیکند که به نظرتان آن کتابها سرگرمکننده، آرامشبخش، متأثرکننده، تفکربرانگیز یا مسحورکننده بیایند. شاید برای اینکه بتوانید ژانر یا نویسندهای را پیدا کنید که مطابق سلیقه و اولویتهایتان باشد نیاز به کمی آزمون و خطا داشته باشید.
جیمز کلیر (James Clear)، نویسندهی کتاب عادتهای اتمی (۲۰۱۸) با این موضوع موافق است. او از رویکرد ناول راویکانت (Naval Ravikant)، سرمایهگذار و کارآفرین آمریکایی-هندی یاد میکند:
(راویکانت) چیزی شبیه به این میگوید که «در ابتدا هر چیزی دلتان میکشد بخوانید» زیرا هدفی که باید بر آن متمرکز باشید شکل دادن عادت مطالعه است نه افزایش دانش. اگر دوست دارید رمانهای عاشقانه بخوانید، عالی است. همانها را بخوانید. اگر فقط دلتان میخواهد کتابهای تخیلی بخوانید، همانها را بخوانید. هر چه که به شما کمک میکند عاشق کتابخوان بودن یا عادت مطالعه شوید همان را بخوانید. وقتی که عاشق این عادت شوید از آن جا به بعدش آسان است... حالا گزینههای فراوانی دارید زیرا مطالعه بخشی از زندگیتان شده است.
نکتهی مرتبط دیگر این است که به خودتان اجازه دهید که اگر از کتابی خوشتان نیامد آن را رها کنید. رینالدز میگوید: «سالها به سراغ کتابهایی میرفتم که دیگران گفته بودند "باید" بخوانم. با دقت بسیار تمام کتابهایی را که نامزد جایزههای مختلف شده بودند شخم میزدم. به سختی تلاش میکردم تا همهی آنها را تا انتها بخوانم، حتی وقتی واقعاً از آنها لذت نمیبردم. تا این که یک روز کتابی را که دوست نداشتم کنار گذاشتم و کتابی را برداشتم که از آن خوشم میآمد. آن موقع بود که ایدهی وبلاگ "مطالعهی خودخواهانه" و این باور شکل گرفت.»
کلیر اضافه میکند: «خیلی از مردم از همان ابتدا احساس میکنند گیر افتادهاند اما عبارتی که من همیشه سعی میکنم به یاد داشته باشم این است: شروع به خواندن کتابهای بیشتری کن، اکثر آنها را نیمه رها کن، آنهایی را که فوقالعاده هستند دو بار بخوان. فکر میکنم پیروی از این توصیه برای بسیاری از کتابخوانها سودمند باشد.»
یکی دیگر از گامهای اولیه این است که به پیرامونتان نگاه کنید. دست گرفتن کتاب ــ چه کاغذی و چه دیجیتال ــ و شروع به خواندن کردن چقدر برایتان آسان است؟ کلیر میگوید: «هر قدر عادتی کم زحمتتر باشد، راحتتر برایمان جا میافتد. او توصیه میکند در محیط دیجیتال یا فیزیکی خود تغییراتی دهید تا خواندن سادهتر و کم دردسرتر شود از جمله اینکه اپلیکیشنهای مخصوص مطالعه را در گوشی موبایلتان در معرض چشم بگذارید و در محلهایی که زمان زیادی را در آنها میگذرانید کتاب قرار دهید. «وقتی دور و برتان پر از کتاب است راحتتر میشود یکی از آنها را برداشت و ورقی زد. اگر میخواهید چیزی به جزئی از زندگیتان تبدیل شود، آن را بخش بزرگی از محیط پیرامونتان کنید. البته اگر شما هم عادت تسوندوکو را دارید به این معنی است که هم اکنون در رعایت این توصیه ماهر شدهاید، فقط سعی کنید به یاد داشته باشید که کتابهای دور و برتان را بردارید و مطالعه کنید.
آخرین مورد از این گامهای اولیه این است که به اهدافتان بیندیشید. کلیر توصیه میکند که در ابتدا اهداف سادهای را برای عادت جدیدتان در زمینهی مطالعه تعیین کنید. اگر در مدتی کوتاه بیش از اندازه به خودتان فشار بیاورید احتمال شکست بیشتر است. «پیشنهاد میکنم به خودتان اجازه دهید که هر روز فقط یک صفحه مطالعه کنید یا هدف سادهای مثل این». کلیر این روش را «قانون دو دقیقه» مینامد. اگر با تعهد یک فعالیت را شروع و تمرین کنید، حتی اگر فقط برای ۱۲۰ ثانیه باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که این فعالیت جدید به بخشی جداییناپذیر از برنامهی روزانهتان تبدیل شود. کلیر میگوید: «یک حقیقت عمیق در مورد عادتها که مردم عموماً آن را نادیده میگیرند این است که اول باید یک عادت شکل بگیرد تا بعد بتوان آن را بهبود داد.»
اکنون که راجع به شالودهی عادت جدیدتان در زمینهی مطالعه صحبت کردیم، بر اساس مدل گاردنر، مرحلهی بعدی ایجاد «تداعیگرهای اقدام-محور» (action associations) است. این مسئله در زمینهی کتابخوانی یعنی مطالعهی کتاب به مقدار کافی در یک موقعیت مشخص و به تعداد دفعات کافی تا جایی که یک پیوند قوی و اکتسابی میان بودن در آن موقعیت (یا زمان خاص) و مطالعه در ذهن شما شکل گیرد.
گاردنر میگوید هر قدر خاصتر بتوانید عمل کنید، احتمال موفقیتتان بیشتر میشود. پس به مشخصات این که کجا و چه وقت میخواهید کتابخوانی را به زندگیتان اضافه کنید فکر کنید برای مثال هنگام صبحانه خوردن، در مسیر کار در قطار، با قهوهی میانروز، بعد از اینکه بچهها را خواباندید یا بعد از شام. این تداعیگر میتواند یک ساعت مشخص، یک رخداد یا یک موقعیت خاص باشد. گاردنر میگوید مادامی که موقعیت مشخصی که تعریف کردهاید به طور مرتب در زندگیتان پیش بیاید، مهم نیست چه چیزی است.
شاید مفید باشد که برای یک هفته کارهایی که انجام میدهید و زمان انجامشان را با جزئیات یادداشت کنید تا متوجه الگوهایی که در حال حاضر در برنامهی روزانهتان وجود دارند بشوید. گاردنر میگوید: «اکثر ما همین الان هم بندهی عادت هستیم. بسیاری از ما باید هر روزه مسیری را تا محل کارمان طی کنیم. یک قطار مشخص را سوار میشویم. یا روتین شبانه و قبل از خواب مشخصی داریم که تکرار میشود. پس در این مورد، شما میتوانید عادت جدید را بر آنچه که هم اکنون از روی عادت انجام میدهید سوار کنید. اگر بدانید که میخواهید چه کار کنید و چه زمانی و کجا میخواهید این کار را انجام دهید بقیهاش آسان است.»
وقتی لحظاتی را در زندگی روزانهتان پیدا کردید که به نظر میرسد میشود عادت کتابخوانی را از آنها شروع کرد، تا جایی که میتوانید در همان وضعیت با مداومت به خواندن ادامه دهید. گاردنر میگوید «تداعیگرهای اقدام-محور در کانون یک عادت قرار دارد. اگر در انجام کاری مداومت داشته باشید، آن تداعی را تقویت میکنید. وقتی یک تداعی تقویت شود، کنترل عادت از یک سیستم پردازشی پرزحمت که نیاز به فکر دارد تبدیل به سیستم خودکاری میشود که غریزی جلو میرود. شما در یک موقعیت قرار میگیرید که اقدامی را در ذهنتان تداعی میکند و بدون این که به کاری که قرار است انجام دهید فکر کنید، دست به اقدام میزنید.»
همان طور که عادت کتابخوانی را در خودتان پرورش میدهید در مورد چالشهای پیش رو واقعگرا باشید و سعی کنید از هیچ لغزشی آشفته نشوید. گاردنر میگوید: «به نظرم وقتی مردم فکر میکنند کاری که قرار است انجام دهند بسیار ساده است و بعد پیش میروند و میبینند این طور نیست، اکثراً دلزده میشوند. اما اگر از همان ابتدا به آنها بگویید در واقع کاری که دارید شروع میکنید قرار است بسیار دشوار باشد، آن کار سادهتر میشود. این باعث میشود حتی اگر در ابتدا موانعی را سر راهشان تجربه کنند، انگیزهی مداومت داشته باشند.»
نکات کلیدی
- به این بیندیشید که چرا میخواهید بیشتر کتاب بخوانید. هر چه انگیزهی شما قویتر باشد، احتمال موفقیتتان بیشتر است. با مطالعهی کتابهایی شروع کنید که از آنها لذت میبرید و از این هراس نداشته باشید که کتابهایی را که دوست ندارید نیمه رها کنید.
- برای پایهریزی عادت جدیدتان در زمینهی مطالعه، کتابها را به بخش مهمی از محیطهای فیزیکی و دیجیتالی که هر روز با آنها مواجهه هستید تبدیل کنید.
- در ابتدا اهداف ساده برای خودتان تعیین کنید. سعی کنید هر روز مقدار کمی مطالعه کنید.
- به برنامهی روزانه و عادتهای کنونیتان نگاه کنید. به این فکر کنید که کجا عادت جدیدتان برای مطالعه را میتوانید پرورش دهید، در حقیقت چه طور آن را بر دوش عادتهای کنونیتان سوار میکنید. هر چه جزئیتر به این مسائل فکر کنید احتمال موفقیتتان بیشتر میشود.
- تا جایی که میتوانید تلاش کنید که هر وقت در آن موقعیت، زمان یا مکان قرار گرفتید، مطالعه کنید. در نهایت، عادت جدیدی در زمینهی مطالعه در شما شکل خواهد گرفت که در آن برای کتاب خواندن نیاز به کوشش خاصی ندارید.
- معیار پیشرفت خود را مطالعهی روزانه قرار دهید نه تمام کردن تعداد مشخصی کتاب. بعد از حدود دو هفته احساس خواهید کرد که عادت جدیدتان شروع به ریشه دواندن کرده است.
- به این توجه کنید که آیا محیط اجتماعی شما از کتابخوانی حمایت میکند یا نه. میتوانید به یک گروه مطالعه بپیوندید یا با دیگر کتابخوانهایی که علائق مشترک با شما دارند گپ و گفت کنید.
- به هویت خودتان به عنوان یک کتابخوان پروپاقرص پر و بال بدهید. در یک جمله بنویسید که دوست دارید چگونه فردی باشید و به این فکر کنید که کتابخوانی به آن هدف چه کمکی خواهد کرد.
بیشتر بدانید
همانطور که برای خواندن کتابهای بیشتر تلاش میکنید تا زمان و مکان مناسبی بیابید، ممکن است از خودتان بپرسید چقدر طول خواهد کشید که اوضاع راحتتر شود. گاردنر در پژوهشهایش که بر تغذیهی سالم و عادت ورزش متمرکز بود از مردم خواست که یک عمل خاص را هر روز انجام بدهند و بعد احساساتشان را گزارش بدهند. او میگوید: «متوجه شدیم که بعد از چند هفته، اکثر مردم میگویند که بله این عمل دارد به بخشی از برنامهی روزانهام تبدیل میشود... این حس که این فعالیت با زندگیشان عجین شده است به تدریج تقویت میشود. من معتقدم حدود دو هفته لازم است تا شاهد تغییرات قابلتوجهی باشیم.»
شاید دارید به این فکر میکنید که برای ایجاد فرصت مطالعهی بیشتر در زندگیتان از چه چیزی باید بگذرید. با افزایش زمان کتابخوانی، به ناچار فعالیتهای دیگری به حاشیه میروند مگر آن که در طول روز هیچ کار خاصی برای انجام دادن نداشته باشید. میتوانید مقابل این چالش سینه سپر کنید، برنامهی هر روزتان را بازنگری کنید و عادتهایی را شناسایی کنید که میشود آنها را کنار گذاشت. همان طور که برای ایجاد عادت مطالعه، مفید است که تداعیگرهای جدیدی ایجاد کنید که ذهن شما را به مطالعه تحریک کند، میتوانید به از میان بردن تداعیگرهایی فکر کنید که آن عادتهای قدیمی را تحریک میکنند. برای مثال میتوانید کنترل تلویزیون را در کشو بگذارید یا قانونی برای خودتان وضع کنید که موبایلتان را طبقهی بالا نبرید. گاردنر میگوید: «اذعان به این که شکلگیری یک عادت جدید یک فرآیند جایگزین کردن است بسیار مفید است. اما باید با توجه به اینکه رفتاری که میخواهید تغییرش دهید چیست و چه چیزهایی آن را تداعی میکند، استراتژیهای خودتان را برای از بین بردن آن عادت قبلی پیدا کنید.»
کلیر رویکرد غیرمستقیمتری را برای جایگزینی عادتها توصیه میکند. «فکر نمیکنم تمرکز بر چیزی که دارید از آن میگذرید یا ترکش میکنید مفید باشد.» او میگوید عادت کتابخوانیتان را پرورش دهید و بقیهی چیزها به طور طبیعی در جای خود قرار میگیرند. «پرورش عادتهای مثبت مثل کاشتن گیاه است. وقتی یک گیاه به اندازهی کافی رشد میکند جای رشد دیگری را میگیرد. اگر فقط بر رشد همین گیاه جدید تمرکز کنید، بسیاری از عادتهای بد در نهایت خودشان به حاشیه میروند.»
اگر توصیههای این مقاله را انجام دادهاید اما مداومت در این مسیر برایتان دشوار است یک ابزار مؤثر که میتوانید برای حفظ انگیزه از آن استفاده کنید بررسی پیشرفتتان است. توصیهی کلیر حداقل در اول کار این است که به دنبال تمام کردن کتابها و خط زدن اسمها آنها از فهرست مطالعهتان نباشید، یا اینکه اهداف بیش از حد بلندپروازانهای برای خودتان تعیین نکنید مثلاً این که تعداد مشخصی کتاب را در هر ماه یا هر سال بخوانید. او میگوید بهتر این است که از روشی که او به عنوان «قانون دو دقیقه» یاد میکند استفاده کنید. در این روش شما متوجه پیشرفتهای کوچکتری هستید و هر روزی را که بتوانید در آن یک صفحه کتاب بخوانید یا پنج دقیقه صرف مطالعه کنید به عنوان موفقیت ثبت میکنید. شما میتوانید این اهداف را با توجه به سطح خودتان تغییر دهید (برای مثال میتوانید هدفتان را تمام کردن یک فصل از یک کتاب یا نیم ساعت مطالعه در نظر بگیرید). نکتهی مهم این است که در مراحل اولیه هدفی واقعبینانه و قابل دستیابی برای خودتان تعیین کنید و موفقیت خودتان را ثبت و مرور کنید.
کلیر میگوید: «تجسم کردن موفقیت کاری سودمند و مؤثر است. احساس موفقیت برای مغز انسان بسیار انگیزهبخش است. در آن لحظه میخواهید حس کنید که دارید به جلو حرکت میکنید. به همین دلیل است که ثبت مطالعهی هر روزه اثربخشتر از ثبت اتمام کتابی است که خواندنش ممکن است ۳ هفته طول بکشد. وقتی هر روزی را که مطالعه میکنید ثبت کنید به مرور و در طول مسیر نشانههای کوچک موفقیت و پیشرفت را دریافت میکنید.»
ایدهی دیگری برای پرورش عادت کتابخوانی این است که به محیط اجتماعیتان فکر کنید. همان طور که اولویت دادن به کتابها در فضاهای فیزیکی و دیجیتال به شما در پیریزی شالودهی کتابخوانی کمک میکند، محیط اجتماعیتان نیز به خصوص برای تعمیق و تداوم این عادت مهم است. سهیم شدن یک لذت با دیگران، تأثیر آن را چند برابر میکند. اگر هیچ کدام از اعضای خانواده یا دوستان نزدیک شما اهل مطالعه نیستند، کتابخوانی همیشه برای شما یک فعالیت خصوصی باقی خواهد ماند که از روابط فردیتان مجزا است و باید همیشه در حاشیهی آنها برایش جایی پیدا کنید. اگر در چنین وضعیتی قرار دارید منظورم این نیست که با همهی دوستانتان قطع رابطه کنید اما توصیه میکنم دنبال یکی دو رفیق که اهل مطالعه هستند نیز باشید. مثلاً میتوانید عضو کلوپهای کتابخوانی ــ چه حضوری چه مجازی ــ شوید. رینالدز میگوید: «مطالعه همواره راهی برای ارتباط با مردم بوده و هست.»
موضوع دیگری که به ارتباط با سایر کتابخوانها برمیگردد این است که به پرورش حس هویت خودتان به عنوان یک کتابخوان فکر کنید. کتابخوانهای پر و پا قرص، عشقشان به کتابها را معمولاً در کانون درکشان از این که چه کسی هستند قرار میدهند و این موضوع رویکردشان را به مطالعه و اولویتی که برایش در زندگی قائلاند شکل میدهد. کلیر میگوید: «معمولاً هر وقت در مورد عادتها و هویت صحبت میکنم این حرف را زیاد میگویم. مثلاً هدف اصلی این نیست که شما ماراتن بدوید، هدف اصلی این است که دونده شوید. درست است؟ یا این که هدف این نیست که در یک برنامهی آموزشی مراقبه در سکوت شرکت کنید هدف اصلی این است که به مراقبهگر تبدیل شوید. اینجا هم دقیقاً همین مسئله مصداق دارد. هدف واقعی این نیست که ۳۰ کتاب بخوانید. هدف این است که کتابخوان شوید.»
کلیر توصیه میکند که زمان مشخصی را صرف فکر کردن به این کنید که چگونه فردی میخواهید باشید و خواندن کتابهای بیشتر چگونه به شما در رسیدن به این مقصد کمک میکند. شاید برای همه لازم نباشد که این موضوع را برای خودشان خیلی واضح واگویی کنند اما اگر فکر میکنید کمکتان خواهد کرد میتوانید جملهای مانند این بنویسید «من از آن نوع آدمهایی هستم که عاشق کتاب خواندن هستند» یا این که «من از آن آدمهایی هستم که عاشق مطالعه در مورد فرهنگهای دیگرند» و به خودتان این هویت را مرتب یادآوری کنید. این هویت چارچوبی برای کارهایی که هر روز انجام میدهید تعیین میکند. آیا نشستن پای تلویزیون بلافاصله بعد از کار، چیزی است که یک فرد کتابخوان و عاشق مطالعه انجام میدهد؟ نه. دست گرفتن یک کتاب و مطالعه برای چند دقیقه چه طور؟ بله. کلیر میگوید: «این موضوع باعث میشود که هر اقدامی که انجام میدهید مثل رأیی به فردی باشد که میخواهید به آن تبدیل شوید. اگر این طور فکر کنید یکباره مطالعه را در پرتو نور روشنتری میبینید. مثل این است که هر بار که کتابی دست میگیرم و یک صفحه میخوانم دارم به آن هویتی که در حال ساختنش هستم رأی مثبت میدهم.»
برگردان: آیدا حقطلب
کریستین جَرِت معاون سردبیر وبسایت سایکی (Psyche) است. او دانشآموختهی علوم اعصابشناختی و نویسندهی کتابهایی با عناوین راهنمای اولیهی روانشناسی (۲۰۱۱) و بزرگترین باورهای غلط در مورد مغز (۲۰۱۴) است. کتاب بعدی او به نام آن چیزی باش که میخواهی: پرده برداشتن از علم تغییر شخصیت در سال ۲۰۲۱ منتشر خواهد شد. آنچه خواندید برگردان بخشهایی از این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Christian Jarrett, How to read more books, Pysche, 29 July 2020.