جنگ همچون شیوهی حکومتگری
سال ۱۹۸۴، بصره. اسم مغازهی کوچک فروش نشریات و خدمات فتوکپی را «رهبر» (اشاره به صدام) گذاشتهاند. (Source: Alamy/Reuters/Homer Sykes)
صدام حسین سال ۱۹۷۹ با برکنارکردن احمد حسن البکر به ریاستجمهوری رسید و سال بعد جنگ را علیه ایران آغاز کرد. میتوان گفت که از سال آغاز جنگ با ایران تا زمان سقوط صدام در حملهی آمریکا در ۲۰۰۳، ملت عراق تمام ۲۳ سال را در حال جنگ بوده است. آغاز این دوران با هشت سال جنگ با ایران رقم خورد. جنگهای عراق و بهویژه جنگ با ایران چه تأثیری بر شیوهی حکمرانی حزب بعث گذاشت؟ دینا رزق خوری، استاد و محقق تاریخ، در کتاب تحسینشدهاش، عراق در روزگار جنگ: سربازی، شهادت و یادآوری، در پی پاسخدادن به این پرسش برآمده است.
کتاب خوری در واقع نگارش تاریخ عراق در این دوره و از همین زاویه است که برای نوشتن آن به بایگانی پرحجم حزب بعث و حکومت عراق که به آمریکا منتقل شده ــ انتقالی بسیار بحثبرانگیز ــ متکی بوده است و نیز به مصاحبههای متعددی با عراقیهایی که به انحای مختلف جنگ را تجربه کرده بودند. غنای کتاب چنان است که برخی دیگر از صاحبنظرانِ نامآورِ این دوره از تاریخ عراق، مانند اریک دیویس، نوشتهاند که کتاب خوری را باید «تاریخ معیار» این دوره دانست.
خوری خود در وصف کتابش میگوید:
این کتاب تلاشی است برای آوردن جبههی جنگ به مرکز تحقیقات دربارهی عراق. کتاب بر روندهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و پیامدهای عادیسازی جنگ در طول عمر حدود یک نسل متمرکز است. چون تأکید تحلیلهای این کتاب بر بررسی روند عادیسازی جنگ معطوف است، من بیشتر به جنگ بهمثابهی شیوهی حکومتگری توجه کردهام که ساختار زندگی روزمره را رقم میزند تا اینکه به جنگاوری در مقام اقدامی که به تضعیف یا تقویت دولت میانجامد.
کتاب خوری داستان عادیسازی جنگ را در حکومت بعث بازگو میکند و در این روایت بر دستهبندیهای اساسی مردم در این دوران یعنی سربازان، فراریان، اسیران جنگی و خانوادهی شهدا تمرکز میکند که بسیج، مهار و جلب رضایتشان برای حکومت حیاتی بود.
دولت عراق برای آغاز جنگ با ایران روی درآمد نفتش حساب کرده بود، ولی اوضاع بهگونهای پیش رفت که درعمل مجبور شد به جلب کمکهای مالی از دولتهای عرب خلیجفارس روی آورد، دولتهایی که از صادرات انقلاب اسلامی بیم داشتند. عراق خود را سد دفاعی شرقی ملت عرب در برابر ایران خواند و در راه انجام این مأموریت سیاستهای داخلیاش از جهتگیریهای رفاهی بهسمت جهتگیری بسیج نظامی چرخید. اوضاع با حملهی عراق به کویت بهکلی دگرگون شد، ولی این وضع هم از پیامدهای جنگ با ایران بود.
عراق توانست با جمعیت نسبتاً کوچکی طولانیترین جنگ قرن بیستم را (بر ضد ایران) پیش ببرد. این را تا حد زیادی به توانایی سازماندهی دولت و حزب بعث نسبت میدهند که جنگ را عامل تعیینکنندهی سیاست و گذران زندگی روزمره کرد. حزب بعث عامل سازماندهی جامعه بر ضد دشمنان بیرونی و درونی بود. بهاینترتیب، اصلیترین تحول در دوران جنگ با ایرانْ تحول در حزب بعث بود؛ گرایش بسیج اتحادیهها و اصناف به بسیج برای جنگ تبدیل شد و مأموریت حزبْ نظارت بر اقتصاد و تحولات اجتماعی برای امنیت ملی بود.
تجربه و خاطرهی جنگ
چیزی از شروع جنگ با ایران نگذشته بود که رسانههای دولتی، تنها رسانههای موجود در عراق، «تجربیات جنگ» سربازان و شهروندان عراقی را منتشر کردند. انتقال تجربهی جنگ و معنای آن به رکن اصلی در تلاشهای دولت عراق تبدیل شد تا مردم عراق، بهویژه مردان، را بسیج کند. برای القای فرهنگ قهرمانی و مردانگی و شهادت، در همهی مراسم از جنگ تجلیل میشد و به رثای شهیدان پرداخته میشد. تمامی نهادهای آموزشی و تبلیغاتی عراق برای بیان روایتهای حماسی سربازان و رنگولعابدادن به مفاهیم آن میکوشیدند.
سه نوع جنگ
عراقیان طی ۲۳ سال، بیوقفه، سه نوع جنگ را تجربه کردند: جنگ همهجانبهی متداول با ایران که در آن دو دولت-ملت با امکانات قابلمقایسه عمدتاً با نیروی زمینی با هم نبرد کردند؛ سپس جنگ نخست خلیجفارس که حملهی عراق به کویت با مقابلهی ائتلاف ۲۸ کشور به رهبری آمریکا، بزرگترین قدرت نظامی، مواجه شد؛ و درنهایت ترکیب حملات هوایی آمریکا و بریتانیا با تحریمهای شدید سازمان ملل که جوی گوردون آن را «جنگ نامرئی» نامید. تاریخ سیاسی این جنگها و تأثیرشان بر ساختار سیاسی عراق دریچهای است برای دیدن هزینهی انسانی برآوردنشدنی آن.
بنا بر آماری که حزب بعث عراق در سالهای ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ از دانشآموزان پانزده تا هجدهساله در استانهای مختلف عراق گرد آورد، در جنگ عراق با ایران و در جنگ با ائتلاف به رهبری آمریکا مجموعاً حدود ۶/۳ درصد از جمعیت مردان عراقی کشته شدند. جمعیت عراق در ۱۹۹۷ حدود ۲۰ میلیون نفر بود و اگر مردان را حدود نیمی از جمعیت فرض کنیم، شمار کشتهشدگان جنگ در عراق از ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ حدود ۶۳۰ هزار نفر میشود و در میان پرتلفاتترین جنگهای قرن بیستم قرار میگیرد. شمار جانباختگان و مجروحان غیرنظامی نیز در این جنگها زیاد است. بمبارانهای ایران و آمریکا جان بسیاری از عراقیان را گرفت، اما عمدهترین دلیل تلفات غیرنظامیان عراقی در این سالها سیاست نسلکشی حزب بعث بر ضد کردهای عراقی بود که منجر به کشتهشدن دهها هزار نفر شد. این جنگها همچنین صدها هزار عراقی را آواره کرد. برآورد میشود در آغاز جنگ حدود ۲۰۰ هزار عراقی بهدلیل «تبار ایرانی» اخراج شدند. صدها هزار تن دیگر پس از جنگ اول خلیجفارس آواره شدند و در انتهای دههی ۱۹۹۰ بیش از ۳ میلیون عراقی از کشور رفته بودند.
حزب بعث که در زمان جنگ و پیش از آن تنها سازمان قانونی سیاسی در عراق بود، بخش بزرگی از مدیریت اجتماعی و امنیتی جنگ را به عهده گرفت. حزب در ۱۹۷۷ رسماً به بخشی از حکومت تبدیل شد و رهبری آن در «شورای فرماندهی انقلاب» ادغام گردید. از ۱۹۷۴ «خطوط سوسیالیستیِ» نسبتاً مشخصی برگرفته از حزب کمونیست عراق و حزب کمونیست اتحاد شوروی در برنامهی بعث گنجانده شده بود، اما دو سال پس از آغاز جنگ با ایران، ۱۹۸۲، با استناد به «الزامات رهبری»، این سیاستها حذف شد و با اختیاراتی که به صدام حسین داده شد، دستورات او به قانون و احکام اجرایی کشور تبدیل شد، دستوراتی که بخش مهمی از آن در راستای خصوصیسازی و نظامیسازی کشور بود. صدام جنگی را که آغاز کرده بود مقاومت ملت عراق در برابر توطئهی مشترک دشمنان بر ضد ملت عرب میخواند.
خوری وظایف حزب بعث را برای مقابله با این «توطئه»ها در این شرایط، چنین توصیف میکند:
حزب در مرکز تلاشهای جنگی بود و با توجه به نیاز سیریناپذیری ارتش به نیروی انسانی تازه، برای بسیج «مردم» و حفظ روحیهی اطاعت و حمایت آنان، با وجود تلفاتی که به آنها وارد میآمد، به فعالیت خود ادامه داد، زیرا صدام حزبی را که ساخته بود با مردم یکی میدانست و آن را به دستگاه اداریای تبدیل کرده بود که نهفقط وجوه سیاسی بلکه وجوه اجتماعی زندگی عراقیها را مدیریت میکرد.
حزب بعث از دههی ۱۹۷۰ به دستگاهی اداری تبدیل شده بود، اما این روند با جنگ شدت یافت. اداریشدن حزب با تصفیهی درونی مخالفان صدام، حذف کمونیستها از اتحادیههای مختلف عراق و تسلط بیرقیبش بر ارتش همراه بود. حزب در دههی ۱۹۸۰ بر وجوه مختلف زندگی مردم سیطره یافت و ساختاری بهموازات وزارتخانههای عراق تشکیل داد و کمیتههای متعددی تعیین کرد تا اطلاعات را از مؤسسات و وزارتخانههای مختلف گردآوری و سپس تحلیل و بایگانی کنند. بهاینترتیب، به بسیج مردم و سازماندهی سیاسی ابعاد مختلف زندگی روزمرهی آنها پرداخت.
ساختار حزب در وهلهی نخست شامل تقسیمات منطقهای بود: شمال، مرکز، جنوب، فرات و بغداد. دفاتر حزب در دههی ۱۹۸۰ در گوشهوکنار هر شهری تشکیل شد. حزب ادارات مختلفی داشت که گروههای جمعیتی گوناگون را سازماندهی میکرد: فدراسیون عمومی زنان عراقی، فدراسیون دانشآموزان و جوانان و از این قبیل. شاخهی امنیتی دفاتر منطقهای حزب به سازمان استخبارات[1] عراق متصل بود. جنگْ حزب بعث را به سازمانی تبدیل کرد که تمرکزش بر مسئلهی امنیت در وسیعترین معنای کلمه بود.
حزب نهفقط بر نارضایتی و انضباط جامعه نظارت میکرد، بلکه توزیع کالاها و خدمات را نیز رصد میکرد و مراقب بود اعضای حزب و خانوادهی شهدا و سربازان در بهرهمندی از موقعیتهای شغلی و تحصیلی حتماً اولویت داشته باشند و خانوادهی فراریان از جنگ حتماً از مزایای مشخصی محروم بمانند. بهاینترتیب، حزب از سازمانی سیاسی به دستگاهی اجتماعی تبدیل شد که برای گردآوری اطلاعات و نظارت بر رفع نیازها و توزیع موقعیتها در جامعه براساس دوری و نزدیکی به حکومت فعالیت میکرد. این چیزی بود که صدام آن را «دموکراسی مردمی» میخواند: راه سوم حزب بعث در میانهی حکومت شوروی و لیبرالیسم غربی. حزبْ وسیلهی ارتباط «مردم» با رهبر بود و «دموکراسی مردمی» را پیاده میکرد. علاوه بر این، صدام مدعی بود که با سرزدن به اطراف و اکناف شهر با مردم تماس مستقیم دارد و هر شهروندی بخواهد میتواند بیواسطه با او تلفنی تماس بگیرد و بهاینترتیب، خودش کارکرد این «دموکراسی مردمی» را تضمین میکند.
وقتی جنگ با ایران آغاز شد، حزب بعث عبارت «قادسیات صدام» را در برنامهی آموزشی کادرهای حزب و عموم مردم گنجاند و با محتوای تبلیغاتی صدام را با سردار قادسیه و جنگ بر ضد ایران را با آن نبرد تاریخی مقایسه کرد تا زمینهی سیاسی «پیروزی» عراق را فراهم کند. حزب موظف بود تا مردان را به جنگیدن در جبهه ترغیب کند و درضمن مراقب دشمنان داخلی نیز باشد. نهفقط روزهای جنگ بلکه پایان جنگ نیز مشکلات پیشبینینشدهای برای حزب ایجاد کرد. صدها هزار نفر در جبههها بودند و در مدت کوتاهی بعد از جنگ به خانه برگشتند و این آرامشی را که حزب برقرار کرده بود تهدید میکرد. در شعب حزب در سراسر کشور بحث دربارهی رفتار سربازان ازجنگبرگشته افزایش یافت. خشونت خانگی و قتلهای ناموسی با بازگشت سربازان اوج گرفت. رسیدگی به این مسائل در پایان جنگ شاخههای محلی حزب را به ادارات کوچکی تبدیل کرد که کارشان برای رتقوفتق مسائل ناشی از جنگ برای حکومت حیاتی بود.
حزب برای پیشبرد تصمیمات رهبر در دوران جنگ بهطور معمول به ارعاب، تجسس و خشونت متوسل میشد. این شیوهها، بهویژه در جنوب و شمال عراق با قومیتهای شیعهمذهب و کرد، به جامعهی عراق خسارتهای جبرانناپذیری زد. اعضای حزب بعث که زندگی و مرگ هممیهنانشان را رقم میزدند، خود از همان جوامع محلی زیر سیطرهشان برآمده بودند و اهداف حزب را با مقتضیات محلی منطبق میکردند. حزب در دوران جنگ با ایران، شهروندان عراقی را نه براساس گرایش به حزب و ایدئولوژی تفکیک میکرد بلکه اولویت اساسی این بود که چه کسی به جبهه میرود و چه کسی فراری است و برایناساس رفتار حزب با آنها مشخص میشد.
جنگ و شورش
دستگاه تبلیغاتی حکومت عراق جنگ با ایران را ادامهی انقلاب بعثی مینامید که در آن رهبر، ملت، دولت و حزب در کنار هم به «دفاع ملی» میپردازند. جنگ در تبلیغات حزب بعث مایهی وحدت ملی و بوتهی ذوب اختلافات اجتماعی شمرده میشد. برای تحقق این وحدتْ حزب بعث به شکل چیزی درآمد که رهبرانش به آن «ارتش ایدئولوژیک» میگفتند. افسران بعثی در تمام سطوح ارتش بر آن نظارت میکردند و مراقب بودند که وظایف محوله به ارتشیها به شیوهای انجام گیرد که موردنظر حزب بود. درعینحال، کلیت دولت نیز در خدمت پیشبرد جنگ درآمده بود.
اما درعمل از سال دوم جنگ به بعد که نیروهای ایران عمدهی متصرفات عراق را پس گرفتند و به وضعیت تهاجمی درآمدند و شورشیان جنوب و شمال عراق را با خود همراه کردند، اصلیترین دغدغهی حزب و ارتش حفظ تمامیت ارضی و امنیت بود. جنگ دو وجه پیدا کرده بود: یکی دفاع از سرزمین و دیگر سرکوب شورشیان.
حزب بعث وقتی به قدرت رسید، دست به تصفیهی ارتش زد تا مطمئن شود بر ضدش کودتا نخواهد شد.
جنگ و تحولات ارتش عراق
وقتی صدامحسین در ۱۹۷۹ به ریاستجمهوری رسید، همهی سران اصلی ارتش را از نواحی تکریت، دیرالزور و موصل انتخاب کرد که از متحدان و نزدیکانش بودند و ارتش از همهی مخالفان او تصفیه شد. در زمان جنگ دوایر مختلف و متعدد حزب بعث و کمیسرهای آن بر همهی سطوح ارتش ناظر بودند تا از وفاداری ارتشیها مطمئن شود.
در جنگ با ایران ارتش عراق از دوازده لشکر به شصت لشکر افزایش یافت. شمار عمدهی این نیرو را پیادهنظامی تشکیل میداد که اغلب آموزش کافی نمیدیدند. این امر در کنار غلبهی تبلیغات ایدئولوژیک بر ارتش و تصمیماتش، ازنظر فرماندهان حرفهای عامل اصلی ناکارآمدی ارتش شده بود.
جنگ فقط موقعیت غلبهی بیشتر حزب بعث را فراهم نکرد. بهدلیل نیاز فوقالعاده به نیروی انسانی در مشاغل تخصصی و دانشگاهی، جا برای متخصصانی که عضو حزب نبودند هم باز شد و این افراد بخت جذب در مشاغل تخصصی دولتی را یافتند. اما برای گرفتن مشاغل ارتشی پذیرش چارچوبهای ایدئولوژیک بعث کافی نبود و شخص و خانوادهاش نباید هیچگونه سابقهی مخالفت با حکومت میداشتند.
جنگ با ایران اولین جنگی بود که اخبارش برای مردم عراق از رادیو و تلویزیون و نیز ازطریق مطبوعات پوشش داده میشد. ازنظر حزب بعث، رسانه یکی از جبهههای جنگ بود. برای جنگیدن در این میدان «مدیریت راهبری سیاسی» (مدیریة التوجیه السیاسی) حزب بعث در داخل وزارت دفاع این کشور مستقر شد و نظارت بر انتشار همهی اخبار مربوط به جنگ را بر عهده گرفت.
مشکلات عملی جنگ بسیار جدیتر از تبلیغات بود. جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق بود. با اینکه همهی مردان عراقیِ بین ۱۸ تا ۴۵ سال مشمول بودند و به جبهه اعزام میشدند، عراق همچنان مشکل کمبود نیروی انسانی داشت و به همین دلیل اغلب برای بسیاری سربازشدن بهمعنای ماندن در جبهه برای زمانی طولانی بود. در بین سربازان وظیفه در اواسط دههی ۱۹۸۰ لطیفهای به این مضمون رواج یافته بود:
سربازی در جبهه دو دستش قطع شد. پس از مرخصی از بیمارستان او را دوباره به جبهه فرستادند. از افسر فرمانده پرسید که آخر من به چه دردی میخورم؟ پاسخ شنید که میتوانی بهعنوان پیکْ نامهها را بین دندانهایت بگیری و ببری. بار دیگر مجروح شد و یک پایش را از دست داد، اما مجدداً او را بعد از مرخصی از بیمارستان به جبهه فرستادند. از افسر فرمانده پرسید که خوب حالا به چه دردی میخورم؟! و شنید: الان میتوانی بهعنوان رختآویز خدمت کنی!
فرجام
وقتی جنگ تمام شد، حکومت بعث چنان تبلیغاتی دربارهی پیروزی خود به راه انداخت که همهی مصیبتها و فجایع اجتماعی و انسانی را نادیده میگرفت. حکومت دو جنگ طولانی بر ضد دشمن ملی و بر ضد بخشی از جمعیت خود به راه انداخت و نهایتاً توانست تمامیت ارضی را حفظ کند و پابرجا بماند. اما بهایی که برای این تداوم پرداخته بود بسیار گزاف بود و دستکم یک موردِ آن این بود که هیچ راه آشتیای با کردها برای حزب بعث باقی نماند. اعراب جنوب نیز که در مناطق زندگیشان جنگ با شورشیان شیعی جریان یافت، آسیبهایی دیرپا دیدند. پیامد همین نزاعها بود که به شورش سال ۱۹۹۱ شیعیان در جنوب انجامید که بهواقع حاکمیت سرتاسری حزب بعث بر عراق را از میان برد.
تلخیص و گزارش از شهرزاد نوعدوست
دینا رزق خوری استاد تاریخ در دانشگاه جرجواشنگتن است. این گزارش مختصری است از:
Dina Rizk Khoury (2013) Iraq in Wartime: Soldiering, Martyrdom, and Remembrance. United Kingdom: Cambridge University Press.
[1] . سازمان حفاظت اطلاعات نیروهای نظامی و انتظامی که مشهورترین بازوی سیستم امنیتی دولت عراق است.