13 نوامبر 2025
«چهرهی مطبوعات معاصر»؛ یک مرجع بیهمتا
سیروس علینژاد
چهرهی مطبوعات معاصر عنوان کتابی است که در سال ۱۳۵۱ منتشر شده و هرگز تجدید چاپ نشده است. پس چرا حالا به سراغ آن رفتهام و دربارهاش مینویسم؟ چون یک کتاب مرجع است و کتابهای مرجع کهنه نمیشوند. علاوه بر این، کتابی است که در زمان انتشار، اهمیت چندانی نداشت و یک کتاب خانوادگی به حساب میآمد؛ خانوادهی مطبوعات. کسانی که در آن حضور دارند، همه اهل مطبوعاتاند، یعنی مطبوعاتیهای قدیمی و پیش از انقلاب، که بیشترشان در آن ایام جوان بودند و مراجعه به کتاب برای شرح احوال آنها چندان ضروری نبود، اما هرچه زمان گذشت باشندگانش پیر و سالخورده شدند یا از دست رفتند. حالا که این کتاب را ورق میزنیم مردگانش بیش از زندگاناند. بنابراین، مثل یک آلبوم قدیمی، میتوان عکس و شرح حال مطبوعاتیهای قدیمی را در آن جستوجو کرد. با دیدن عکسی که صاحب آن از دست رفته یا پیر و ازکارافتاده شده است، انگشت حیرت به دندان میگزیم که عجب، فلانی چهقدر جوان بوده است. در واقع، امروز کتاب مهمی است که در مواقع ضروری برای یافتن تاریخ تولد یا شرح حال مختصر افراد به آن مراجعه میکنیم. و گاهی که بچهها و نوه و نتیجهها از راه میرسند هوس میکنند که عکس و شرح حال پدر یا مادر و پدربزرگشان را به این و آن نشان دهند و خاطراتشان را روایت کنند. اما اهمیت اصلی کتاب در این است که برای شناخت مطبوعات و مطبوعاتیهای پیش از انقلاب مرجع بسیار مهمی است. حتی میتوانم بگویم بیهمتاست.
این کتاب از مدیران مطبوعات تهران شروع میکند. سپس به کادر حرفهای تهران میپردازد. «کادر حرفهای شامل مطبوعاتیهایی است که از این راه امرار معاش کرده و میکنند و یا حداقل قسمت اعظم زندگی آنان از راه مطبوعات تأمین شده و یا میشود و شغل اصلی آنان نیز کار در مطبوعات است و یا درگذشته چنین وضعی داشتهاند». بعد نویسندگان آزاد مطبوعات تهران را معرفی میکند. آنگاه به کادر فنی تهران میرسد. کادر فنی یعنی «کسانی که کار نویسندگی نمیکنند اما خدماتشان در هیئتهای تحریریه، کار همکاران تحریری را تکمیل میکند، نظیر خبرنگاران عکاس، متصدیان میزانپاژ، نقاش، خطاط، طراح و ...». مثلاً دربارهی علی خادم، عکاس معروف که اکثر مطبوعات تهران به وقت حاجت به او مراجعه میکردند و عکسی میخواستند، چنین مینویسد: «تولد ۱۲۹۶. متأهل است و سه پسر دارد. دیپلمهی ادبی است و کار مطبوعاتی را از سال ۱۳۲۸ با سمت خبرنگار عکاس برای مطبوعات آغاز کرده و اینک ۳۲ سال متوالی است که در این رشته کار میکند (به حساب سال ۱۳۵۱) و با غالب مطبوعات کشور همکاری داشته است. فرانسه میداند و به بیشتر کشورهای جهان سفر کرده است. در طول خدمت مطبوعاتی خویش دوازده بار از دولت ایران و دولتهای خارجی نشان و مدال گرفته است». این شرح مختصر و مفید در زیر عکس خادم آمده است.
پس از کادر فنی تهران، به شهرستانها توجه میکند و دربارهی مطبوعات شهرستانها نیز به همان ترتیبی پیش میرود که دربارهی مطبوعات تهران عمل کرده بود. اما کتاب یک بخش مهم هم دارد که شاید کمتر بدان توجه شده و آن فهرست نشریات ایران از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۱ است. بنابراین، کسانی که بخواهند به انبوه مطبوعات در دههی ۱۳۲۰ پی ببرند میتوانند به این بخش مراجعه کنند.
این کتاب را روزنامهنگار نامدار، غلامحسین صالحیار و ده دوازده نفر از همکاران او تدوین کردهاند. بیتردید بیش از یکی دو سال وقت آنان را گرفته است. ناگفته پیداست که جمعآوری هزار و دویست سیصد شرح حال، هرچند مختصر، و همین تعداد عکس چه کار پرزحمتی است.
غلامحسین صالحیار (۱۳۸۲-۱۳۱۱) روزنامهنگاری بود که گرچه امروز نامی از وی در میان نیست، اما در زمان تدوین کتاب از اکثر همگنان خود مشهورتر بود. او یک دوره سردبیری روزنامهی «اطلاعات»، و یک دوره سردبیری روزنامهی «آیندگان» را پشت سر گذاشته بود و خود را برای سردبیری روزنامهی «مردم»، ارگان حزب اقلیت، و نیز خبرگزاری رادیو تلویزیون ملی ایران آماده میکرد و چون بعد از دورهی «آیندگان» بیکار شده بود مؤسسهای راه انداخته بود که اهداف بزرگی داشت و قرار بود که مثل نوعی خبرگزاری عمل کند اما بهجای خبر، گزارش و گفتوگو و مقاله تولید کند و به روزنامهها و مجلات بفروشد. به همین جهت کسانی مانند هوشنگ پورشریعتی، یدالله ذبیحیان، حمید اوجی و منصور رهبانی را به خدمت گرفته بود. افزون بر این، قرار بود که به کار تولید آگهی بپردازد و در اختیار مطبوعات قرار دهد.
کتاب یک بخش مهم هم دارد که شاید کمتر بدان توجه شده و آن فهرست نشریات ایران از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۱ است. بنابراین، کسانی که بخواهند به انبوه مطبوعات در دههی ۱۳۲۰ پی ببرند میتوانند به این بخش مراجعه کنند.
عمید نائینی، از همکاران صالحیار که در آن زمان بسیار جوان بود و بعدها به مطبوعاتیِ مشهوری تبدیل شد، میگوید طرحی در آنجا درانداخته بود با عنوان «مردان خودساخته» و قرار بود که با کسانی مانند خیامیها (گروه ایران ناسیونال) و رضائیها (گروه صنعتی شهریار) به گفتوگو بنشینند و گزارش آن را در اختیار مطبوعات قرار دهند و حتی در این مورد با مجلهی «سپید و سیاه» به توافق رسیده بودند اما چون مطبوعات نتوانستند از عهدهی هزینهها برآیند، آن طرح قرین موفقیت نشد. اما در بخش دیگری از کار که «تقویم هنرمندان» نام داشت و زیر نظر جمشید ذوالفقاری اداره میشد، تا حدی موفق بود و کار خود را با شرح حال و عکسهای رنگی هنرمندان آغاز کرد ولی دوام نیافت.
به هر صورت، مهمترین و ماندگارترین کار مؤسسهی «پرس اجنت» که آمال بزرگ در سر داشت، همین کتاب چهرهی مطبوعات معاصر است.
صالحیار در مقدمهی کتاب مینویسد: «تقریباً دو سال پیش [سال ۱۳۴۹] که مؤسسهی پرس اجنت تازه فعالیت خود را آغاز کرده بود، روزی آقای جواد قریشی (عیسیپور) از همکاران مطبوعاتی، به دفتر مؤسسه آمدند و ضمن بحث دربارهی طرق همکاری خود با ما، مسئلهی تهیهی کتابی دربارهی مطبوعات را عنوان کردند. استدلال ایشان چنین بود که اعضای مطبوعات، مهمترین عوامل معرفی و شناساندن همه چیز و همه کس به جامعه هستند، حال آنکه خودشان غالباً در گمنامی به سر میبرند. این فکر، نه به عنوان یک پیشنهاد قابل توجه از لحاظ بازرگانی ــ بلکه صرفاً به عنوان یک کوشش مطبوعاتی ــ توجه اعضای پرس اجنت را جلب کرد».
جالب است بدانیم که مطبوعاتیهای آن روزگار هم مانند مطبوعاتیهای امروز سرمایهای برای کار خود نداشتند و برای انجام هر کاری مجبور بودند که از این و آن یاری بخواهند. صالحیار مینویسد که تعداد زیادی از همکاران مطبوعاتی داوطلبانه کمکهای نقدی کردند. مجموع این کمکها ۱۴۹۵۹۱ ریال بود (تقریباً ۱۵ هزار تومان ناقابل که امروز با آن یک بسته آدامس هم نمیتوان خرید) که گرچه حتی معادل یک دهم سرمایهی لازم برای تهیهی این کتاب نمیشود، اما بزرگترین مشوق آنها برای ادامهی کار بود.
طرحی که برای کتاب ریخته بودند بسیار مفصلتر از آن بود که انتشار یافت. چون میخواستند چهرهی مطبوعات ایران از آغاز تا انقلاب مشروطه را در جلد اول منتشر کنند، جلد دوم را به چهرهی مطبوعات ایران در دورهی رضاشاه اختصاص دهند و جلد سوم چهرهی مطبوعات معاصر باشد.
پیداست که چنین کاری وقت و نیروی انسانی و سرمایهی کافی میخواست که نداشتند. بنابراین، به «چهرهی مطبوعات معاصر» بسنده کردند. به یاد دارم که از هر کدام از ما ۵۰ تومان ناقابل گرفتند تا پس از انتشار به ما کتاب بدهند و دادند.
آن روزها که کتاب منتشر شده بود، ارج و قرب زیادی نداشت اما امروز به مرجع درجهی اولی دربارهی مطبوعات سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ بدل شده است. ای کاش کسانی پیدا شوند که به تجدید چاپ آن همت گمارند. در زمان انتشار این کتاب تقریباً همهی مطبوعاتیها نسخهای از آن را خریده بودند و در خانه داشتند اما بعدها گم و گور شد و افراد زیادی را دیدهام که با افسوس میگویند کتابشان از دست رفته است و آرزو میکنند که در خانه و کتابخانه نسخهای از آن را داشته باشند زیرا یاد و یادگاری از پدر و مادر یا پدربزرگشان در آن هست. علاوه بر این، تورق کتاب نشان خواهد داد که مرجع بیهمتایی برای تحقیق دربارهی مطبوعاتِ گذشته است.
مهمتر اینکه کسانی را دیدهام که در فکر تهیهی چنین کتابی برای مطبوعات بعد از انقلاب هستند اما مطبوعات بعد از انقلاب چنان گسترهای یافته و تعداد نویسندگان و خبرنگاران به حدی زیاد شده است که چنین کاری در تصور نمیگنجد.
