عاملان قحطی را باید بازخواست کرد
گزارشهای رسانهای دربارهی «قحطی» و مطرح کردن آن به عنوان یک «فاجعهی طبیعی» مانع از این میشود که این پدیده و همچنین «ناامنی غذایی» را به منزلهی یک فرایند اجتماعی - سیاسی درک کنیم، در حالی که چنین درکی برای جلوگیری از وقوع این پدیدهها در آینده اهمیت ویژهای دارد.
رابطهی میان ناامنی غذایی و جنگ چنان منطقی است که به نظر بدیهی میآید: فقدان امنیت غذایی به شروع کشمکشهای اجتماعی، سیاسی، و نظامی کمک میکند، و این کشمکشها به نوبهی خود ناامنی غذاییِ بیشتری ایجاد میکنند. بسیاری از تحقیقاتی که تلاش دارند به درک ناامنی غذایی و جنگ کمک کنند، بر این روابط علت و معلولی تمرکز میکنند و هریک از این دو پدیده را علت دیگری میدانند، و از این طریق میکوشند راههایی برای خروج از این چرخهی تباهی بیابند. اما مفیدتر آن است که ایجاد شرایط ناامنی غذایی (یا امنیت غذایی) به عنوان یک فرایند وسیعترِ اجتماعی و سیاسی ملاحظه شود، فرایندی که از طریق آن گروهی قدرتمند (خواه دولت و خواه نمایندگان منافع خصوصی) کنترل غذا و کشاورزی را در دست دارند.
به این ترتیب، غذا همواره به منزلهی یک وسیلهی اعمال قدرت مورد استفاده بوده، و نگاه مختصری به سوابق تاریخی نشان میدهد که توانایی کنترل تولید، توزیع، و مصرف غذا به شکلی از قدرت قوام میبخشد که زنده ماندن یا مرگ مردم را رقم میزند. تاریخْ مثالهای بیشماری از این موضوع را عرضه میکند. برای مثال، به شیوهای توجه کنید که در خاورمیانه، شهرهای در محاصره زیر فشار قرار میگرفتند تا به دلیل گرسنگی مجبور به تسلیم شوند. تاریخِ معاصرتر نشاندهندهی برنامهریزی سیستماتیک برای مبتلا کردن مردم به محرومیت غذایی است. برای نمونه میتوان به برنامهی مشهور آلمانیها در جنگ جهانی دوم برای ایجاد قطحی و گرسنگی توجه کرد که مشتمل بر اتخاذ سیاستگذاریهای عامدانه برای محروم ساختن میلیونها نفر از شهروندان شوروی از غذا بود. نمونهی کمتر شناختهشده اشغال طولانیمدت بندر عدن توسط بریتانیا از سال ۱۸۳۹ تا سال ۱۹۶۳ است که کنترل مجراهای توزیع غذا در خاورمیانه را برای این کشور ممکن میساخت، امری که پیامدهای ویرانگرش در مواردی موجب تضعیف نیروهای استقلالطلب در مناطق عربنشین شد.
بنابراین، نمونهی شمال شرق نیجریه مثالی هراسآور و امروزی از این موضوع است که به روشنی نشان میدهد چگونه کشمکشهای طولانیمدتِ اجتماعی و سیاسی پیامدهای ضمنی آشکاری برای امنیت غذایی در بر دارد. برای توضیح این که چگونه امروزه و همچنین در دههی ۱۹۸۰، تندروی دینی اوج گرفت، آبیمبولا آدِسوجی و الیزابت ایسیچهای، محققان نیجریهای، بر پیوندهای میان فقر، نبود امکانات آموزشی، فساد فراگیر، و استقبال گسترده از اسلامِ ستیزهجو در مناطق شمالی نیجریه تأکید میکنند. اما از سال ۲۰۱۲، جنگ میان نیروهای دولتی و سازمان جهادگرای «بوکو حرام» شدت بیشتری یافته و به مرحلهی خشونت فراگیر وارد شده است. یکی از اهداف مستقیم خشونتها کشاورزیِ این مناطق بوده، و «بوکو حرام» به کشاورزان و منابع کشاورزی، از جمله زمین و دام، حملهور شده است. تعداد عظیمی از دامها کشته شدهاند و کشاورزان به قتل رسیدهاند. غلات از میان رفته و کارگذاری مین زمینها را غیر قابل استفاده ساخته است.
ایجاد یا بهرهگیری از انواع مختلفِ آنچه ما امروز به عنوان «ناامنی غذایی» وصف میکنیم، از دیرباز عنصر جدانشدنیِ مناقشات بوده است.
کمبودی که به این ترتیب در تولید مواد غذایی ایجاد شده، نه تنها به کمیاب شدن مواد غذایی در منطقهی شمال شرقی منجر شده، بلکه با افزایش قیمت غذا در نیجریهی جنوبی و دو کشور همسایه یعنی نیجر و کامرون نیز ارتباط دارد. در ژانویهی ۲۰۱۷، دفتر هماهنگی کمکهای بشردوستانهی سازمان ملل گزارش داد که «بیش از 4 میلیون و 800 هزار نفر از مردم احتیاج فوری به کمکهای غذایی دارند، و پیشبینی میشود که در صورت عدم مداخلهی انجمنهای کمکرسان، 5 میلیون و 100 هزار نفر دچار ناامنی غذایی شوند.» هماهنگکنندهی منطقهای این نهاد، توبی لانزر، ظاهراً از استفاده از کلمهی «قحطی» ابا دارد، ولی هشدار میدهد که تنها یک قدم باقی مانده تا نیجریهی شمالی دچار کمبود شدید و طولانیمدت مواد غذایی شود.
با وجود شواهد روشن، مبنی بر این که همواره ترکیبی از عوامل اجتماعی، سیاسی، و زیستمحیطی به شرایط قطحی و گرسنگیِ فراگیر منجر میشوند، بسیاری از رسانههای خبری همچنان با زبانی در خصوص قحطی سخن میگویند که با اشاراتی به طبیعت همراه است.
برای مثال، هافینگتون پست از «توفان تمام عیارِ» عوامل قحطیزا سخن میگوید و سایر نشریات عنوان میکنند که چگونه خشکسالی و جنگ «جرقه»ی شروع قحطی را میزنند یا در «شیوع» آن سهم دارند. استفادهی دائم از این نحوهی بیان چنین مینمایاند که شروع قحطی ناگهانی و حادثهوار است، مانند آتشسوزی یا شیوع یک بیماری مسری. اما این با واقعیت فاصلهی بسیار دارد. همان طور که نمونههای نیجریه و سودان جنوبی روشن میسازند، ایجاد قحطی یک فرایند پویای اجتماعی و سیاسی است که زمانی طولانی صرف شکلگیری آن میشود.
مطرح کردن مستمر قحطی به عنوان یک فاجعهی طبیعی که عمدتاً بر اثر نیروهای طبیعت مردم را دچار میکند، مانع از آن میشود که قحطی (و ناامنی غذایی) را به منزلهی یک فرایند اجتماعی - سیاسی درک کنیم، در حالی که چنین فهمی برای جلوگیری از وقوع آن در آینده اهمیت ویژهای خواهد داشت. سودان جنوبی در وضعیتی مشابه با شمال شرق نیجریه است. جنگی طولانی وضعیتی را ایجاد کرده که در آن ۴ میلیون و 800 هزار نفر دچار ناامنی «شدید» غذایی هستند و بیش از ۸ میلیون نفر با درجهای از ناامنی غذایی مواجهاند. در ارتباط با وضعیت این منطقه، لزلی لفکو، معاون اجرایی «دیدبان حقوق بشر» در بخش آفریقا، مینویسد که یکی از تنها راههایی که ممکن است به حل مناقشه در این منطقه منجر شود ایجاد نوعی سازوکار برای بازخواستِ متهمان است.
لفکو میگوید که در قوانین بینالمللی، هیچ قانونی وجود ندارد که «ایجاد قحطی» جرم به حساب بیاورد، اما در یک جنگ (خواه جنگ داخلی و خواه جنگ میان چند کشور) «چیزهایی که برای حفظ بقای مردم غیرنظامی حیاتی هستند» نباید مورد حمله و تعرض قرار بگیرند. این چیزها به عنوان متعلقات افراد غیرنظامی تحت حفاظت قرار دارند، و این به دلیل آن است که حفاظت از آنها با ممنوعیتِ استفاده از ایجاد قحطی و گرسنگی در میان مردم غیرنظامی به عنوان یک ابزار جنگی رابطهی تنگاتنگی دارد. با چنین تعبیری، مشارکت عامدانه در ایجاد ناامنی غذایی برای مردم میتواند در زمرهی جرایم جنگی قرار گیرد. مهمتر آن که، اذعان به این که قحطی (و البته همچنین دیگر وضعیتهای ناامنی غذایی و امنیت غذایی) از فرایندهای اجتماعی - سیاسی ناشی میشوند، از پیشنیازهای ایجاد چنین سازوکاری برای بازخواست قضایی خواهد بود.
در این صورت، برای قبول و فهم قدرتی که در توان ساماندهی و کنترل تولید غذا وجود دارد، و راههای متعددی که محصولات غذایی از آن طریق در سراسر کرهی زمین نقل و انتقال مییابند، در موقعیت بهتری قرار میگیریم. و چنین کاری هم در زمان جنگ و هم در زمان صلح ضرورت دارد.
جاستا هامپا پژوهشگر انگلیسی در دانشگاه شفیلد و عضو «گروه جهانی عدالت غذایی» است. آنچه خواندید برگردانِ این نوشتهی او است:
Justa Hompa, ‘Famine Doesn’t Just ‘Happen’ – and Those Who Cause it Must be Held to Account,’ The Conversation, 19 January 2017.