ایجاد تغییر در قوانین مربوط به زنان و خانواده در بسیاری از کشورها طی سالها مبارزهی جنبش زنان حاصل شده است. اما در مواردی نیز دستآوردها لزوماً با نیت حمایت از زنان نبوده است. درست شبیه آنچه الجزایر تجربه کرده است
اگر زن متأهلی در کشوری مسلمان در معرض خشونت خانگی قرار بگیرد و بخواهد از همسرش شکایت کند یا از او طلاق بگیرد، با دردسرهای زیادی مواجه میشود. حکومتها در این کشورها هنوز خشونت خانگی را «جرمانگاری» نکردهاند و زنان در مواجهه با خشونت از حمایت قانونی برخوردار نیستند
زخم جنگ اصیل است اما ارزش اقتصادی زخم در بازارهای مختلف نوسان دارد. یک زخم «مفید» برای پروندهی پناهجویی زخمی است که هم مدرک قابل رؤیت دارد، هم بار سیاسی و اجتماعی، و هم تداعی رنجی حادتر میکند.
روانپزشکی بدون درک فرهنگی و تاریخی از بستر خود نه تنها قادر به تشخیص علل مشکلات روانی نیست، بلکه میتوانند مسکوتکنندهی علل سیاسی و اجتماعی رنج بیماران باشد. آیا واقعا میشود افسردگی را بدون درک مسائلی چون فقر، استبداد، نژادپرستی یا زنستیزی مداوا کرد؟
جلب حمایت یا رضایت بخشی از نیروهای نظامی برای گذار به دموکراسی ضروری است. هیچ گذاری نیست که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از شکافی جدی در خود حکومت اقتدارگرا شروع نشده باشد؛ شکافی که اصولاً در امتداد کشمکشهایی رخ میدهد که میان تندروها و میانهروهای حکومت پیش میآید.
سربازان یا فرماندهان در ذهن خود چه محاسباتی میکنند تا به این تصمیم برسند که بهتر است از دستور سرکوب اطاعت کنند یا سرپیچی؟ دو عامل نقش اساسی دارند: اینکه نظامیان از حکومت حاضر نفع اقتصادی و سیاسی میبرند، و اینکه حکومت را متزلزل میپندارند یا پایدار.