هر سال در ۱۷ فوریه گروهی در میدان «کامپو دی فیوری» در رم جمع میشوند تا در پای مجسمهی یک مُبلغ مذهبیِ باشلقپوش که به واتیکان چپچپ نگاه میکند، تاج گل بگذارند، شمع روشن کنند و شعر بخوانند. این تندیس به یاد جوردانو برونو، فیلسوف ناپلی، ساخته شده است که در سال ۱۶۰۰ به دستور دستگاه تفتیش عقاید در این محل زندهزنده سوزانده شد. اتهام او بدعتگذاری و نگارش کتابهایی در دفاع از کیهانشناسیِ خورشیدمحورِ کوپرنیک بود؛ او میگفت که جهان آفرینش لایتناهی است و دنیاهای دیگری هم در آن وجود دارد.
«چه کسی تاریخِ ما را خواهد نوشت؟» به دوراندیشی و ازخودگذشتگیِ چشمگیر در بحبوحهی هول و هراسی باورنکردنی میپردازد. این فیلم، داستان گروه کوچکی از یهودیان گتوی ورشو را روایت میکند که با عزمی جزم در پی حفظ شواهد و مدارکی برآمدند که اوضاع زندگی یهودیان و رفتار نازیها با ایشان را نشان میداد.
نسخهی اصلیِ فارسیِ این کتاب که بیش از یک دههی قبل با عنوان صد و شصت سال مبارزه با آیین بهائی منتشر شد، به سرعت به یک اثر تاریخیِ بسیار مهم تبدیل شد. اکنون بسیاری از صاحبنظران این کتاب را معتبرترین منبع تاریخی دربارهی بهائیستیزی در ایران میدانند. اکنون به لطف گروهی از مترجمان و ویراستاران، ترجمهی انگلیسیِ دقیق و آراستهای از این کتاب در دسترس خوانندگان سراسر دنیا قرار گرفته است، آن هم در زمان مهمی که عدهی زیادی از جهانیان اخبار مبارزهی ایرانیان برای دموکراسی و حقوق بشر را با علاقه دنبال میکنند.
یکی از پندهایی که از گذشته میشود گرفت این است که به ندرت کسی از گذشته پند میگیرد. اما با کمی زحمت میتوان گذشته را طوری ارایه کرد تا مخاطب پندی را که میخواهیم از آن بگیرد. برای چنینکاری لازم است اندکی از هنر جفتوجور کردن بهره برده باشیم، و همچنین خوب بتوانیم از پس جار زدن کاردستی تاریخیمان برآییم. نمونهها فراواناند؛ آخرینش داستان اِستِر است.
در ادامهی گفتوگوهای آسو دربارهی مسائل بنیادی ایران، ماشالله آجودانی میگوید یکی از مهمترین مسائل ما این است که بیش از اصلاح فرهنگ به تغییر سیاسی اهمیت دادیم و فکر کردیم که با سیاست میتوانیم همهی مشکلات را حل کنیم و ایران دیگری بسازیم. این تفکر پاسخ درستی نداد و منجر به مشکلات بسیار اساسی دیگری در ایران شد. ماشاءالله آجودانی، پژوهشگر تاریخ، و نویسندهی چند کتاب مهم، از جمله مشروطهی ایرانی است.
«ما ساختمانهایمان را شکل میدهیم و ساختمانهایمان، ما را.» جملهی معروفی که احتمالاً بسیاری از معماران یا علاقهمندان به معماری شنیدهاند، خواندهاند و تکرار کردهاند. جملهای که شاید کمتر کسی بداند گویندهی آن، زنی بود خطشکن که درِ بستهای را به روی زنان باز کرد؛ زنی به نام جولیا مورگان.