آتش بر خانمان عقل
کتابسوزان: تاریخ حمله به دانش، نویسنده: ریچارد آوِندِن، انتشارات: جان مورِی، 2020.
در کتابِ تاریخ جذاب و جدیدِ ریچارد آوندن، کتابسوزان، سه مورد شرمآور بیش از بقیه توجه خواننده را به خود جلب میکند نخستینِ آنها سوزاندن کتابخانهی بزرگ اسکندریه است، که از نظر آوندن فقط یک بار به آتش کشیده نشد بلکه تدریجاً با آتش زدنهای مکرر و غارت و تاراج ویران شد، تا آنکه دیگر چیزی نماند مگر تصویر یا نمادی از آن. دومی سوزاندن کتابخانهی کنگرهی ایالات متحده توسط بریتانیاییها در سال 1814 بود، هنگامی که صورتهای سربازان بر اثر زبانههای آتش «روشن شد». به گفتهی یک سرباز بریتانیایی «به خاطر ندارم که در هیچ دورهای از زندگیام شاهد منظرهای چشمگیرتر یا اعجابآورتر از این بوده باشم.» حریق سوم مسلماً از همه بیشتر معروف است: کتابسوزان نازیها که در پی تکیه زدن هیتلر بر اریکهی قدرت رخ داد. آوندن مینویسد: «کتابسوزان 10 مه 1933 صرفاً پیشدرآمدِ بیچونوچرای هماهنگترین و سازمانیافتهترین نوع محو کتب در تاریخ بود.»
آوندن که حافظ و نگاهبان مجموعههای خاص در کتابخانههای بادلین (Bodleian) در آکسفورد و اکنون کتابدار بادلی است در مورد جزئیات نگهداری از کتابها، هم کتابهای قدیمی و هم کتابهای مدرن، بسیار مهارت دارد. آوندن در فصلی از کتابش دربارهی کتابخانهی عظیم اسکندریه مینویسد: «یکی از مشکلات کار با کاغذ پاپیروس این بود که به آسانی میتوانست مشتعل شود.» «این نوع کاغذ که از مادهی خشک ارگانیک ساخته شده بود و محکم پیرامون یک میلهی چوبی پیچیده شده بود، به طور طبیعی قابلاشتعال بود.» آوندن به ما خاطرنشان میکند که کتابهای صحافیشده، و روی کاغذ چاپشده، در 451 درجهی فارنهایت میسوزند، و این رمان یادآور خرابآباد رِی برَدبری (Ray Bradbury) است که نامش را از اینجا میگیرد.
بهرغم اطلاعات گذرایی که آوندن دربارهی محافظت و تخریب کتابها ارائه میدهد، علاقهی واقعی او، همانطور که در عنوان فرعی کتابش بیان شده است، رابطهی میان دانش و قدرت است. او به نحو متقاعدکنندهای در روشن کردن ارتباط میان این دو موفق میشود. او شاه هنری هشتم را به مثابهی مثالی ارائه میکند. شاه یکی از درباریان به نام جان للاند [شاعر و عتیقهشناس و پدر کتابشناسی و تاریخ محلی انگلیس] را که عاشق کتاب و کتاببازی بود، به کتابخانههای صومعههای انگلستان اعزام میکند تا تمام کتابها و مدارک موجود در آنها را زیرورو کند و برای شاه مدرکی پیدا کند که بتواند از همسر اولش به طور مشروع و قانونی طلاق بگیرد. آوندن مینویسد: «به واسطهی این مأموریت، یعنی فراهم کردن دلایلی برای فسخ ازدواج او با کاترین آراگونی و مشروعیت همسر جدیدش آن بولین (Anne Boleyn)، للاند نقشی فعال در "مهمترین کار" شاه ایفا کرد.» بعدها، آنچه للاند با دقت و موشکافی ثبت کرده بود [یعنی تهیهی فهرستی جامع از تمامی کتابها در همهی محلهها با نشانی دقیق محل نگهداری کتابها، در خانه به خانه و محله به محله و صومعه به صومعه گشتنِ خود]، که حال تحت مراقبت و حفاظت آوندن در کتابخانههای بادلین است، مورد استفاده قرار گرفت تا [بعد با استفاده از همین فهرست و نشانیِ دقیق کتابها] بسیاری از مجموعههای بزرگ کتابهای صومعههای انگلستان را به تاراج برند و بسوزانند. للاند از غصه دیوانه شد. آوندن مینویسد که او عمدتاً به سبب نقش ناخواستهاش در تخریب و از میان رفتن کتابهایی که عاشق آنها بود «کارش به جنون و دیوانگی کشید.»
آوندن بازیِ قدرت مشابهی را در به آتش کشیدن کتابخانهی کنگره توسط بریتانیا تشخیص میدهد. او مینویسد که «اعضای کنگره صحیح و سالم ماندند، اما با آتش گرفتن ساختمانشان، و از میان رفتن اطلاعاتی که آنها برای کار کردن به آن متکی بودند، لازم بود که شأن و منزلت سیاسی آنان به سرعت بازسازی شود.» جالبترین مطالعهی موردیِ آوندن مربوط به بمباران کتابخانهی ملی و دانشگاهی بوسنی و هرزگوین با گلولههای توپ آتشزا توسط ارتش صرب طی محاصرهی سارایوو در شب 25 اوت 1992 است. آوندن بیپرده ادعا میکند که در این حمله «یگانه هدف خود کتابخانه بود.» به گفتهی او از میان بردن این مجموعه از «یک و نیم میلیون کتاب، دستنوشته، نقشه، عکس و چیزهای دیگر» بخشی از یک روند قومکشی بود، اقدامی که هدف نهاییاش محو قرنها حضور مسلمانان در کشورهای حوزهی بالکان بوده است. آوندن با اشاره به اینکه آندریاس ریدلمایر، کتابداری در کتابخانهی هنرهای زیبای هاروارد، به عنوان شاهد دادستان در محاکمهی اسلوبودان میلوشویچ شرکت داشت بر این موضوع تأکید میکند. آوندن میگوید که «ریدلمایر یکی از اندک کتابدارانی است که با جنایتکاران جنگی رویاروی شده است.»
علاقهی آوندن به کتابخانهها و آرشیوها، و بهویژه کتابخانهی خودش، در جای جای این کتاب واضح و آشکار است. او بارها و بارها به کتابخانهی بادلین بازمیگردد و اعماق آن را به دنبال دستنوشتهها و حکایات زیرورو میکند. در یکی از فصلها با عنوان «بهشت گمشده»، آوندن ماجرای کتابسوزانی را در آکسفورد ذکر میکند که در 16 ژوئن 1660 در «حیاطِ چهارگوش مدارس قدیم در محوطهی کتابخانهی بادلین» برگزار شد، کتابسوزانی که در آن کتابهای جان میلتون را «پس از آنکه از "کتابخانهها آوردند" جمع کرده و "سوزاندند"». در فصلی دیگر با عنوان «نحوهی سرپیچی از کافکا» او شرح میدهد که چگونه ماکس براد (Max Brod) از سوزاندن نوشتههای فرانتس کافکا امتناع ورزید، نوشتههایی که قسمت عمدهای از آنها اکنون در کتابخانهی بادلین نگهداری میشود، و آثار یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم را از نابودی نجات داد.
شاید عالیترین دستاورد آوندن در اثرش نشان دادن اهمیت و استمرار قدرت دانشِ محفوظمانده است، خواه به صورت لوحههای گلی، طومارهای پاپیروسی، نسخههای خطی صحافیشده، و کتابهای چاپی باشد خواه به شکل بیتهای دیجیتال. آوندن دربارهی لوحههای مکتوب با خط میخی در بینالنهرین باستانی مینویسد: «حاکمان میخواستند اطلاعاتی داشته باشند که به آنها کمک کند تا زمان مناسب برای رفتن به میدان جنگ، کاشتن محصول، برداشت کردن محصول، و غیره را تعیین کنند.» «در زمان کنونی، آینده باز هم منوط به دسترسی به دانش گذشته باقی خواهد ماند و حتی بیش از این وابسته خواهد ماند زیرا فناوری دیجیتال نحوهی پیشبینی ما را از آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد تغییر میدهد.
هر وقت دیدید کتابها را میسوزانند، بدانید روزی را هم خواهید دید که آدمها را بسوزانند
با این همه، این «کالبد دیجیتالی دانش» از حیث ماهیت و کمیت با کتابها و دستنوشتههای سنتی متفاوت است. آوندن ذکر میکند که، در سال 2019، ۱۸/۱میلیون پیامِ متنی، و نیز 87500 توئیت در هر دقیقه فرستاده شده است. ویکیپدیا در هر ثانیه پنج تا شش هزار بار باز میشود. وِیبک ماشین، یک سرویس دیجیتالی که مرکز اصلیاش در کالیفرنیاست، 441 میلیارد تارنما را بایگانی کرده است. به گفتهی آوندن «یکی از چالشهای اصلی که مؤسسات و نهادهای مسئول حفظ و نگهداری دانش با آن مواجهاند بایگانی یا آرشیو کردن مجموعهدادههایی است که توسط شرکتهایی با فناوری پیچیده (هایتک) تولید میشود، از قبیل آگهیهای تبلیغاتی فیسبوک، مطالب نوشتهشده در توئیتر، یا دادههای "ناپیدا"ی کاربران که توسط شرکتهای فناوری تبلیغاتی (اَدتک) جمع میشود.»
آوندن هزاران تهدید به دانش را در میان این «سیل دیجیتالی» میبیند. لینکها یا پیوندهایی وجود دارد که به آنها «لینکرات» (linkrot) یعنی پیوند مرده یا پوسیده میگویند، این پیوندها شما را به تارنماهایی هدایت میکند که دیگر در دسترس نیست. حملههای سایبری از نوعِ نپذیرفتنِ سرویس (denial-of-service-type) هم وجود دارند، مانند آنچه استونی را در سال 2007 فلج کرد، که تارنماهایی را نشان میدهد که با تقاضاهای فراوان بمباران شده، سروِرها را از پای درآورده و باعث از کار افتادن آنها شده است (حتی کتابخانهی بادلین هم هدف قرار گرفت). همچنین «اخبار جعلی» و «واقعیتهای بدیل»، و دستکاری یا پاک کردن عمدیِ دادهها نیز وجود دارد. آوندن پیدایش «قلمروهای شخصی دانش» و «سرمایهداری نظارتی» را تهدیدهای خاص میداند: «مقدار نامتناسب و بیش از حدی از حافظهی جهان اکنون توسط شرکتهای فنی و تخصصی تولید میشود بیآنکه جامعه این واقعیت را بفهمد یا واقعاً قادر به درک نتایج آن باشد.
مهارت حرفهای و شور و شوق شخصی آوندن از تکتک صفحات کتابسوزان هویداست. توصیف او دربارهی کتابداران به مثابهی حافظان، دروازهبانان و دلالان موقتی اطلاعات در راستای محور دانش-قدرت توجهبرانگیز است. من فقط یک ایراد به این تاریخ استادانه دارم. در فصل «سارایوو عشق من»، آوندن با اشاره به آتش کشیدن کتابخانهی سارایوو اتریش را «حاکم استعماری پیشین منطقه» میداند. باید تذکر داد که بوسنی و هرزگوین به اتریش-مجارستان ملحق شد، نه آنکه مستعمرهی آن شود. اما این لغزش بخشودنی است زیرا شهروند یک قدرت استعماری پیشین مرتکب آن شده است، شهروندی که بخش اعظم زندگی حرفهای خود را در زیرزمینها و قفسهی کتابها و میان دیوارهای کتابخانهی بادلین گذرانده است.
با باز کردن کتاب جذاب و ارزشمند آوندن، خواننده چه بسا احتمالاً از مواجه شدن با اظهار نظر مشهور هاینریش هاینه شاعر آلمانی قرن نوزدهمی، «هر وقت دیدید کتابها را میسوزانند، بدانید روزی را هم خواهید دید که آدمها را بسوزانند» ناامید شود، همانطور که من شدم. هر چند آوندن یکی از دقیقترین ترجمهها را از این عبارت به دست میدهد اما در اندیشه بودم که آیا او نمیتوانست گزینگویهای را سرلوحهی کتاب خود قرار دهد که قبلاً این همه به کار نرفته باشد. وقتی کتاب را خواندم و زمین گذاشتم، فهمیدم که به راستی اقتضای موضوع کتاب همین عبارت است، و در واقع، این گزینگویه همیشه بجاست و تکراری نیست.
برگردان: افسانه دادگر
تیموتی دابلیو ریبک تاریخدان و مدیر «مؤسسهی عدالت و آشتیِ تاریخی» در دانشگاه لایدن در هلند است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Timothy W. Ryback, ‘Bonfires of Reason’, Literary Review, September 2020.