تب‌های اولیه

پوتین نشانه‌ی بیماری است، نه خودِ بیماری

میخائیل شیشکین

این روزها تلویزیون روسیه مصاحبه‌ای با سرگئی بودروف، بازیگری پرطرفدار در روسیه، را به‌طور مکرر نشان می‌دهد. او می‌گوید: «در زمان جنگ، نمی‌توان از خودی‌ها بد گفت. حتی اگر مقصر باشند. حتی اگر کشورتان در زمان جنگ خطا کند، نباید از آن بدگویی کنید.» و این همان کاری است که مردم انجام می‌دهند، زیرا مایل‌اند که از «خودی‌ها» حمایت کنند حتی اگر آنها به اوکراینی‌ها شلیک کنند.

ولفگانگ بورشرت: صدای نسل‌های ویران‌شده در استبداد

امید رضایی

چندی پیش صدمین سالروز تولد ولفگانگ بورشرت، نویسنده‌ی آلمانی بود. او به رغم اینکه ۲۶ سال بیشتر عمر نکرد آثار درخشانی همچون نمایشنامه‌ی «بیرون پشت در» را خلق کرد که جزو متون درسی بسیاری از دبیرستان‌های آلمان است. بورشرت که به دلیل انتقاد از سران نازی‌ها بارها زندانی و با حکم اعدام روبرو شده بود، پس از پایان جنگ و در دوران دوساله‌ی شکوفایی ادبی‌اش بر این هدف متمرکز بود که مسئولیت فجایع دوران نازی را به جامعه یادآور شود.

نجات نیچه از شرّ نازی‌ها

هوگو دروشِن

اگر گفتگو درباره‌ی نیچه در دنیای انگلیسی‌زبانِ امروز جزئی از ادب و فرهیختگی به شمار می‌رود، همه به لطف یک نفر است: والتر کافمن. مهاجر یهودی آلمانی که در سال ۱۹۳۹ وارد ایالات متحده شد، پس از فارغ‌التحصیلی از کالج ویلیامز دوره‌ی دکترای خود را در هاروارد متوقف کرد تا در نیروی هوایی ارتش آمریکا ثبت نام و در طی جنگ به عنوان بازجو برای اطلاعات ارتش خدمت کند.

آیا هیتلر زنده ماند و به آرژانتین گریخت؟

ریچارد جی. اوانز

در چند سال گذشته به این تصور دامن زده شده است که، برخلاف عقیده‌ی رایج، هیتلر در سال 1945 نمُرد بلکه تا مدت‌ها پس از آن به زندگی ادامه داد و در کهن‌سالی در آرامش از دنیا رفت. چرا به‌رغم وجود شواهد و مدارک مسلّم و بی‌چون‌وچرا درباره‌ی مرگ هیتلر، به نظر می‌رسد که این همه آدم عقیده دارند که او زنده مانده است؟ این پرسش تنها یک پاسخ ندارد.

بی‌اعتنا مباش

ماریان تورسکی

من یکی از معدود بازماندگان کسانی هستم که تقریباً تا آخرین لحظه‌ی پیش از آزادسازی آشوویتس در این اردوگاه بودم. انتقال ما از این اردوگاه یا به اصطلاح تخلیه‌ی آن در ۱۸ ژانویه آغاز شد. ما در صفی ۶۰۰ نفری به راه افتادیم و در شش روز و نیمِ بعدی بیش از نیمی از همراهانم جان باختند. به احتمال قوی، من تا مراسم یادبود سال آینده زنده نخواهم ماند. این قانون طبیعت است. پس لطفاً ببخشید که احساساتی سخن خواهم گفت.

پروپاگاندا و دیگر بستگان: کنکاشی بر تعامل ما با شرکای ناخوانده‌ی فکر و رفتارمان

محسن جوینده

«می‌توان بهشت را جهنم جلوه داد و برعکس؛ و میتوان فلاکت‌بارترین شکل زندگی را بهشت جلوه داد.» این نقل قول از هیتلر در کتاب نبرد من ممکن است برای انسانِ امروز کلیشه به نظر برسد زیرا انتظار میرود که رشد فکری، گردش آزاد اطلاعات و در مجموع فرایند افزایش آگاهی، آسیب‌پذیریِ او را در برابر چنین تلاشهایی کاهش داده باشد. آیا به‌راستی چنین شده است؟

ناظر جرم، شریک جرم است

دنیس کلاین

روزنامه‌ی «نیویورک تایمز» ابتدا با این قتل مثل هر قتل دیگری برخورد کرد: جنووزه یکی از دیگر قربانیان حملات وحشیانه در خیابان‌های نیویورک بود. اما دو هفته‌ی بعد، گزارش این قتل در صفحه‌ی اول این روزنامه منتشر شد. پای هیچ کشف خیره‌کننده‌ی جدیدی در میان نبود اما این بار چارچوب خبر فرق داشت: همسایه‌ها کجا بودند؟ چطور دلشان آمده بود بی‌رحمانه فریادهای قربانی‌ای را که خواهان کمک بود نادیده بگیرند؟

آتش بر خانمان عقل

تیموتی دابلیو ریبک

در کتابِ تاریخ جذاب و جدیدِ ریچارد آوندن، کتاب‌سوزان، سه مورد شرم‌آور بیش از بقیه توجه خواننده را به خود جلب می‌کند نخستینِ آن‌ها سوزاندن کتابخانه‌ی بزرگ اسکندریه است، که از نظر آوندن فقط یک بار به آتش کشیده نشد بلکه تدریجاً با آتش زدن‌های مکرر و غارت و تاراج ویران شد، تا آنکه دیگر چیزی نماند مگر تصویر یا نمادی از آن.