نیروهای مسلح و اعتراضات مردمی
دبیر مجموعه: رؤیا ایزدی
وقتی دیکتاتور به «آخر بازی» میرسد، نقش نیروی نظامی حیاتی میشود. اگر دیکتاتورها نتوانند در موقعیت «آخر بازی» وفاداری نیروی نظامی را حفظ کنند، میبازند. آنچه در وفادارماندن ارتش در این موقعیت بیش از همه مهم است، نحوهی شکلگیری و عضوگیری نیروهای نظامی بر معیار تعلق و تعهد به نظام حاکم است
جلب حمایت یا رضایت بخشی از نیروهای نظامی برای گذار به دموکراسی ضروری است. هیچ گذاری نیست که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از شکافی جدی در خود حکومت اقتدارگرا شروع نشده باشد؛ شکافی که اصولاً در امتداد کشمکشهایی رخ میدهد که میان تندروها و میانهروهای حکومت پیش میآید.
سادهاندیشانه است که فکر کنیم ارتش تونس بهخاطر پایبندی به اخلاق و اصول حرفهای و «غیرسیاسی»بودن از سرکوب قیام سرباز زد. چیزی که برای فرماندهان ارتش مهمتر از اصول حرفهای و اخلاقی بود، تشخیص و تجزیه و تحلیل منافعشان بود.
احتمال اینکه فعالان به بسیج مردمی و راهاندازی کمپینهای اعتراضی غیرمسلحانه علیه حکومت بپردازند در کشورهایی که نظام سربازگیری وظیفه دارند بیشتر از کشورهایی است که حکومت ارتشهایی با نیروهای داوطلب (که شغلشان نظامیگری است) در اختیار دارد.
ارتشی که غالباً پس از درماندگی نیروی پلیس برای سرکوب مخالفان فراخوانده شده ممکن است فرمانبردارانه معترضان را سرکوب کند، اما در عین حال ممکن است به نفع خود یا گزینهی منتخب خود برای حکومت نیز علیه دیکتاتور دست به کودتا بزند.
انقلابیون سودانی نمایندگانی از جامعهی مدنی داشتند که هم اعتبار لازم برای مذاکره با نظامیان جهت رسیدن به یک گذار توافقشده را داشتند و هم مهارت لازم برای مذاکره و چانهزنی را. تجربهی موفق سودان نشان میدهد که تحقق توافق بین نظامیان و مخالفان برای گذار به دموکراسی حیاتی است.