آنچه در ادامه میآید گفتگویی است با منا خادمی، پژوهشگر و مدیر مرکز مشاورهی بینالمللی هنر در واشنگتن دی.سی، دربارهی زندگی لورا بارنی، به طور عام، و رابطهاش با ایران و ایرانیان، به طور خاص.
کنزابورو اوئه، نویسندهی برجستهی ژاپنی و برندهی نوبل ادبیات، به تازگی در ۸۸ سالگی درگذشت. آثار داستانی و جستارهای او به طیف وسیعی از موضوعات، از نظامیگری و خلع سلاح هستهای تا معصومیت و آسیب روانی، میپردازد و او در برابر آنچه کاستیهای کشورش میپنداشت به مدافع صریحاللهجهی بیصدایان تبدیل شد.
کتابهای عامهپسندی که در مورد قدرت میخوانم حقیقتگویی را تجویز نمیکنند. توصیهی آنها این است که برای دستیابی به قدرت باید خیالپردازی کرد و بعد این خیالپردازیها را به دیگران فروخت. به صراحت میگویند که هیچکس حاضر به شنیدن حقیقت نیست، پس به آدمها چیزی را نگو که مایل به شنیدنش نیستند.
این که به نظرِ ما ارزش اصلیِ زمان گذشته، «سادگی» است نشان میدهد که نوستالژی به دنبال برآورده کردن چه نیازی است. میخواهم بگویم آنچه واقعاً در خیالپردازیهای پرحسرتمان به دنبالش هستیم سکون گذشته است.
در مقابل چشمان ما فاشیسم دارد متولد میشود و ما باید با آن مبارزه کنیم. اگر اوکراین برندهی جنگ باشد این تازه آغاز مسیر است. همهی ما به بازسازی اوکراین و بازپروریِ نسل جدید کمک خواهیم کرد. آموزش را محور همه چیز قرار خواهیم داد، زیرا آموزش تنها راه جبران عقبماندگیهاست. اما برای آموزش بیش از هر چیز و قبل از هر چیز نیاز به فیلسوف داریم.
سلمان رشدی اکنون، بدون این که خود بخواهد، به قهرمان آزادی بیان تبدیل شده است. در همان حال که او سلامتی خود را باز مییابد ما نیز باید در کنار او بایستیم و از اصل آزادی بیان دفاع کنیم.