تب‌های اولیه

شبحی در پس‌کوچه‌های کابل پرسه می‌زند

خدیجه حیدری

روز اول نوروز بود. من و شوهرم با پسرمان وارد یکی از پارک‌ها شدیم. تنها پارکی بود که به خانم‌ها اجازه‌ی ورود می‌داد. دو سه دقیقه قدم زدیم و از در و دیوارِ پارک قصه‌ها می‌گفتیم که یک قسمتِ توجه‌مان را جلب کرد. شوهرم خواست آنجا عکسی بگیریم. تازه من و پسرم در زوم دوربین رفته بودیم که مردی صدا زد: «اووو بی‌غیرت!!!!»

پیشکش می‌آرمت ای معنوی، بخش دوم

ایرج قانونی

باید «خود» را رام کرد، از اینجا و آنجای پراکنده‌ساز، از دغدغه و آشوب‌ها و تفرقه‌ی ذهن رهانید و او را از آنِ خودش ساخت، باید «خود» را به راه آورد، اما نخست باید به آن چنگ انداخت و بیدار کرد و پالایش کرد، باید ضمیر را صافی کرد تا کاری کارستان شروع شود، یعنی آموزشی پویا و پویشگر، و نه منفعل، آموزشی زایا و آفرینشگر.

یادداشت‌های روزانه از کابل ــ بخش دوم

لاله رحمانی

آنچه می‌خوانید قسمت‌هایی از یادداشت‌های دختر نوزده‌ساله‌‌ی افغانستانی با نام مستعار لاله است. او در این یادداشت‌ها احساسات، افکار و مشاهداتش از زندگی این روزها در کابل را ثبت کرده است.

یادداشت‌های روزانه از کابل ــ بخش اول

لاله رحمانی

آنچه می‌خوانید قسمت‌هایی از یادداشت‌های دختر نوزده‌ساله‌ی افغانستانی با نام مستعار لاله است. او در این یادداشت‌ها احساسات، افکار و مشاهداتش از زندگی این روزها در کابل را ثبت کرده است.

آرونداتی روی درباره‌ی خشونت‌های دهلی: «این ویروس کرونای ماست. ما بیماریم.»

آرونداتی روی

دوستان عزیز، رفقا و اهل قلم، محل تجمع امروز ما نزدیک به همان جایی است که چهار روز قبل گروهی فاشیستِ مسلح، به تحریک اعضای حزب حاکم، با پشتیبانی و حمایت فعال نیروهای پلیس، مطمئن از هواداری ۲۴ ساعته‌ی بخش وسیعی از رسانه‌های جمعی الکترونیک، و آسوده خاطر از عدم برخورد محاکم قضایی، به مسلمانان محلات کارگرنشین شمال شرقی دهلی حمله کردند و تعدادی از آنها را به قتل رساندند.