کودتای نافرجام اوت 1991، و سقوط اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر همان سال، همهی روسها، از سیاستمداران عالیرتبه گرفته تا آدمهای معمولی، را مات و مبهوت کرد. یکی از توضیحاتی که هنوز هم به گوش میرسد این است که این فروپاشی نتیجهی توطئه بوده است. توطئهباوری-رویدادهای حال و گذشته را معلول دسیسهای موذیانه دانستن-به یکی از شیوههای رایج تفسیر واقعیتهای اجتماعی و سیاسی در روسیهی پساکمونیستی تبدیل شده است.
به گزارش نهادهای مالی بینالمللی، رشد اقتصاد آمریکا در سال ۲۰۱۸ چنان غیرمنتظره بوده که از میزان پیشبینیها فراتر رفته است. این در حالی است که همزمان گزارشهایی از توقف یا کاهش رشد اقتصادی بازارهای دیگر نقاط جهان منتشر و حتی پیشبینی شده است که اقتصاد اروپا و چین با بحرانی نظیر بحران سال ۲۰۰۷ روبرو شوند. در این شرایط این پرسش به ذهن میرسد که آمریکا چطور توانسته وضع اقتصادی طبقات متوسط به پایین جامعه را بهبود بخشد؟
چندی پیش امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، در مراسم یادبود آتشبس جنگ جهانی اول گفت که ملیگرایی «خیانت به میهنپرستی است». چطور میتوان احساس فراگیر ازهمگسیختگیِ فزایندهی جوامع را فرو نشاند بیآنکه به التهابات ملیگرایانه دامن زد؟
دشواریِ زمانه از آرمانگرایی بنیادی نوسبام نکاسته است؛ او در کتاب اخیر خود، سلطنتِ ترس، همچنان به نگرش محبتآمیز و خلاق و روحیهی مشورت و نقد عقلانیِ موجود در گفتمان سیاسیِ خوب باور دارد.
نژادپرستی، بردهداری، و ستم به سیاهپوستان در طول تاریخ سرمایهداری نقش تعیینکنندهای داشته است، و امروزه نیز سرآغاز هر مکالمهای دربارهی عدالت را شکل میدهد. آدام مکگی، پژوهشگر و روزنامهنگار، دربارهی سازوکارهای درهمتنیدهی سرمایهداری و نژادپرستی و مسئلهی عدالت اجتماعی و جبران سیاستهای ستمگرانهی گذشته در زمان حال با والتر جانسون، استاد تاریخ و متخصص مطالعات آمریکائیان آفریقاییتبار، گفتوگو میکند.
آیا میتوان ارائهی اطلاعات غلط، تحریفهای حساب شده، و در بهترین حالت اشتباهات فاحش، را «لغزش کلامی» خواند؟ تفاوت عمدهی زبان ملیگرایی و زبان جهانوطنی چیست؟ آیا کسی که خود را شهروند جهان میداند شهروند «ناکجا» است؟