اکنون اشعار عارفان و صوفیان از اقبال فراوانی برخوردارند اما آیا نسبت به مفهوم عشق که الهامبخش تمام این آثار است، برداشتهای درستی وجود دارد؟ عشق ناسوتی با هدف غایی سلوک عارفانه، یعنی رسیدن به معشوق حقیقی گذر از هر چه غیر اوست، چه ارتباط و پیوندی دارد؟
وقتی محمد سامی در دههی ۱۹۹۰ در یک خانوادهی صوفی بزرگ میشد، در خانه هرگز واژهی «تصوف» به گوشش هم نخورده بود. تا حدودی فهمیده بود که همهی اطرافیان او طوری بار نیامدهاند که برای نماز جمعه به مسجد الحسین بروند یا قصیدهی البردهی بوصیری را بخوانند؛ و در عین حال میدانست که مناسک دینی خانوادهاش را جریان اسلامیِ رایج محکوم میکند.
حتی در افکار انقلابیترین اندیشمندان نیز میتوان نکاتی یافت که به شکل غریبی آشنایند. زیگموند فروید هم از این قاعده مستثنا نیست. اعراب در میان مجموعهی آرای فروید، ایدههایی شبیه به آرای اندیشمندان سنتی اسلام یافتند. در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، هنگامی که اندیشمندان عرب آثار فروید را به عربی بر میگرداندند، دست به دامن ابن عربی، صوفی بزرگ، شدند.
آدونیس در این گفتگو به ارزیابی اوضاع «وخیمِ» جهان عرب، که وضعیت سوریه از نشانههای بارز آن است، میپردازد. راهحل او برای خروج از این وضعیت، کنار گذاشتن چارچوب فکری-عملی مذهبیِ منسوخ و تلاش برای جدا کردن دین از سیاست است.