ما چپها زمانی همراه با هم برای ارزشهای جهانشمول میجنگیدیم. اما امروز چیزی باقی نمانده جز رقابت بر سر رنج و خودستاییِ بیمارگونه. برندگان این بازی در منتهیالیه راست ایستادهاند.
جودیت باتلر در آخرین کتاب خود با عنوان «نیروی خشونتپرهیزی» استدلال میکند که در این زمانه، و احتمالاً در هر زمانهای، باید اشکال کاملاً نوینی از همزیستی میان انسانها در جهان را تخیل کرد. جهانی که او آن را «برابری بنیادین» میخواند.
با مطالعهی نسخهی انگلیسی کتاب صداهای آن کشتار که به اعدامهای جمعیِ سال ۱۳۶۷ میپردازد، چنان حیرتزده میشویم که گویی برای اولین بار واقعهای عجیب را از زبان شاهدانی غریب میشنویم: اعدام زندانیانی که پیش از محاکمه در دادگاههای چند دقیقهای، به علت صدور احکام قطعی در زندان به سر میبردند و حتی دوران محکومیت بعضی از آنها سپری شده بود و در آستانهی آزادی بودند.
همدلی کردن با دیگران اغلب به عنوان مبنای ضروری برای «عمل اخلاقی» مطرح میشود. همدلی متکی به تشخیص «شباهت» ما با بعضی از انسانهاست. اما در قبال کسانی که آنها را اساساً با خود «متفاوت» مییابیم، در قبال این «دیگران»، چگونه میشود به شکل اخلاقی رفتار کرد و با آنها همدلی داشت؟