تب‌های اولیه

به قربانیان بگوییم تنها نیستید، به حکومت بگوییم فراموش نمی‌کنیم

رؤیا برومند در گفت‌وگو با مریم حسین‌خواه

در ماه‌های اخیر در پی سلسله اتفاقاتی که با سرکوب اعتراضات سراسری آبانماه شروع شد و به شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی ختم شد، موجی از خشم، غم، ناامیدی و استیصال بخش بزرگی از جامعه‌ی ایران را فراگرفت. سؤالی که این روزها بسیار تکرار می‌شود این است که چطور می‌توان با این تجربه‌ی تلخ جمعی مواجه شد؟ آیا در تجارب قبلی که ما و دیگران از سرگذرانده‌ایم، درس‌ها و امیدهایی برای این روزها یافت می‌شود؟ چگونه می‌توان مقهور این تلخی و ناامیدی نشد؟

دیوار به مثابه حافظه‌ی جمعی

رضا پیامی

دیوارنویسی‌ها گاهی صریح است و گاهی در لفافه. یکی مستقیم پیام می‌دهد «همجنس‌گرایی بیماری نیست، همجنس‌گراستیزی بیماری اجتماعی است». و دیگری با زبان شعر می‌گوید «برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت».

رؤیای بازگشت به گذشته

محمد حیدری

گاه فکر می‌کنم که سرنوشت ملت‌ها و آدمها چقدر شبیه هم است. یا در آرزوی آینده‌اند و یا در حسرت گذشته! جوانی ۱۹ ساله بودم که در شهری دور دانشجو شدم. اولین روزی که در محوطه‌ی بزرگ دانشگاه تنها ماندم، خوب به یادم هست. بعد از چند روز که با پدر و برادرم در شهر جدید سپری کردیم، بالاخره روز آخر رسیده بود. از صبح تا ظهر گپ زدیم و بعد از ظهر بود که پدر و برادرم را در آغوش کشیدم، خداحافظی کردیم، و رفتند.

بی‌اعتنا مباش

ماریان تورسکی

من یکی از معدود بازماندگان کسانی هستم که تقریباً تا آخرین لحظه‌ی پیش از آزادسازی آشوویتس در این اردوگاه بودم. انتقال ما از این اردوگاه یا به اصطلاح تخلیه‌ی آن در ۱۸ ژانویه آغاز شد. ما در صفی ۶۰۰ نفری به راه افتادیم و در شش روز و نیمِ بعدی بیش از نیمی از همراهانم جان باختند. به احتمال قوی، من تا مراسم یادبود سال آینده زنده نخواهم ماند. این قانون طبیعت است. پس لطفاً ببخشید که احساساتی سخن خواهم گفت.

چرا گذشته‌ی تاریک خود را از یاد می‌بریم؟

گری یانگ

درست بعد از جنگ جهانى دوم، آلمانی‌ها مجبور بودند که برای دریافت کوپنِ مایحتاج اساسی خود فیلم‌های مستندی را درباره‌ی اوضاع هولناک اردوگاه‌های کار اجباری تماشا کنند. اما آن طور که تونى جوت در کتابش دوران پس از جنگ می‌گوید مردم به سالن می‌رفتند اما به پرده نگاه نمی‌کردند. سال‌ها بعد، یک نویسندهی آلمانى به نام استفان هرملین نوشت: «در فضاى نیمهتاریک سالن، مىتوانستم ببینم که اکثر مردم از اول تا آخر فیلم، روى خود را برگردانده‌اند.

تأکید بیش از یک‌صد مورخ اروپایی بر لزوم وحدت در کثرت در این قاره

توما سِریه و استفان میشونو

در حالی به زمان برگزاریِ انتخابات پارلمان اروپا نزدیک می‌شویم که بسیاری احساس می‌کنند که ایده‌ی اروپای واحد شکست خورده است. تقریباً هر روز شاهد فروپاشیِ فزاینده‌ی طرحی هستیم که بر نگرشی آرمان‌شهری استوار بود. این نگرش با بازخوانیِ هزار سال منازعه و درگیری، امکان ایجاد اروپایی متحد را مطرح کرد و چنین اتحادی را ناگزیر و برگشت‌ناپذیر شمرد. در آن زمان، ایجاد اروپای واحد را پایان تاریخ می‌پنداشتند.

چه کسی تاریخِ ما را خواهد نوشت؟

ملیسا بلاک و جان دی‌فوره

«چه کسی تاریخِ ما را خواهد نوشت؟» به دوراندیشی و ازخودگذشتگیِ چشمگیر در بحبوحه‌ی هول و هراسی باورنکردنی‌ می‌پردازد. این فیلم، داستان گروه کوچکی از یهودیان گتوی ورشو را روایت می‌کند که با عزمی جزم در پی حفظ شواهد و مدارکی برآمدند که اوضاع زندگی یهودیان و رفتار نازی‌ها با ایشان را نشان می‌داد.

متولد اوین: باید تاریکی را به رسمیت شناخت تا بتوان روشنایی را برگزید

سپهر عاطفی

مستند متولد اوین ساخته‌ی مریم زارعی در شصت‌و‌نهمین دوره‌ی برلیناله به نمایش درآمد و برنده‌ی جایزه‌ی دورنمای سینمای آلمان شد. این فیلم با روایتی تأثیرگذار به موضوع کودکانی می‌پردازد که بخشی از دوره‌ی نوزادی و کودکی خود را در زندان گذرانده‌اند. مریم زارعی، بازیگر و کارگردان ایرانی-آلمانی که خودش در زندان اوین به دنیا آمده با کنکاش پیرامون این مسئله سعی در درک و فهم اتفاقاتی دارد که در سال‌های دهه‌ی ۶۰ برای زندانیان و فرزندان آن‌ها رخ داده است.