ایران برای من یعنی «مردم»، یعنی «انسان»هایی که در جزیرهای محصور شده در ناملایمات، با توان شگفتانگیزی همچنان به زندگی ادامه میدهند. اعتراف میکنم که موقع فکر کردن دربارهی ایران، نه موقعیت ویژهی جغرافیایی و استراتژیک آن به ذهنم خطور میکند و نه ویژگیهای تاریخی و فرهنگی.
باورم نمیشه همچین زنی که یک دنیا رو حریفه، بیاد بگه بهم خشونت شده ... به فلانی اصلاً نمیخوره آدم خشنی باشه، باید صبر کنیم و ببینیم ماجرا چیه ... اینم از زن قوی و مستقل و فمینیست ما، آدمی که نتونه از خودش محافظت کنه بیخود میکنه دربارهی خشونت علیه زنان مینویسه و حرف میزنه ... چرا این همه مدت صداش درنیومده پس؟
پس از هر حملهی تروریستی، بیدرنگ میپرسیم چه کسی و چرا ممکن است چنین کاری بکند؟ وقتی پای دین در میان است پرسشها تشدید میشود. همیشه اوضاع بر همین منوال است، خواه مهاجمان اعضای داعش در حملات پاریس باشند یا...
حیوانات پرورشی یا دامها دارای شخصیتاند، درد و رنج را حس میکنند، حتی حس عاملیت دارند. چرا ما زندگی در نومیدی مطلق را به آنها تحمیل میکنیم؟
گسترش موج خشونت در دهههای اخیر در جوامع اسلامی، زمینهی طرح این پرسش را فراهم آورده است که آیا اسلام ذاتاً دینی نامتسامح است؟ آیا خشونت از خصوصیات ذاتی و جداییناپذیر این دین است یا امری عَرَضی است که گاهی با آن همراه میشود؟ و در صورت عرضی بودن، آیا منابع پدیدآورندهی آن الهیاتی هستند یا جامعهشناختی؟ به عبارت دیگر، برخی باورها و گزارههای دینی در اسلام ذاتاً به خشونت منتهی میشوند و یا خصوصیتهای اجتماعی برخی جوامع مسلمان به خشونت و عدم تسامح در دورهی کنونی انجامیده است؟
امروز تیانآنمن میدانی بیروح است که سربازان، نیروهای پلیس مخفی و هزاران دوربینِ تشخیص چهره آن را زیر نظر دارند. فقط کافی است که از این سو به آن سوی میدان بروید و دو انگشت خود را به نشانهی پیروزی بلند کنید تا چند ثانیهی بعد شما را به زور کف خیابان بخوابانند و کشانکشان برای بازجویی ببرند. ۳۰ سال قبل، ما جیان، نویسندهی چینی، پنج هفته را با معترضان در میدان تیانآنمنِ پکن گذراند. او در این مقاله از کسانی یاد میکند که در راه باورهایشان جان باختند.