اگر یک تمدن در مدتی کمتر از یک قرن میتواند از سیسرون و کاتو به کالیگولا و نرون تنزل یابد، تجربهی بزرگی که مدیسون، جفرسون و همراهانشان آغاز کردند، چقدر میتواند ادامه یابد؟
کتاب آتن، سیمای شهری در عصر زرّیناش، زندگینامهی شهری است که مهد دموکراسی و زادگاه فلسفه به شمار میرود. مایر، تاریخنگار آلمانی و استاد بازنشستهی دانشگاه مونیخ، در مقام یکی از سرآمدانِ معاصر تاریخنگاریِ تاریخ باستان، زندگی حرفهای را در دلمشغولی به مسئلهی دموکراسی و سیاست گذراند و با همین انگیزه در این کتاب به سراغ سرچشمههای یونانی و رومی آن رفت.
اکنون که این مطلب را برای نشریهی تایم مینویسم پشت یک دفتر در خارج از جامو، شهری در شمال هند، در میان علفهای بلند و تیز پنهان شدهام. در سه هفتهی گذشته اینجا تنها جایی است که توانستهام به شبکهی اینترنت و دنیای خارج متصل شوم. یک روز پیش از خانهام در کشمیر، منطقهی مورد مناقشه در هیمالایا، تقریباً ۲۰۰ مایل رانندگی کردم تا به اینجا برسم. لازم بود به خویشاوندان و دوستان نگران خود در بیرون از کشمیر زنگ بزنم و به آنها بگویم که فعلاً سالم هستم. وقتی به جامو رسیدم، دقیقاً احساس زندانیای را داشتم که از زندان آزاد شده اما فقط برای مدتی محدود.
بیش از دویست سال قبل، سیمون بولیوار، ناجی ونزوئلا، کسی که با راه انداختن انقلاب، اسپانیاییها را از آمریکای لاتین بیرون راند نوشت: «میترسم دموکراسی به جای رهایی بخشیدن، ما را نابود کند.» بیست سال بعد، ژنرال آنتونیو لوپز سانتا آنا قانون اساسی جدید مکزیک را لغو کرد و گفت: «... در این مملکت تنها حکومتی که میتواند دوام آورد حکومت استبدادی است.»
دو دههی قبل وقتی نوشتن دربارهی نابرابری اقتصادی را شروع کردم، شایستهسالاری بیشتر نوعی راه حل به نظر میرسید تا یکی از علل نابرابری. اما در عمل، اکنون شایستهسالاری جز اقلیتی از نخبگان همه را حذف میکند.
وقتی دیدم که هزاران نفر در اعتراض به آتشسوزی فاجعهبارِ باشگاه شبانهی کلکتیو در زادگاهم رومانی دست به تظاهرات زدهاند، احساس کردم که باید سر از کارِ آدمهایی درآورم که خود را وقف خیر همگانی کردهاند. تنها وقتی میتوانستم شهامت و ازخودگذشتگی آنها برای کشف حقیقت، و مقاومتشان در برابر ...