«پرسش حقیقی این است که آیا آیندهای روشنتر واقعاً همیشه چنین دور از ماست؟ اگر معلوم شود که، بر عکس، از مدتها قبل همینجا پیش روی ما بوده و تنها به علت بیبصیرتی و ضعفمان آن را در اطراف و در درون خود ندیدهایم و نپروراندهایم، چه؟» واتسلاو هاول، قدرت بیقدرتان (۱۹۷۸)
علاقهی توکویل به نهادهای آمریکایی بازتاب چیزی بیش از کنجکاوی بود: در موطن او، فرانسه، انقلابی که با آرمانهای والای مشابهی دربارهی برابری و دموکراسی آغاز شده بود پایان تلخی داشت. در موجی از خشونت که پس از رویدادهای سرنوشتساز سال 1789 به راه افتاد، چیزی نمانده بود که والدین توکویل با گیوتین اعدام شوند. برعکس، دموکراسیِ آمریکایی کارآمد بود ــ و توکویل میخواست علتش را بفهمد.
در سال 2020، وبسایت زوجیابیِ OkCupid از ۵ میلیون نفری که در سراسر جهان دنبال انیس و مونس بودند، پرسید: «آیا میتوانید با کسی معاشرت کنید که عقاید سیاسیِ سفتوسختی متضاد با شما دارد؟» 60 درصد پاسخ منفی دادند، رقمی که ۷ درصد بیشتر از سال قبل بود.
من در این نوشته در برابر خوانش بدبینانه از تحولات اجتماعی ایستادگی خواهم کرد، تاریخی کوتاه از دیدگاه انحطاط فرهنگی ارائه خواهم داد و بر نواقص این شیوهی داوری دربارهی تحولات تدریجیِ تغییردهندهی یک جامعه تأکید خواهم کرد.
ما با جایی که در آن زاده شدیم تعریف نمیشویم، بلکه با راهی که در زندگی برمیگزینیم و میرویم تعریف میشویم. آیا انسان افغانستانی پیش از هرچیز یک انسان بیجا نیست که برای دور شدن از خشونت یا جستن موقعیتهای بهتر اقتصادی خانه را ترک میگوید، انسانی که ائتلافهای سیاسیاش برای آن است که پناهی بیابد؟
پیشروی برقآسای طالبان را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا به قدرت رسیدن آنان پیامدهایی مثل بیست سال قبل خواهد داشت؟ برخلاف انتظار همه، طالبان در پانزدهم ماه اوت جاری کابل را تصّرف کردند. این پیروزی نه تنها برای جامعهی بینالمللی و ناظران و تحلیلگران مسائل افغانستان بلکه حتّی برای خود طالبان هم غیرمترقبه و پیشبینیناشدنی بود.