نواندیشان اسلامی در ایران چه دیدگاه و تعاملی با آیینهای بابی و بهائی دارند، و ورای توجه به حقوق شهروندی بهائیان در سالهای اخیر، چقدر با تاریخ و اندیشههای بابی و بهائی، آشنایی دارند؟ این شناخت تا چه حد ضروری است؟ این پرسشها را با صدیقه وسمقی، اسلامپژوه و تحلیلگر مسائل اجتماعی، مطرح کردهایم.
بر حسب شاخصهای جامعهشناختی، تغییر در رفتارهای دینی و باورهای جمعیتهای محلی اصلاً به اندازهای نیست که انتصاب عنوان «پساسکولار» را بر این جوامع موجه سازد. اوج گرفتن روند دینداریِ غیرسازمانیافته و دینداری به شیوهی معنویتگرایی در حدی نیست که کاهش عضویت در جوامع عمدهی دینی را جبران کرده باشد.
وجود گروههاى قومی گوناگون بلوچ، ترک، فارس، کرد، لر، عرب، با باورهاى متفاوت دینى-مذهبى، زبانها و فرهنگهاى متفاوت، این سرزمین را از ظرفیتهاى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سیاسى چشمگیری برخوردار کرده است.
ایران زادگاه من است و چه بخواهم چه نخواهم بخش عمدهای از زندگیام با آن گرهخورده. سرزمینی است که خاطرههایم در آن ساخته شده، پس فراتر از آب و خاک است اما دیگر «وطن» نیست.
تبعیض و پیامدهای آن هرگز به یک گروه محدود نمیماند و مانند یک بیماری خطرناک رشد کرده و به کل بدن سرایت میکند. امروز میتوان نشانههای بیماری را در همهی اعضای بدن ایران مشاهده کرد
روانشناسان تکاملی و اجتماعی به ما میگویند که انسانها تمایلی عمیق و ریشهدار به اعتماد نکردن به «دیگری» دارند، یعنی به مردمی که به گروه یا اجتماع ما تعلق ندارند. اما یادآوری میکنند که سرشت ما جنبهی به همان اندازه مهم دیگری هم دارد.