بر حسب شاخصهای جامعهشناختی، تغییر در رفتارهای دینی و باورهای جمعیتهای محلی اصلاً به اندازهای نیست که انتصاب عنوان «پساسکولار» را بر این جوامع موجه سازد. اوج گرفتن روند دینداریِ غیرسازمانیافته و دینداری به شیوهی معنویتگرایی در حدی نیست که کاهش عضویت در جوامع عمدهی دینی را جبران کرده باشد.
وجود گروههاى قومی گوناگون بلوچ، ترک، فارس، کرد، لر، عرب، با باورهاى متفاوت دینى-مذهبى، زبانها و فرهنگهاى متفاوت، این سرزمین را از ظرفیتهاى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سیاسى چشمگیری برخوردار کرده است.
ایران زادگاه من است و چه بخواهم چه نخواهم بخش عمدهای از زندگیام با آن گرهخورده. سرزمینی است که خاطرههایم در آن ساخته شده، پس فراتر از آب و خاک است اما دیگر «وطن» نیست.
تبعیض و پیامدهای آن هرگز به یک گروه محدود نمیماند و مانند یک بیماری خطرناک رشد کرده و به کل بدن سرایت میکند. امروز میتوان نشانههای بیماری را در همهی اعضای بدن ایران مشاهده کرد
روانشناسان تکاملی و اجتماعی به ما میگویند که انسانها تمایلی عمیق و ریشهدار به اعتماد نکردن به «دیگری» دارند، یعنی به مردمی که به گروه یا اجتماع ما تعلق ندارند. اما یادآوری میکنند که سرشت ما جنبهی به همان اندازه مهم دیگری هم دارد.
تراموایی از شرق به غرب اورشلیم میرود. در هر محلهای مسافران گوناگونی به آن میپیوندند و از دین، سیاست، فوتبال و مسائل روزمره حرف میزنند. آموس گیتای، کارگردان سرشناس اسرائیلی، تراموا را استعارهای خوشبینانه و طعنهآمیز از شهری چندفرهنگی میداند و میپرسد، «مردم چطور میتوانند وجود یکدیگر، تفاوتها و اختلافنظرهایشان را بپذیرند و یکدیگر را نکُشند؟»