تب‌های اولیه

آلبر کامو؛ عصیان می‌کنم، پس هستیم...

زیگمونت باومن

کامو اعتراف می‌کرد که «به تاریخ انسانی بدبین و به انسان خوش‌بین است»، انسانی که تأکید می‌کرد، «تنها آفریده‌ای است که نمی‌پذیرد آن چه هست باشد.» به نظرِ کامو، «آزادی انسان چیزی نیست جز امکانِ بهتر بودن» و «تنها راهِ برآمدن از پسِ جهانی ناآزاد این است که چنان کاملاً آزاد شوید که وجودتان سراپا عصیان باشد.»

در باب حق ثروت‌مندتر شدن

زیگمونت باومن

اعتبار بانکی در آمریکا به ندرت چنین ارزان بوده است. بانک مرکزی آمریکا با نرخ بهرهای نزدیک به صفر به بانکها پول قرض میدهد. این وضعیت ثروتمندان را تشویق میکند تا برای ثروتمندتر شدن قرض بگیرند. اما همین امر مانعی در برابر افراد کم‌درآمد و نه چندان ثروتمندی است که خیلی دلشان میخواهد قرض بگیرند تا بیش از این در فقر فرو نروند.

آیا «دموکراسی» هنوز معنا دارد؟ چه معنایی؟

زیگمونت باومن

«دموکراسی ناگزیر عبارت است از حکومت خبرگان تحصیل‌کرده، و مردم عادی نقشی جز این ندارند که گاه و بی‌گاه کارهای خبرگان را تأیید یا رد کنند.» آیا با این گزاره موافقید؟ «فراموشی اجتماعی» چه پیامدهایی برای دموکراسی دارد؟ نگرانی‌هایی فزاینده درباره‌ی آینده‌ی دموکراسی ناشی از چیست؟

نیروی فوق بشری از کجا می‌آید ــ و چرا؟

زیگمونت باومن

فاتحان و جبارانِ داخلی ترجیح میدهند که خود را نیکوکار بنمایانند و نیتِ حقیقی خود را آشکار نکنند، و مدعی شوند که هدایایی همچون آزادی، رفاه و مدنیت را به ارمغان آوردهاند و خواهان غنائمِ جنگی و باج و خراج نیستند. در مجموع، هیئت‌های سیاسی و دینی معمولاً در پی القاء و ترویج همان چیزی هستند که روبِرتو توسکانو و رامین جهانبگلو ــ با الهام از رساله‌ی پانصد سال قبلِ اتیِن دو لا بوئِسی ــ «بردگی اختیاری» میخوانند.

خلوتِ شلوغ

زیگمونت باومن

با گریختن از تنهایی، شانسِ خلوت را از دست می‌دهید: آن حالت شکوهمندی که در آن می‌توان «به افکار خود سامان داد»، تأمل کرد، اندیشید، آفرید ــ و بنابراین، در نهایت، به ارتباط معنا و جان بخشید.

عالمی دیگر بباید ساخت

به کوشش عرفان ثابتی

اگر در همین تعطیلات اخیر کریسمس، کاساندرا به ما می‌گفت: «سه ماه دیگر با دو متر فاصله از هم صف خواهید بست، ماسک به صورت خواهید زد و اکثرتان در خانه حبس خواهید شد» هیچ‌کس حرفش را باور نمی‌کرد...حتی به فکرمان هم خطور نمی‌کرد که این دنیای شلوغ جهانی نخواهد توانست که تا ابد بر اساس اصول قدیمی به کارش ادامه دهد...چیزی دارد ما را می‌آزماید. نمی‌دانم که دست تقدیر است یا شیطان یا طبیعت یا خدا...؟

ما و کرونا: صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی‎

به کوشش عرفان ثابتی

همان طور که لپور به درستی می‌گوید، مضمون واقعیِ «طاعون» نه نوعی بیماری عالم‌گیر بلکه مصیبت بی‌پایان بشر است، مصیبتی ناشی از خودخواهی آدمی و بی‌اعتنایی او به درد و رنج «دیگری: «همشهریان ما از این جنبه مانند بقیه‌ی ابنای بشر بودند و خودشان را در نظر می‌گرفتند و بس...خیلی‌ها کماکان امید داشتند بیماری مسری متوقف شود و خود و خانواده‌شان در امان بمانند. در نتیجه، هنوز خود را ناگزیر به ترک عادت‌ها نمی‌دانستند...افراد زیادی هنوز دست روی دست گذاشته‌اند و اقدامی نمی‌کنند، حال آن‌که طاعون مصیبتی است که همه درگیرش هستند و هر کس باید به وظیفه‌اش عمل کند.»

پیش‌بینیِ امرِ پیش‌بینی‌ناپذیر

زیگمونت باومن

واتسلاو هاول در جمعبندی تجربه‌ی خود گفت که برای شناسایی مسیرِ آینده باید بدانیم که اکنون مردم چه آوازهایی میخوانند؛ اما بی درنگ افزود که مشکل این است که نمیدانیم مردم سال آینده چه آوازهایی خواهند خواند، چه رسد به سالِ بعد از آن...