در این سه دهه تنها تعداد انگشتشماری از مسئولان حکومتِ سرکوبگر چائوشسکو به صورت قانونی مجازات شدهاند و تا کنون هیچ پروندهی جناییای در مورد دهها هزار کودکی که در شبکهی غیرانسانی بازداشتگاههای کودکان مورد آزار قرار گرفتند تشکیل نشده است. به نظر میرسد که اوضاع به زودی تغییر خواهد کرد.
سال ۱۹۵۳ بود که شاعر اتریشی اینگِبورگ باخمَن نوشت، «جنگ دیگر اعلام نمیشود، فقط ادامه مییابد». دریغا که این سخن امروز نیز صادق است. هجده سال پس از آغاز حملههای هوایی ایالات متحده علیه القاعده، ایالات متحده هنوز هم در افغانستان درگیر است. این جنگ با ۱۴ هزار سربازی که هنوز در آنجا مستقرند از جنگ ویتنام پیشی گرفته و طولانیترین جنگ در تاریخ آمریکا به شمار میرود. درست در همین اواخر بود که هشتمین دور گفتگوهای صلح میان ایالات متحده و گروه طالبان بدون نتیجه خاتمه یافت.
به گذشته و آیندهی ایران که فکر میکنم، میبینم برگهای دفتر تاریخ و فرهنگ این سرزمین همانقدر سرشار از رنج است که سرشار از امید؛ امید به پیروزیِ روشنی بر تاریکی، امید به سرآمدنِ زمستان، امید به فردای بهتر. گویی رنج و امید دو روی سکهی زندگی انسان ایرانی است. این که این امید و آرزوی همیشگی چه کارکردی دارد یک داستان است، این که فردای بهتری که به آن امیدوار شویم چه ویژگیهایی دارد داستانی دیگر.
وجود گروههاى قومی گوناگون بلوچ، ترک، فارس، کرد، لر، عرب، با باورهاى متفاوت دینى-مذهبى، زبانها و فرهنگهاى متفاوت، این سرزمین را از ظرفیتهاى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سیاسى چشمگیری برخوردار کرده است.
من عاشق درختها و کوهها و دشت و بیابانهای ایرانام. عاشق کوچههای تنگ و بوی خاک. عاشق زبان فارسی و حتی تعارف کردنهایی که گاهی بوی ریاکاری میدهند ولی وقتی در کلیت فرهنگ ایران به آن نگاه میکنیم، میبینیم که ریشه در احترام دارند.
ایران، برای من با زنان و مردانی معنا میشود که نه فقط برای آب و خاک بلکه برای آزادی، رهایی از ظلم و ستم و زندگی در صلح، آسایش و سعادتمندی مبارزه کرده و میکنند. زنان و مردانی که از ظلم در هر جای دنیا متأثر و متألم میشوند و سرزمین و آب و خاک را ابزاری برای ستم قرار نمیدهند.