به قول موریس مرلوپونتی، در فلسفهی مدرن هیچ اثر بزرگی بی الهام از هگل نوشته نشده، و این سخن دستکم توصیفی است از جایگاه هگل در فلسفهی معاصر فرانسویزبان.
جهانبینی عصر ما که از منطق بازار پیروی میکند، مبتنی بر راههای عقلانی و تحلیلیِ شناخت است و از آنها مشروعیت میگیرد تا جایی که اغلب پذیرای راههای دیگری برای شناخت نیست. حمایت عمومی از ایدئولوژیهای مصرفگرایانه، هم بر نوعی جهانبینی استوار است و هم آن را تقویت میکند.
محمد عابد الجابری (۲۰۱۰–۱۹۳۵) فیلسوف و روشنفکری مراکشی است که در آثارش کوشیده پیوندی میان خوانشی از فلسفهی کلاسیک سدههای میانهی کشورهای مسلمان و ناسیونالیسم عربی برقرار کند و برای هویتطلبی و نوگرایی عربی مبانی فلسفی جدیدی فراهم سازد. آثار او به نوبهی خود بسیار خلاقانهاند، گرچه نقدهای متعددی بر آنها از سوی فیلسوفان و نویسندگان عرب و غیرعرب وارد شده است.
اخیراً جناحهاى راست و چپ (به طور گستردهای) جاى خود را عوض کردهاند. همان کسانی که به سوگواری سنتشکنی و افسونزدایی از جهان نشسته بودند ــ و مطمئناً در خودِ دوران روشنگری واپسگرا و مخالف بودند ــ هماکنون به استقبال آن رفتهاند. کسانی که احتمالاً در قرون هفدهم و هجدهم از علاقهمندان به آن بودهاند، نمیتوانند بحث آزادی، احساسات و استدلال را با بردهداری و استعمار سازگار کنند.
صلح، با آنکه یکی از کهنترین آرمانهای بشری است، هرگز تا پیش از کانت به مفهومی کلیدی در فلسفه بدل نشده بود؛ سهل است، این موضوع هنوز هم در فلسفه بحثی حاشیهای به شمار میرود. در عوض، ستایش از جنگ در آثار برخی فیلسوفان مانند هگل به چشم میخورد. کانت اولین فیلسوفی در تاریخ است که واژهی «صلح» را در عنوان یکی از آثارش به کار میبَرَد، یعنی در به سوی صلح جاودان: طرحی فلسفی (۱۷۹۵)
در فاصلهی سالهای ۸۰۰ و ۱۶۰۰ میلادی هیچ متن فلسفی دیگری نمیتوانست از نظر جذابیت با تسلای فلسفه رقابت کند ــ این امر نه تنها دربارهی نخبگان فکری بلکه در مورد مخاطبان عام هم صادق بود.