هیچ کتابی به اندازهی نقد عقل محض، نوشتهی ایمانوئل کانت، تأثیری ژرف و ماندگار بر اندیشهی فلسفی مدرن ننهاده است. شوپنهاور این کتاب را «مهمترین اثری که تاکنون در اروپا نوشته شده» توصیف کرده است. نوشتار پیش رو، به نخستین صفحهی کتاب، خشت اول این ساختمان فلسفی، نظر میافکند، تا مگر رمزی از هزاران راز آن بگشاید.
در فاصلهی سالهای ۸۰۰ و ۱۶۰۰ میلادی هیچ متن فلسفی دیگری نمیتوانست از نظر جذابیت با تسلای فلسفه رقابت کند ــ این امر نه تنها دربارهی نخبگان فکری بلکه در مورد مخاطبان عام هم صادق بود.
در آثار فیلسوف بزرگ قرن هجدهم آلمان، انگیزههای انقلابیون فرانسه ستایش میشود، بدون آنکه بر عمل انقلابی و کنش براندازی مهر تأیید بزند. کانت به صراحت مردم را، حتی تحت ظلم حکومت خودکامه، فاقد حق انقلاب میدانست، و در عین حال، آزادی و عدالت را از اصول اولیهی نظام اخلاقی و سیاسی وامینمود. چارهی رفع چنین تعارضهایی چیست؟
نواندیشان اسلامی در ایران چه دیدگاه و تعاملی با آیینهای بابی و بهائی دارند، و ورای توجه به حقوق شهروندی بهائیان در سالهای اخیر، چقدر با تاریخ و اندیشههای بابی و بهائی، آشنایی دارند؟ این شناخت تا چه حد ضروری است؟ این پرسشها را با صدیقه وسمقی، اسلامپژوه و تحلیلگر مسائل اجتماعی، مطرح کردهایم.
ممکن است دیگر به درستی ندانیم که منظور از روح چیست اما به چشم دل درمییابیم که منظور از روحِ خود را باختن چیست ــ گونهای رهگمکردگی و فروپاشی معنوی در آنجا که هر آنچه درست است و نیکو از خاطر ما میگریزد، و ما میمانیم و یک زندگی برباد رفته به طمع سودایی خام، در نمایشی بیحقیقت.
در سال ۱۹۳۲ بزرگترین نابغهی قرن بیستم نامهای اضطراری به بانفوذترین روانشناس قرن نوشت. در آن نامه، آلبرت اینشتین از زیگموند فروید پرسید «آیا راهی وجود دارد که بشریت را بتوان از تهدید جنگ رهانید؟» این نامه در همان سالی نوشته شد که شهروندان آلمانی با رأی خود حزب نازی را به قدرتمندترین حزب در آلمان تبدیل کردند.