معلوم بود آنچه در راه است به قول دکتر صدیقی استبداد نعلین است که از هر استبدادی بدتر است. چون استبداد ناسنجیده خودش را به الهیات وصل میکند و خودش را نماینده خدا میداند و مخالفت با او نه فقط مخالفت سیاسی بلکه گناه هم به شمار میرود. بیمهایم متأسفانه نه تنها درست از آب درآمد، بلکه آنچه متحقق شد به مراتب بدتر از آنی بود که من تصور میکردم.
آیا ممکن است که کشوری را بر خلاف رسوم دیرینه، بر خلاف خواستههای قلبی و خلق و خوی اهالی، و به احتمال زیاد بر خلاف منافعش، به طرف جنگ سوق داد؟ ظاهراً چنین کاری ممکن است.
در سال 1848، کارلو آلبرتو، پادشاه ایتالیا قانونی را امضاء کرد که بر اساس آن همهی شهروندان ایتالیایی با یکدیگر برابر بودند. نود سال بعد، نوهی او قانون دیگری را تنفیذ کرد که به این برابری پایان داد و بر تفاوت میان شهروندان درجهی یک و دو صحه گذاشت. یهودیان، که تا آن زمان با دیگر هموطنان خود «همسان» بودند، عضو نژادی «متفاوت» و پستتر شمرده شدند.
ایگور گولومستاک در کتاب «هنر توتالیتر» زمینهها و روند پیدایش این نوع هنر و سرانجامِ آن را به بحث گذاشته است. او به نمونههای متعددی از هنر توتالیتر در اتحاد جماهیر شوروی، آلمان نازی، ایتالیای فاشیستی، چین مائوئیستی، و نظام بعثی در عراق پرداخته است. این مقاله در صدد بررسی نمونههای این نوع هنر در نظام جمهوری اسلامی ایران است.
سه دهه است که جامعهی مدنی یک تنه به شاهکلیدی برای باز کردن قفل دموکراسی تبدیل شده است. دولتهای اروپایی و آمریکا هر ساله میلیونها دلار خرج کمک به سازمانهای مدنی در کشورهای در حال توسعه میکنند. در ایران هم به نظر میرسد توافقی میان روشنفکران وجود دارد که جامعهی مدنی ما را به شاهراه دموکراسی متصل میکند. این برداشت که جامعهی مدنی باشد و بپاید، دموکراسی هم ناچار میآید تا چه میزان قابل دفاع است؟
اندیشههای ایوان ایلین، فیلسوف سیاسی و متفکر دینی روسی، در روزگار خودش چندان اثرگذار نبودند. اما با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از هم پاشیدن ایدئولوژی کمونیسم، آموزههای ایلین در باب اقتدارگرایی، میهنپرستی، و جایگاه ویژه ملت روسیه مورد توجه گستردهی حاکمان این کشور، و به ویژه شخص ولادیمیر پوتین، قرار گرفته است. ایلین چه افکاری در سر داشت، و چرا تا به این حد به آموزههای او استناد میشود؟