سرمایهداری دارای نقاط قوت و ضعف است و نقدهای وارده بر آن بر کسی پوشیده نیست. از زمانی که نظامهای اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد در قرن هجدهم در اروپا شروع به کار و گسترش کردند، این نقدها هم بهطور گسترده و متناوب مطرح شدند. این نقدها هرگز بیتأثیر نبوده و در واقع نیروی محرکهی جنبشهای طولانی اصلاح اقتصادی در طول دو قرن اخیر بوده است و سبب شده که اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد قرن نوزدهمی، به اقتصادهای مختلط و دولت رفاهی و دموکراسیهای صنعتیِ پیشرفتهی قرنهای بیستم و بیستویکم تبدیل شود.
منظور از «تاریخ ترکیه» در متون درسی مدارس «تاریخ ترکها» است، دیدگاهی که تا امروز اکثر مورخان تاریخ ترکیه، در داخل و خارج از این کشور، طرفدار آن بودهاند. «ترک» به این معنا، غیرمسلمانان و غیرترکهای ترکیه را دربرنمیگیرد. در کتابهای رسمی، اقلیتها معمولاً خائنانی توصیف میشوند که در کمین نشستهاند تا به محض یافتن فرصتی از پشت به دولت میزبان خود خنجر بزنند. علاوه بر این، در مدارس اقلیتها، درس تاریخ تنها باید توسط شهروندان ترکتباری که به هیچ اقلیت مذهبیای تعلق ندارند، تدریس شود.
در کشورهای توسعهیافته، نابرابری درآمدی بیش از هرزمانی در نیمقرن گذشته است، بهگونهای که ۱۰درصد (دهک بالای) ثروتمند جامعه تقریباً نیمی از کل ثروت را در اختیار دارد و ۴۰درصد پایینی (چهار دهک پایین) تنها مالک ۳درصد از کل ثروت هستند.
در این مقاله، با تأمل و بازخوانی فقراتی از کتاب مجاهدان مشروطه، نوشتهی سهراب یزدانی (تهران: نشر نی، ۱۳۸۸) استدلال خواهم کرد که انقلاب مشروطه یا مشروطیت ویژگی بسیار مهمی داشت که در مطالعات مشروطه و ایرانشناسی معمولاً کمتر به آن توجه میشود؛ اینکه انقلابی متعلق به اواخر دوران امپراتوریها و پیش از تشکیل دولت-ملتها در ایران و عثمانی و قفقاز بود، و همین ویژگی آن را واجد نوعی چندفرهنگگرایی و انعطافپذیری میکرد که در دهههای بعد به تدریج تضعیف یا محو شد.
محمد عابد الجابری (۲۰۱۰–۱۹۳۵) فیلسوف و روشنفکری مراکشی است که در آثارش کوشیده پیوندی میان خوانشی از فلسفهی کلاسیک سدههای میانهی کشورهای مسلمان و ناسیونالیسم عربی برقرار کند و برای هویتطلبی و نوگرایی عربی مبانی فلسفی جدیدی فراهم سازد. آثار او به نوبهی خود بسیار خلاقانهاند، گرچه نقدهای متعددی بر آنها از سوی فیلسوفان و نویسندگان عرب و غیرعرب وارد شده است.
نویسنده در توصیف «رویدادهای ۶۸» نوشته: «آنچه مایهی حیرت اسکروتن شده بود، بیزاری و نفرت دانشجویان از طبقهی بورژوایی بود که به نوبهی خود آزادی و رفاه فرانسه را بر فراز ویرانههای جنگ جهانی دوم و اشغال نازیها احیا کرده بود.» این کمابیش حرف دل بسیاری از کسانی است که انقلاب ۱۳۵۷علیه محمدرضاشاه پهلوی را حرکتی احساسی، و نه برخواسته از آیندهنگری و دوراندیشی میدانند.