پنلوپه فیتزجرالد، نویسندهی انگلیسی، تا مدتها به نگارش زندگینامههای مبتنی بر اسناد و مدارک مشغول بود. اما با رسیدن به درک تازهای از تاریخ، به نوشتن رمانهایی روی آورد که، با وجود پرداختن به شخصیتها و حوادث تاریخی، شکاف موجود بین مدارک عینی (مستندات) و خاطرات ذهنی (حافظه) را پر میکنند.
پرامودیا آنانتا تور، برجستهترین نویسندهی اندونزی، از آزادیخواهان و هواداران استقلال کشورش از هلند بود. بعد از استقلال اندونزی، هم به زندان افتاد و هم به حصر خانگی و تبعید محکوم شد. با این حال، رنجهای تاریخی هموطنان خود و دشواریهای پیش روی آنها را در رمانهای خود به شکل درخشانی روایت کرد.
ایمره کرتس، نویسندهی یهودیتبار مجارستان، با تأمل بر تجربهی شخصیاش از اسارت در اردوگاههای مرگ نازیها، راه تازهای برای روایت کردن تاریخ هولوکاست گشود. کرتس در رمان «بیسرنوشتی»، به جای تلاش برای فهم کلیت هولوکاست، موفق شد این فاجعه را با اتکا به جزئیات تجربههای یک نوجوان بازآفرینی کند.
چینوآ آچهبه، نویسنده، شاعر، و منتقد نیجریهای، از سرشناسترین رماننویسان آفریقا بود. آچهبه در رمانهای خود، با تأمل بر گذشتهی استعماری نیجریه و با نگاهی نو به معضلات قومگرایی و دیگر مشکلات این کشور بعد از استقلال، روایت جدید و جذابی از تاریخ و تقدیر نیجریهایها به دست داد.
نجیب محفوظ، رماننویس برجستهی مصری، تحت تأثیر اندیشههای هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی، به درک تازهای از زمان تاریخی و نسبت آن با اخلاق دست یافت. محفوظ در رمانهای خود، این درک روادارانه از زمان و اخلاق را در نگاه تازهاش به تاریخ مصر بازتاب میدهد.
آیا زمان و واقعیت صرفاً مجموعهای است از لحظات و ادراکاتی گسسته که هرکس به میل خود آنها را به هم پیوند میدهد؟ اگر این طور باشد، چطور میتوانیم تاریخ و گذشته را درک کنیم؟ بورخس، نویسندهی برجستهی آرژانتینی، در داستانهای خود شیوههای تازهای برای نگرش به زمان در اختیار ما میگذارد.