.
همه چیز از آن امضا شروع شد. یک دفتر بزرگ گذاشتند جلوی من و گفتند امضا کن. من هم امضا کردم. مثل همهی دیگرانی که میشناختم و قبل از من آن را امضا کرده بودند. چه میدانستم که این امضا یعنی چی. انگار هیچکس نمیداند، وگرنه چطور میشود آدم بالغ و عاقل، به اختیار خودش سندی امضا کند که اجازهی عبور و مرورش را بدهد دست یکی دیگر و اگر با همان آدم صاحبِ اجازه همخوابگی نکند، نان شب هم به او ندهند.