تب‌های اولیه

حافظ و بوسه بر قلم

ایرج قانونی

شخصِ حافظ بنا به زندگی‌نامه‌اش جهان‌گرد، گردشگر و حتی ایران‌گرد نبوده است و ظاهراً تا یزد پیش‌تر نرفته است. جهانی که او از آن یاد می‌کند [گشته‌ام در جهان و آخر کار] جهان عینی نیست، بلکه جهانی است که او را هنرمند کرده است.

یکی را قلم‌زن کند روزگار

ایرج قانونی

شکستن قلم آسان است؛ آنجا که پای زور در میان است موقتاً از اهل قلم کاری ساخته نیست. اما برخلافِ تصورِ آن که می‌تواند قلم را بشکند، خطرِ قلمِ شکسته بیشتر است تا قلمِ آزاد. قلم شکسته بیشتر حرف می‌زند، در خفا حرف می‌زند، و چون آزادتر حرف می‌زند همه‌ی حرف را می‌زند.

جذبه‌ی دستی که می‌چیند

ایرج قانونی

هنرمند باید چیزی دیده باشد که به او جذبه دست دهد و سرمست شود، و بعد از آن چیزهای دیگر ببیند که کَسش ندیده باشد، ولو آن را در یاد دیده باشد و بر هوی، و در جایی که جای آن نیست بلکه برعکس جای ترکِ دیدنِ آن است. می‌دانیم که محراب جای نماز است، یعنی جای ترک هر یادی است جز یک یاد. اما یادکردها به دست ما نیست خود می‌‌آیند و می‌روند و همه جا را جای خود می‌کنند.

یکی از بزرگان اهل تمیز

ایرج قانونی

شاهی که بر خود شاه است از میهن‌دوستی فرمان می‌گیرد، نه از خودپرستی؛ و در نگون‌بختی مردمانش، او را تدبیری جز سپردن خود به دست عواطف عالی انسانی نیست، و رام کردن خود از این راه. بهترین شیوه‌ی مدیریت بحران این است: فقط انسان باش، همین! بگذار انسان زمام امور را به دست گیرد و تعیین تکلیف کند.

منزلت از دست رفته!

ایرج قانونی

هنر فرشته‌ای است که چشم از آن نمی‌توان برگرفت، فرشته‌ای که وجودش برای زندگی ما حیاتی است. تمدنی که نخواهد دوباره اما این بار به دور از خشونتِ عالم واقع، با ظرافت و با فاصله‌ای شورانگیز (پِی تاسِ فاصله، نیچه) دیده شود زنده می‌ماند اما بی‌روح و افسرده زنده می‌ماند، مثل اشیاء و فسیل‌ها! ما فقط یک بار روی زمین زندگی نمی‌کنیم و از دست نمی‌دهیم و به دست نمی‌آوریم بلکه پیش از آن بارها شکست‌ها و پیروزی‌های خود را تخیل می‌کنیم، بارها پیش از لحظهی سرنوشت‌ساز به بازیِ ذهنی درباره‌ی آنها مشغول می‌شویم.

«راست گو کفر گو»، نیچه و اخلاق ستیزی‌اش

ایرج قانونی

فروتن بودن یعنی اگر دیدی معنایی نیست بگو نیست و اگر معنایی و ارزشی و قدر و مقامی ولو مقام خودت به عنوان فرزانه یا نویسنده‌ای بزرگ را دیدی حاشا نکن از همین رو باید از راست‌گویی سالوادور دالی خرسند باشیم.

نجات نیچه از شرّ نازی‌ها

هوگو دروشِن

اگر گفتگو درباره‌ی نیچه در دنیای انگلیسی‌زبانِ امروز جزئی از ادب و فرهیختگی به شمار می‌رود، همه به لطف یک نفر است: والتر کافمن. مهاجر یهودی آلمانی که در سال ۱۹۳۹ وارد ایالات متحده شد، پس از فارغ‌التحصیلی از کالج ویلیامز دوره‌ی دکترای خود را در هاروارد متوقف کرد تا در نیروی هوایی ارتش آمریکا ثبت نام و در طی جنگ به عنوان بازجو برای اطلاعات ارتش خدمت کند.

کانت: فیلسوف انقلاب و انقلاب فلسفی

مهدی خلجی

در آثار فیلسوف بزرگ قرن هجدهم آلمان، انگیزه‌های انقلابیون فرانسه ستایش می‌شود، بدون آن‌که بر عمل انقلابی و کنش براندازی مهر تأیید بزند. کانت به صراحت مردم را، حتی تحت ظلم حکومت خودکامه،‌ فاقد حق انقلاب می‌دانست، و در عین حال، آزادی و عدالت را از اصول اولیه‌ی نظام اخلاقی و سیاسی وامی‌نمود. چاره‌ی رفع چنین تعارض‌هایی چیست؟