تب‌های اولیه

کالیفرنیا؛ بهشت مشوّش نویسندگان تبعیدی آلمانی

الکس راس

در دهه‌ی ۱۹۴۰ بخش غربیِ لس‌ آنجلس در واقع به پایتخت ادبیات آلمانی در تبعید تبدیل شده بود. انگار کافه‌های برلین، مونیخ و‌ وین مشتری‌های خود را به سانست بولوار سرازیر کرده بودند. نویسندگان در کانون این جامعه‌ی مهاجرِ اروپایی قرار داشتند.

روشن‌فکران و بهائی‌ستیزی در ایران

عباس میلانی در گفتگو با شبنم طلوعی

در راستای کمپین «ایران بدون نفرت» و در گفتگو با دکتر عباس میلانی، که از شرکت‌گنندگانِ در این کمپین نیز بوده است از عملکرد روشن‌فکران ایرانی و مسئولیت اجتماعی آنها در رویارویی با آزار بهائیان و تبعیض علیه آنها و دیگر اقلیت‌ها و دگراندیشان پرسیده‌ایم.

خروج از سرزمین پدری

هلموت والزر اسمیت

پس از فروپاشی رایش سوم، مردم آلمان دیگر کشورها را مقصر جنگ جهانی دوم می‌دانستند. در سال ۱۹۵۲، ۶۸ درصد از آلمانی‌هایی که از آن‌ها نظرسنجی شده بود به این پرسش که چه کسی جنگ جهانی دوم را آغاز کرد پاسخی غیر از «آلمان» دادند، و چنین بود تا دهه‌ی ۱۹۶۰ که این عقیده‌ی عمومی به اقلیت رسید.

انسانیت‌زدایی چیست؟

دیوید لیوینگستون اسمیت

عاملان نسل‌کشی می‌گفتند که وقتی با قمه به توتسی‌ها حمله می‌کردند انسانی در برابر خود نمی‌دیدند. اما این حرف به این معنا نیست که در هنگام حمله دچار توهم بودند یا چشم‌شان خوب نمی‌دید. منظورشان این بود که توتسی‌ها را انسان نمی‌شمردند. وقتی قاتلان به قربانیان خود می‌نگریستند همان چیزی را می‌دیدند که من و شما می‌بینیم. آنها موجوداتی شبیه به انسان می‌دیدند، موجوداتی که از هیچ نظری با کسانی که انسان می‌شماریم، تفاوتی نداشتند. اما قاتلان چیزی را که می‌دیدند به شیوه‌ای متفاوت از من و شما «تفسیر می‌کردند».

خاطرات یک زندانی از اردوگاه‌‌‌‌‌‌‌های کار اجباریِ استالین

تیموتی اسنایدر

یولیوس مارگولین می‌‌‌‌‌‌‌پرسد آیا روسیه‌‌‌‌‌‌‌ی واقعی همانی است که پیروزی خود بر آلمان نازی را در «میدان سرخ» جشن می‌‌‌‌‌‌‌گیرد؟ یا آن کشوری است که در جهانِ ناشناخته‌‌‌‌‌‌‌ی اردوگاه‌‌‌‌‌‌‌های کارِ اجباری وجود دارد که آن را «سرزمین زک» (سرزمین زندانی) می‌‌‌‌‌‌‌نامد. او در سال‌های 1946 و 1947 درین‌باره نگاشت، یعنی دقیقاً پنج سال بعد از حبس با اعمال شاقه در شوروی. این مسئله هنوز در روسیه‌ی قرن بیست و یکم مطرح است. 

بی‌اعتنا مباش

ماریان تورسکی

من یکی از معدود بازماندگان کسانی هستم که تقریباً تا آخرین لحظه‌ی پیش از آزادسازی آشوویتس در این اردوگاه بودم. انتقال ما از این اردوگاه یا به اصطلاح تخلیه‌ی آن در ۱۸ ژانویه آغاز شد. ما در صفی ۶۰۰ نفری به راه افتادیم و در شش روز و نیمِ بعدی بیش از نیمی از همراهانم جان باختند. به احتمال قوی، من تا مراسم یادبود سال آینده زنده نخواهم ماند. این قانون طبیعت است. پس لطفاً ببخشید که احساساتی سخن خواهم گفت.

قطار مرگ

استفان دوبرویو

رویکرد فوق مینیمالیستیِ آفرینندگان این اثر ــ نمایش پی‌درپی تصاویر قربانیان در اسناد و مدارک رسمی ــ این امکان را فراهم می‌آورد که چنانکه باید و شاید یادِ یهودیانی را گرامی بداریم که در 29 ژوئن 1941 و روزهای پس از آن در شهر لاشی در رومانی به قتل رسیدند.

نه! نه! به یاد والاترین نمونه‌های مقاومت

آرنون گرونبرگ

آرون گرونبرگ، در سخن‌رانی‌ای که در مراسم یادبود جنگ جهانی دوم به زبان آلمانی ایراد کرد، می‌گوید برای اینکه به هویت خود پی‌بریم باید گذشته را بپذیریم. او در این سخن‌رانی به نحو نیشداری از کسانی یاد می‌کند که با فریادِ «نه» و خودداری از اطاعت و پیروی، جان باختند.