تاریخ انتشار: 
1397/06/01

انعطاف‌پذیری، راز موفقیت در برابر مشکلات

استیون ساوت‌ویک

آدمهای انعطاف‍‌پذیر در شیوهی نگاهشان به چالشها و در واکنش به تنشها نرمش نشان می‌دهند. آنها، بسته به شرایط، از یک شیوهی مواجهه به شیوهای دیگر تغییر روش میدهند. وقتی که نمیتوانند وضعیتی را تغییر دهند، آن را می‌پذیرند؛ از شکستها درس می‌گیرند؛ از احساسات خود برای برانگیختن حس همدردی و شجاعت استفاده می‌کنند؛ و مصیبتها را فرصتی به شمار می‌آورند که باید به دنبال کشف معنای آن باشند.


چنان که مشاهدات پیت کورنر، کارآفرین آمریکایی که سخنان انگیزهبخشی دارد، نشان میدهد: «زندگی یعنی تغییر. اگر قرار است که به هر حال تغییر کنید، چرا بهتر نشوید؟ بهتر شدن یا بدتر شدن تنها انتخابهایی است که دارید، و تا ابد نمیتوانید همین جایی که هستید باقی بمانید.»

جری وایت در جوانی در دانشگاه براون، در رود آیلند، دانشجوی رشتهی مطالعات آیین یهود بود. او علاقه‌ی خاصی به آموزههای عیسی مسیح داشت و به همین دلیل در سال ۱۹۸۴، وقتی که هنوز دانشجوی سال سوم بود، تصمیم گرفت تحصیلاتش را در اسرائیل ادامه دهد. هنگامی که به همراه دو تن از دوستانش در بلندی‌های جولان به پیادهروی رفته بودند، ترکش یک انفجار باعث شد پایش را از دست بدهد. از ساق پایش خون فوران میکرد، پوستش چاک خورده و سوخته بود، و خردههای استخوانش با گِل و خون در هم آمیخته بود. فریاد زد: «پایم کو؟» هنگامی که او مجروح بر زمین افتاده بود، دوستانش پیراهنهایشان را در آوردند، و یکی از آنها را بر بُنِ پای جری پیچیدند، و ساق پای مجروحش را نیز موقتاً بستند، تا بالاخره یک مرد اسرائیلی از مزرعهای در همان نزدیکی به کمکشان آمد.

وایت بعدها، به همراه چند تن دیگر، «شبکهی بینالمللی بازماندگان انفجار مین» را به راه انداخت (که بعداً به «سپاه بازماندگان» تغییر نام داد). او سیزده سال پس از آن که پایش را در اسرائیل از دست داد، در زمرهی فعالانی قرار گرفت که جایزهی صلح نوبل را، به پاس تلاشهایشان در کارزار بینالمللی برای ممنوعیت استفاده از مین، دریافت کردند. وایت چگونه توانست از جایگاه یک قربانی به بازماندهای خارقالعاده ارتقا پیدا کند؟ او در کتاب من در هم نخواهم شکست، که در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد، در پنج مرحله به این پرسشها پاسخ داده است: ۱) با واقعیتها مواجه شوید: آنچه را که پیش آمده است بپذیرید؛ ۲) زندگی را انتخاب کنید: برای آینده زندگی کنید، نه در گذشته؛ ۳) تماس برقرار کنید: با دیگر بازماندگان در ارتباط باشید؛ ۴) حرکتی انجام دهید: اهدافتان را مشخص کنید و دست به اقدامی بزنید؛ و ۵) بخشنده باشید: خدمات و اقدامات مهربانانه بازماندگان را قادر میکند که به جای قربانی بودن، به سرمایهای انسانی تبدیل شوند.

بخشنده باشید: خدمات و اقدامات مهربانانه بازماندگان را قادر میکند که به جای قربانی بودن، به سرمایهای انسانی تبدیل شوند.

داستان زندگی وایت تنها یک نمونه از یافتههای بیشمار محققان است. بنا به یافتههای دونالد کمپل (استاد بازنشستهی آکادمی نظامی آمریکا در وست پوینت) و همکارانش، «افراد انعطافپذیر به جای این که خود را قربانی سرنوشتی وحشتناک و بیمنطق بدانند، راهی برای قرار دادنِ بداقبالی خود در چهارچوبی که برایشان قابل درکتر باشد ابداع میکنند، و این باعث میشود که دشواریهای زمان حال آنها را از پا در نیاورد.»

یک مؤلفهی مهم انعطافپذیریِ آگاهانه پذیرفتنِ واقعیتِ وضعیتمان است، حتی اگر وضعیتی هولانگیز یا دردناک باشد. برای این که به طرز مؤثر، مسئلهمحور، و هدفمند بردباری نشان دهیم، باید چشمهایمان را «کاملاً باز» نگه داریم و، به جای نادیده گرفتن موانع احتمالی، به آنها توجه کنیم. طفره‌روی و انکار به طور کلی سازوکارهایی زیانبارند که تا مدتی میتوانند به افراد کمک کنند، اما در نهایت به شکل مانعی در مسیر رشد ما عمل میکنند، و توانایی ما برای حلِ عملیِ مسائل را دچار اختلال می‌کنند.

«پذیرش» در مباحث علمی به عنوان یک عنصر کلیدی برای تحمل شرایط بسیار تنشزا مطرح می‌شود. شواهد این بحث در میان بازماندگان بلایای زیست‌محیطیِ شدید و شرایطی که زندگی آنها را تهدید کرده است، افراد بزرگسالِ بسیار موفقی که در یادگیری کمتوان‌اند، و افرادی که دچار اختلالهای جسمی و روانی مختلف‌اند دیده شده است. تحقیقی که پژوهشگران، اندکی پس از حملهی تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، در آمریکا انجام دادند از کاهش نشانگانِ تنش‌های ناشی از ضایعه‌ی روانی در افرادی حکایت دارد که آن وضعیت را پذیرفته بودند. یک تحقیق در مورد مادرانی که فرزندانشان دچار سرطان‌های مرگبار بودهاند و تحت جراحی پیوند استخوان قرار گرفتهاند نیز نشان میدهد که آنهایی که این وضعیت را پذیرفتهاند کمتر نشانی از افسردگی به نمایش می‌گذارند.

عامل دیگری که در انعطافپذیری مؤثر است تواناییِ ارزیابیِ دوبارهی وضعیت است – این مهارت را «ارزیابی مجدد آگاهانه» مینامند. چند سال پیش، هنگامی که روی پیامدهای روانی و عصبی هولوکاست و نسل‌کشی نازی‌ها تحقیق میکردیم، یکی از همکاران ما از یکی از بازماندگان سالخوردهی اردوگاههای مرگ پرسید که آیا تا به حال، خوابی دربارهی تجربیاتی که در آنجا داشته دیده است. آن زن پاسخ داد: «آه بله. خواب دیدنم در مورد آن روزها اصلاً تمامی نداشته است. همین چند شب پیش هم خوابش را دیدم.» همکار ما به او گفت: «خدای من! این که هنوز، بعد آن همه سال، کابوسش را میبینید حتماً وحشتناک است.» و زن پاسخ داد: «آه، نه. عیبی ندارد. عیبی ندارد چون وقتی بیدار میشوم، میفهمم که الان اینجا هستم، نه آنجا.»

برای این که ارزیابیِ دوباره و مثبتی از ماجراها داشته باشیم، باید برای رویدادها، وضعیتها و / یا باورهای بیهوده یا منفی، به دنبال معنای دیگری بگردیم که مثبت باشد. آلیسون تروی و آیریس ماوس، روانشناسان دانشگاه دنور، با مرور مطالب علمی و جامع در مورد استراتژیهای آگاهانهی تنظیم احساسات، به این نتیجه رسیدند که ارزیابی دوباره و مثبتی که آگاهانه انجام شود، با تأثیری که بر احساسات منفی خواهد گذاشت، انگیزهای برای انعطافپذیر بودن میشود. به طور مشخص‌تر، ارزیابیِ دوبارهی معنای یک رویدادِ تنشزا، و یافتن معنایی برای آن که کمتر منفی یا بیشتر مثبت باشد، واکنشهای احساسی به رویداد را تغییر خواهد داد و در نتیجه با واکنشی سازگارتر و انعطافپذیرتر مواجه خواهیم بود.

افراد انعطافپذیر به طور کلی با شکست‌ها در می‌افتند، و از آن‌ها به عنوان فرصتی برای یادگیری و اصلاح خود استفاده میکنند.

ما میتوانیم از اطرافیانمان راهنمایی بگیریم تا در تفسیر (یا تفسیر دوبارهی) تجربیاتمان به شکلی مثبتتر، کمکمان کنند. برای مثال، در محل کار، یک مدیر یا سرپرست میتواند جنبههای مثبت یک وضعیت یا رویدادِ نامساعد را شرح دهد تا کارمندان را به ابزاری آگاهانه و احساسی برای در نظر گرفتن ناملایمات به عنوان یک چالش مجهز کند. انعطافپذیری نیازمند ثبات احساسی است، تا بتوان شکستها را مدیریت کرد؛ و این چیزی است که جیمز استاکدیل، دریابانِ درگذشتهی نیروی دریایی آمریکا، از آن این‌گونه یاد می‌کرد: «توانایی این که در برخورد با شکستهای شخصی، نه با فلج کردن احساساتمان از موضوع عقبنشینی و فرار کنیم، و نه به طور افراطی به سپرهای بلایمان حمله‌ور شویم یا راه حلهایی برای طفره‌روی ابداع کنیم.» بنا به تجربهی ما، افراد انعطافپذیر به طور کلی با شکست‌ها در می‌افتند، و از آن‌ها به عنوان فرصتی برای یادگیری و اصلاح خود استفاده میکنند.

تحقیقات اخیر در مورد سطح بردباری افراد نشان میدهد که سازگاریِ موفقیتآمیز با شرایط، کمتر به این بستگی دارد که افراد با چه استراتژیای سازگاری دارند؛ و برعکس، بیشتر به این بستگی دارد که آیا استراتژی‌‌های مواجهه و مقابله را به گونه‌ای که در مقابل شرایط تنشزا انعطافپذیر باشد به کار میبرند یا نه. گاهی رفتار خردمندانه این است که یک وضعیت را بپذیریم و آن را تاب بیاوریم، حال آن که در مواقع دیگر بهترین کار میتواند این باشد که آن وضعیت را تغییر دهیم. به همین ترتیب، نظریهپردازانِ احساسات نیز این بحث را مطرح میکنند که ابراز احساسات لزوماً بهتر از سرکوب احساسات نیست. چیزی که به افراد کمک میکند تا با وضعیت موجود مواجه شوند بهرهمند بودن از توانایی ابراز یا سرکوب احساساتشان بر اساس ضرورتهای شرایطی است که به آن دچار شدهاند.

شوخ‌طبعی نیز میتواند کمک کند. ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جستوجوی معنا (۱۹۴۶)، از شوخ‌طبعی به عنوان «یکی دیگر از سلاحهای روح در مبارزه برای حفظ و حراست از خود» یاد میکند و می‌گوید: «این را همه میدانند که شوخ‌طبعی بیش از تمام ابداعات بشر میتواند باعث شود که انسان سردی و انزوا را تاب بیاورد، و حتی برای چند ثانیه هم که شده قدرتی به او ببخشد تا از شرایط پیشآمده آسیب نبیند.» شوخ‌طبیعی نیز مانند بقیهی احساسات مثبت باعث میشود که تمرکز فرد از توجه به یک موضوع فراتر برود، و به این ترتیب انگیزهای برای کشف، خلاقیت، و انعطافپذیری در تفکر شود. شوخ‌طبعی همچنین میتواند به شکل ابزاری برای کمک به ما در مواجهه با ترسهایمان عمل کند. شوخ‌طبعی فواصل و دورنماهایی از موضوع به وجود میآورد و در عین حال، این کار را بدون انکار درد یا ترس انجام میدهد. شوخ‌طبعی میتواند جنبه‌های مثبت و منفی را به طور همزمان و در یک قالب ارائه دهد. پژوهشگر دیگری به نام آن گِرَبر نیز مانند فرانکل به این موضوع توجه دارد و میگوید که شوخ‌طبعی «خوشبینی را با نگاهی واقعگرایانه به مصبیت‌ها در هم میآمیزد.» شوخ‌طبعی، بدون خوشبینیِ سادهدلانه، میتواند عملاً با مصیبت‌ها مقابله کند، پیوسته آن‌ها را بازتعریف کند، و در مواقعی نیز آن‌ها را دگرگون سازد.

به طور خلاصه میتوان گفت که، افراد انعطافپذیر تمایل به نرمش نشان دادن دارند؛ آنها میدانند که چه هنگام بپذیرند که چیزی قابل تغییر نیست و چطور چالشها و شکستهای زندگی را به شکلی مثبت بازتعریف کنند؛ آنها از شوخ‌طبعی برای بازتعریف مصیبت‌ها و اتفاقات ترسناک استفاده میکنند؛ و احساسات خود را به گونه‌ای مدیریت میکنند که گاهی آنها را سرکوب و گاهی آن‌ها را ابراز کنند. انعطافپذیری نیازمند خلاقیت و قابلیت نرمش نشان دادن است: خلاقیت در کشف زوایای دید مختلف، و انعطاف در پذیرش یک ارزیابی (یا ارزیابی مجددِ) مثبت و در عین حال واقعگرایانه از وضعیتی چالشبرانگیز.

 

برگردان: سپیده جدیری


استیون ساوت‌ویک استاد روانپزشکی در دانشکدهی پزشکی، در دانشگاه ییل آمریکا، است. آنچه خواندید برگردان و بازنویسی این نوشتهی اوست:

Steven Southwick, ‘To Be Resilient, Face Tragedy with Humour and Flexibility’, Aeon, 13 July 2018