انقلاب دیجیتالی چگونه دنیا را دگرگون میکند؟
همچنان که تاریخچهی فناوریهای انقلابی نشان میدهد، سازماندهی اقتصاد بر اساس فناوریهای جدید منافع بسیاری در پی خواهد داشت. از انقلاب دیجیتالی باید استقبال کرد و آن را ارتقا داد، نه این که آن را نادیده گرفت و یا سرکوب کرد. ما میتوانیم، و باید، زمام این فناوریهای مهیج را در دست بگیریم و کیفیت زندگی را، بدون کاستن از انرژی و هیجان عصر دیجیتالی، بهبود بخشیم.
کاربسترهای دیجیتالی (پلتفرمها) در حال بازآراییِ مناسبات موجود میان مشتریان، کارگران، و کارمنداناند، و در همین حال محصولات شرکتهای بزرگ فناوری رایانهای تقریباً تمام عرصهی فعالیتهای ما را (از خرید اینترنتیِ سبزیجات گرفته تا پیدا کردن شریک زندگی در وبسایتهای دوستیابی) در بر گرفتهاند. همچنان که قدرت گردش و پردازش اطلاعات به شکل قابل توجهی ارتقا مییابد و مردم بیشتری در سرتاسر دنیا در اقتصاد دیجیتالی مشارکت میکنند، باید به دقت در باب سیاستهایی که به ما اجازه دهند تا به طور کامل از مزایای انقلاب دیجیتالی استفاده کنیم بیاندیشیم، و از نابود شدن مشاغل جلوگیری کنیم.
دگرگونیهای دیجیتالی محصول چیزی است که اقتصاددانانی که پیشرفتهای علمی و تغییرات تکنیکی را مطالعه میکنند «فناوری همهکاره» مینامند – به این مفهوم که این فناوری از این قدرت برخوردار است که به طور مداوم خود را دگرگون کند، به طور فزایندهای گسترده شود، و در همهی بخشها و صنایع به شکلی سودمند توسعه یابد. چنین دگرگونیهایی به ندرت اتفاق میافتند. پیش از این، تنها سه فناوری موفق به تحقق بخشیدن به این وضعیت شدند: ماشین بخار، ژنراتور برق، و ماشین چاپ. این پیشرفتها مزایای بلندمدتی با خود به همراه داشتند. ماشین بخار در اصل برای استخراج آب از معادن طراحی شده بود، اما به واسطهی قدرت مکانیکی به خطوط راهآهن و صنعت راه یافت. هنگامی که کشاورزان و بازرگانان کالاهای خود را از دورترین نقاط کشور به سواحل فرستادند و حملونقل و دادوستد سهولت یافت، مزایای ماشین بخار هم بیش از پیش نمایان شد.
انقلابهای فناورانه به خاطر ماهیت همهکارهشان بسیار مخرب هم هستند. در اوایل قرن نوزدهم، برخی از کارگران در برابر این انقلاب مقاومت نشان دادند و سعی داشتند ابزارهایی را که تواناییهای بافندگی منسوخشدهشان را از کار انداخته نابود کنند، حتی با وجود این که آن ابزارها به ایجاد تواناییها و مشاغل تازهای انجامیده بود. چنین آشوبهایی به این دلیل رخ میدهند که فناوریهای تازه بسیار سازگاریپذیر و فراگیر هستند. در نتیجه، نه تنها سازگار شدن فناوری با زندگیِ ما مزایایی به دنبال دارد، بلکه سازگار شدن ما با فناوری نیز موجب شکلگیری مزایای بسیاری خواهد شد. پیدایش برق باعث شد تا انرژی در زمان و مکان مورد نیاز حاضر باشد، کارآیی صنایع افزایش یابد، و مسیر خطوط مدرن تولید را هموار کند. برای مثال، «اوبِر» یک شرکت تاکسیرانی است که از فناوری دیجیتالی برای ارائهی خدمات بهتر استفاده میکند.
یکی از مشکلات پیش روی فناوری جدید این است که باید ابتدا به شکل فراگیری با زندگی سازش و انطباق یابد، پیش از این که جامعه با آن همگام شود. انتقال برق به ژنراتورها بستگی داشت. انقلاب فنآورانهی حال حاضر هم به کامپیوترها، قدرت فنی اینترنت، موتورهای جستوجوگر، و کاربسترهای دیجیتالی وابسته است. به دلیل تأخیرها و مدتی که تا سازگار شدن با فناوریهای تازه (نظیر جایگزینی چاپهای سنتی با انتشارات آنلاین و اینترنتی) طول میکشد، تسریع رشد مزایا و بازده فناوریها زمان میبرد. در مراحل ابتدایی چنین انقلابهایی، منابع بیشتر وقف خلاقیت و سازماندهی مجدد میگردند و مزایای آنها بعدها مشخص میشوند. برای مثال، در حالی که جیمز وات در سال 1774 ماشین کارآمدی عرضه کرده بود، تا سال 1812 زمان برد تا اولین لوکوموتیو بخار که از نظر اقتصادی سودمند باشد از راه برسد. همچنین، تا دههی 1830 طول کشید تا تولید ناخالص ملی بریتانیا آشکارا افزایش یابد.
شاید تعجبی نداشته باشد که انقلاب دیجیتالی هنوز به ابعاد گستردهای به لحاظ بهرهوری دست نیافته است – در نظر داشته باشید که کامپیوترهای شخصی تنها 40 سال پیش ظهور کردند. اما میتوان خوشبین بود. انقلاب دیجیتالی همچنان در مسیر رو به پیشِ خود میتازد. علاوه بر دگرگونی مشاغل و مهارتها، صنایعی نظیر خردهفروشی و انتشارات و – شاید در آیندهی نه چندان دور – حملونقل و بانکداری هم دستخوش تغییر و تحول میشوند. در بریتانیا، آمارهای اینترنتی از انجام یک پنجم معاملات خردهفروشی (منهای بنزین) به صورت اینترنتی خبر میدهند، در حالی که این آمار در سال 2008 یک بیستم بود. وبسایتهای تجارت الکترونیک از ابزار اینترنت برای ارتقا و بقا در بازار استفاده میکنند. غول چینی تجارت الکترونیک، علیبابا، صاحب یک بانک است و از اطلاعات مشتریان خود برای فراهم کردن وامهای مختصر به مشتریان چینی استفاده میکند. آمازون، سایت تجارت الکترونیک آمریکایی، هم در همین مسیر گام بر میدارد. در همین حال، ارزهای رمزی نظیر بیتکوین در تلاش برای مبارزه با پولشویی و دیگر اقدامات غیرقانونی هستند. اما آنچه این داراییها را جذاب میسازد در عین حال پتانسیل خطرناکی هم به وجود میآورد. ارزهای مالی میتوانند برای مبادلهی مواد مخدر و داروهای ممنوع، سلاحهای گرم، ابزارهای شنود، و مواد شیمیایی سمی مورد استفاده قرار گیرد.
از سوی دیگر، فناوری نهان پشت این واحدهای پولی (بلاکچِین)، با انجام سریعتر و ایمنتر معاملات، انقلابی در اقتصاد به پا خواهند کرد، در حالی که اطلاعات مشتریان احتمالی میتواند نرخ واگذاری وامها را از طریق ارزیابی بهتر احتمال بازگردانی پول بهبود ببخشد. چارچوب مقررات باید یکپارچگی مالی را تأمین کند و حامی مصرفکننده باشد، در حالی که همچنان از کارآیی و خلاقیت نیز بهره ببرد. در آینده، ممکن است حتی به دلیل پیشرفتها در محاسبات کوانتومی شاهد مشکلات بیشتری هم باشیم، پیشرفتهایی که میتوانند محاسبات را ورای ظرفیتهای کامپیوترهای سنتی تسریع کنند. در همان حال که امکان تولیدات مهیج جدیدی فراهم میشود، این کامپیوترهای جدید میتوانند حتی برخی از فناوریهای تازه را هم بیاثر کنند. برای مثال، آنها میتوانند استانداردهای حال حاضر را به رمزنگاریهای منسوخشده تبدیل کنند، مسئلهای که میتواند بر ارتباطات و حریم خصوصی در سطح جهانی تأثیرگذار باشد. این تنها یکی از جنبههای تهدیدکننده در رابطه با امنیت سایبری است، موضوعی که روز به روز مهمتر جلوه میکند، به ویژه به این دلیل که تقریباً همهی خدمات عمومی ضروری و اطلاعات خصوصی اکنون به صورت آنلاین و اینترنتی موجود هستند.
دیجیتالی شدن دنیا شغل افراد را دستخوش تغییر میکند. بر اساس گزارش منتشرشده از سوی «انستیتوی جهانی مککینزی» در سال گذشته، مشاغل بیش از یک سوم نیروی کار آمریکا، یا حدود 50 میلیون نفر، تا سال 2020 تغییر خواهد کرد. مطالعات جدید همچنین برآورد میکنند که در حدود نیمی از همهی فعالیتهای هزینهدار میتواند با استفاده از ماشینهای روباتیک و فناوریهای آموزشیِ متکی به ماشینها و هوش مصنوعی انجام پذیرد. برای مثال، کامپیوترها نه فقط راندن تاکسی را میآموزند، بلکه خواهند توانست علائم سرطان را رصد کنند، وظیفهای که در حال حاضر بر عهدهی رادیولوژیستهایی است که حقوق نسبتاً بالایی دریافت میکنند.
البته دیدگاههای مختلفی در این باره مطرح میشوند، اما واضح است که احتمال از میان رفتن مشاغل بسیاری وجود دارد، و تغییراتی در همهی بخشها و سطح درآمدها ایجاد خواهد شد، حتی برای گروههایی که پیش از این تصور میشد که از دگرگونیهای ناشی از فناوریهای تازه مصون خواهند بود. همانطور که مطالعهی انستیتوی مککینزی نشان میدهد، پس از یک شروع آرام، سرعت تغییر رو به افزایش میگذارد. نرخ کنونی استفاده از گوشیهای هوشمند به نسبت تعداد افرادی که در آغاز قرن بیست و یکم از این گوشیها استفاده میکردند باورنکردنی است. اکنون بیش از 4 میلیارد نفر به ابزارهای دستی هوشمند دسترسی دارند که قدرت محاسباتی آنها بیشتر از دانش هوانوردی ملی آمریکا و ادارهی فضاییای است که پیشتر دو نفر را به ماه فرستاده بود. با این حال، این ابررایانههای کوچک معمولاً تنها به عنوان تلفن مورد استفاده قرار میگیرند و منابع وسیع محاسباتیشان بیاستفاده باقی میماند.
یک مسئله قطعی است: دیگر راه برگشتی وجود ندارد. فناوری دیجیتالی بیشتر و بیشتر گسترده خواهد شد و تلاشها برای نادیده گرفتن یا وضع قانون علیه آن با شکست روبهرو میشود. مکس تگمارک، استاد انستیتوی فناوری ماساچوست، در مصاحبهی اخیرش با واشنگتن پست عنوان کرده است که مسئله «موافقت یا مخالفت با هوش مصنوعی نیست؛ به این میماند که از اجدادمان بپرسیم آیا مخالف آتش بودند یا نه.» اما بیثباتی اقتصادی میتواند شعلهی خشم اجتماعی در مورد آینده را افروختهتر کند و عواقب سیاسی به دنبال داشته باشد. نگرانیهای کنونی در مورد مکانیکی شدنِ مشاغل مشابهِ دغدغههای جان مینارد کینز در سال 1930 در مورد افزایش بیکاری بر اثر پیشرفتهای فناوری است. ما البته میدانیم که انسان در نهایت خودش را با نیروی بخار و نیروی برق وفق داد، پس ما هم میتوانیم با انقلاب دیجیتالی کنار بیاییم.
راه حل این مسئله نه در انکار بلکه در استفاده از سیاستهای هوشمندانهای است که منافع فناوریهای جدید را افزایش میدهد و در عین حال مشکلات اجتنابناپذیر کوتاهمدت را به حداقل میرساند. در نتیجه، کلید حل معضلات موجود همراهی کردن با قوانینی است که پاسخگوی تغییراتِ سازمانیِ برخاسته از انقلاب دیجیتالی خواهد بود. الکتریکی شدن صنعت آمریکا در اوایل قرن بیستم از سیستم آموزشیِ انطباقپذیری سود جست که به نیروی کار مهارتهای مورد نیاز برای تغییر شغل دادن و کنار گذاشتن کارهای مربوط به مزرعهداری را آموخت و کارگران موجود را برای ارتقای مهارتها آموزش داد.
در حال حاضر، تحصیل و آموزش باید به کارگران امروزی مهارتهایی را بیاموزند تا در اقتصاد جدید کامیاب شوند، اقتصادی که در آن مسئولیتهای شناختیِ تکرارشونده (از راندن کامیون گرفته تا تحلیل یک اسکن پزشکی) با مهارتهای جدیدی نظیر مهندسیِ وب و حفاظت از امنیت سایبری جایگزین شده است. در مقیاسی کلیتر، مشاغل آینده احتمالاً بر روی همدلی و اصالت انسانی تأکید خواهند ورزید: به همین دلیل، شغل همهی افراد قرار نیست به طور کامل منسوخ شود، از جمله معلمان مهد کودک، روحانیون، و هنرمندان.
یکی از تفاوتهای آشکار بین انقلاب دیجیتالی و انقلاب نیروی بخار و نیروی برق سرعت فناوری جدید در مسیر منتشر شدن در سرتاسر جهان است. آلمان و بریتانیا به سرعت، به دنبال آمریکا، از نیروی برق استفاده کردند، اما در سایر کشورها این روند به کندی پیش میرفت. در سال 1920، آمریکا هنوز نیمی از برق جهان را تولید میکرد. اما حالا انقلاب دیجیتالی (کامپیوترها، اینترنت، و هوش مصنوعی که از نیروی برق و کلاندادهها سود میبرند) به طور گستردهای در دسترس همگان است.
جالب است که کشورهای کمتر توسعهیافته پیشتازان استفاده از فناوری جدید در بسیاری از عرصهها هستند، نظیر پرداخت هزینهها از طریق گوشی همراه (کنیا)، ثبت دیجیتالی املاک (هند)، و تجارت الکترونیک (چین). این کشورها بسیار سریع و آسان خود را با فناوری جدید منطبق کردهاند زیرا، برخلاف بسیاری از اقتصادهای پیشرفته، گرفتار زیرساختهای از پیش موجود یا فرسودهشده نبودند. در نتیجه، فرصتهای زیادی برای آزمون و خطا به منظور دست یافتن به سیاستگذاریهای بهتر وجود دارد، اما چنین موقعیتی احتمال رقابت شدید در سرتاسر کشورها را هم به دنبال خواهد داشت.
انقلاب دیجیتالی یک انقلاب جهانی است، اما گامهایی که باید برای انطباق و اتخاذ راهکارها در مواجهه با این انقلاب برداشته شود (درست یا غلط) اکثراً به سطح ملی یا منطقهای محدود میشود، و در واقع بازتابدهندهی ساختارهای اقتصادی متفاوت و اولویتهای اجتماعی مختلف خواهد بود. این انقلاب آشکارا بر روی اقتصادهایی که مراکز مالی هستند (نظیر سنگاپور و هنگکنگ) در مقایسه با تولیدکنندگان اختصاصی نفت (نظیر کویت، قطر، و عربستان سعودی) تأثیرات متفاوتی خواهد گذاشت. به همین نحو، واکنشها به فناوریهای تولیدِ خودکارشده احتمالاً منعکسکنندهی دیدگاههای متنوعی در مورد محافظت از مشاغل در جوامع مختلف خواهد شد. در نقاطی که اولویتها با یکدیگر همخوانی نداشته باشند، همکاریهای بینالمللی با بهرهگیری از تبادل نظر و انتقال تجارب برای اتخاذ بهترین سیاستها و راهکارها صورت خواهد گرفت.
چنین ملاحظاتی در ارتباط با واکنش به افزایش نابرابریها هم مؤثر خواهد بود، نابرابریهایی که به احتمال قوی تا زمان دستیابی تدریجی به بهترین راه حل برای سازماندهی شرکتها بر اساس فناوریهای تازه ادامه خواهد داشت. نابرابریها با عمیقتر شدن شکاف بین بهرهوری و ارزش بازار افزایش خواهد یافت، شکافی که بین شرکتهایی با مدلهای تازهی کسب و کار طراحی شدهاند و آنهایی که هنوز سازماندهی مجدد نشدهاند دیده میشود. این شکاف تنها زمانی پر میشود که شیوههای قدیمی کسب و کار به طور کامل با شرایط جدید منطبق و هماهنگ شوند. سیاستگذاریها در زمینهی آموزش و رقابت هم نیازمند انطباق و همگام شدن با انقلاب دیجیتالی هستند. مدارس و دانشگاهها باید نسلی را پرورش دهند که با مهارتهای کار در اقتصادِ در حال ظهور آشنا باشند. جوامع همچنین باید حقوق و مزایایی برای کارگرانی که شغلشان از بین رفته و در حال بازآموزیاند در نظر بگیرند. به علاوه، سازماندهی مجدد روند تولیدات باید با اعمال مقیدات و محدودیتهای تازهای در مورد سیاستهای مربوط به شرایط رقابت همراه باشد، تا اطمینان حاصل شود که فناوریهای جدید به قلمرویی اختصاصی برای معدودی از شرکتها که برای تصاحب کل بازار تلاش میکنند تبدیل نمیشوند.
سازمان بینالمللی «آکسفام» در ارتباط با همین مسئله اخیراً گزارش داد که دارایی هشت نفر بیشتر از کل دارایی 3 میلیارد و 600 میلیون نفر از فقیرترین افراد جهان است. شرکتهای دارای حق انحصاری راهآهن در قرن نوزدهم نیاز داشتند تا اعتماد عموم مردم را جلب کنند. قوانین رقابت زمانی که رقبای آینده کمتر از میان شرکتهای بزرگ امروزی ظاهر شوند و بیشتر از میان شرکتهای کوچک انتخاب شوند سختتر خواهد بود، شرکتهایی که رویکردهای خلاقانهای برای رشد به شکلی گسترده دارند. چطور میتوان مطمئن بود که گوگل بعدی یا فیسبوک بعدی توسط شرکتهایی که هماکنون مشغول به فعالیت هستند تسخیر نشوند؟
با توجه به دسترسی جهانی به فناوری دیجیتالی، و با وجود خطر سقوط بازارهای تجاری، به همکاریهایی در زمینهی سیاستگذاری، مشابه با روال حاکم بر بازارهای مالی جهانی و حملونقل دریایی و هوایی، نیاز داریم. در قلمروی دیجیتالی، چنین همکاریهایی میتواند شامل تنظیم قوانین استفاده از اطلاعات شخصی باشد، که نظارت بر اجرای آن به خصوص در محدودهی یک کشور، به خاطر ماهیت بینالمللی اینترنت، کار دشواری است. از طرف دیگر، داراییهای نامشهود، به واسطهی ماهیت و موقعیت غیرشفافی که دارند، میتوانند وضعیت مالیاتی شرکتهای دیجیتالی را پیچیده کنند.
سیستمهای نظارت مالی هم که به بررسی معاملات بین نهادهای مالی مشغول هستند، با رشد مبالغ مربوط به پرداختهای پایاپای دچار مشکل خواهند شد، از جمله وقتی مسئلهی ممانعت از صرف هزینه و حمایت مالی از اقدامات مجرمانه در میان باشد. اهمیت همکاریها همچنین باعث ایجاد نقشی حیاتی برای سازمانهای بینالمللی جهانی نظیر «بانک جهانی» و «صندوق بینالمللی پول» میشود. این نهادها، با اعضای فراوانشان، میتوانند مجمعی برای بررسی چالشهای انقلاب دیجیتالی به وجود آورند و راهکارهای مؤثری در زمینهی سیاستگذاریها و دستور کارهای هدایتکننده و راهنما در این زمینه ارائه دهند.
برای موفق شدن در این مسیر، سیاستگذاران باید بتوانند با هوشمندی به تغییر شرایط واکنش نشان دهند، از تجارب حاصلشده در همهی کشورها و در همهی زمینهها استفاده کنند، و بر اساس نیازهای هر کشور پیشنهادهای سازنده ارائه دهند. از انقلاب دیجیتالی باید استقبال کرد و آن را ارتقا داد، نه این که آن را نادیده گرفت و یا سرکوب کرد. تاریخچهی فناوریهای همهکارهی قبلی نشان میدهد که، حتی با وجود مشکلات کوتاهمدت، سازماندهی اقتصاد بر اساس فنآوریهای انقلابی منافعِ عظیم بلندمدتی در پی خواهد داشت.
این رویکرد البته نقش سیاستگذاری عمومی و دولتی را منکر نمیشود. برعکس، درست در زمان دگرگونیهای فناورانهی عظیم است که سیاستگذاریهای ملموس به کار میآیند. شرکتهای ایجادشده در عصر بخار هم با قوانین و مقررات مربوط به ساعت کار، استخدام کارگران زیر سن قانونی، و شرایط کاریِ کارخانهها همگام شدند. به همین نحو، اقتصاد مبتنی بر کارِ پارهوقت ضرورت بازنگری در قوانین و مقررات را ایجاد کرده است: برای مثال، داشتن شغل آزاد در عصر اوبر چه معنایی میدهد؟ برای به حداقل رساندن مشکلات و به حداکثر رساندن منافع، باید سیاستگذاریها در زمینهی اطلاعات دیجیتالی و مالیات بینالمللی، قوانین کار و نابرابریهای کاری، آموزش و رقابت، را با واقعیتهای در حال ظهور هماهنگ و سازگار کنیم. در نتیجهی سیاستگذاریهای مناسب و استقبال از همکاری با سایر کشورها، ما میتوانیم و باید زمام این فناوریهای مهیج را در دست بگیریم و کیفیت زندگی را، بدون کاستن از انرژی و هیجان عصر دیجیتالی، بهبود بخشیم.
برگردان: فرهاد نیکاندیش
مارتین مولایزن مدیر بخش «راهبرد، سیاستگذاری، و بازبینی» در «صندوق بینالمللی پول» است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی اوست:
Martin Muhleisen, ‘The Long and Short of the Digital Revolution,’ Global Issues, June 26, 2018.