بهشت بر فراز برلین
شصتوهشتمین جشنوارهی فیلم برلین با توزیع خرسهای نقرهای و طلایی میان برندگان به کار خود پایان داد. هیئت داوران این دوره فیلم «لمسم نکن[1]» اولین ساختهی آدینا پینتیلی، فیلمساز رومانیایی را شایستهی دریافت خرس طلایی دانست. این دومین سال پیاپی است که خرس طلایی به فیلمی از یک کارگردان زن اهدا میشود. «لمسم نکن» فیلمی تجربی و داستانی-مستند است که به موضوع جنسیت، تماس فیزیکی و رابطهی جنسی میپردازد. در این یادداشت و در پایان برلیناله به معرفی دیگر فیلمهای دیدنی و فیلمهای ایرانی حاضر در این دوره میپردازم.
«با احترام، خواهرت[2]» - ایرنه لوستزیگ
از مجلهی «میس[3]» به عنوان نخستین نشریهی جریان اصلی فمینیستی در آمریکا نام میبرند. در دههی هفتاد میلادی این مجله خوانندگان زیادی در سراسر آمریکا داشت. زنانی از سنین، نژادها و گرایشهای جنسی گوناگون در پاسخ به بعضی مقالات یا در توضیح شرایط زندگی خود و تعریف قصههای شخصیشان به این مجله نامه مینوشتند. بخش بزرگی از این نامهها منتشرنشده باقی ماند. ایرنه لوستزیگ که این نامهها را بر حسب تصادف در بایگانی یک کتابخانه پیدا کرده بود، دو سال به نقاط مختلف آمریکا سفر کرد تا فیلمی مستند دربارهی این نامهها بسازد. او در شهرهای کوچک و بزرگ به دنبال زنانی با مشخصات نویسندگان اصلی نامهها رفت و از آنها خواست تا نامههایی را که همشهریهایشان چهل سال پیش نوشته بودند، رو به دوربین بخوانند. همجنسگرایی، ازدواج میاننژادی، کار زنان و مشکلات خانوادگی از عمده مسائلی است که از خلال این نامهها در فیلم مطرح میشود. حاصل کار، تصویر جالبی از وضعیت زنان در دههی هفتاد میلادی ارائه میدهد. نظرات خوانندگان امروزی نامهها و مقایسه بین شرایط زنان در گذشته و امروز گاهی ناامید کننده و گاهی امیدبخش است.
«آگا[4]» - میلکو لازاروف
در دشتی بیانتها که بر اثر برف و یخ سفید شده است، آخرین بازماندههای شمالی جمهوری یاقوتستان به سختی روزگار میگذرانند: یک زوج سالمند با نام نانوک و سدنا. نانوک شکارچی است و سدنا خانهدار. تنها دخترشان آگا، سالها پیش آنها را ترک کرده است. تغییرات اقلیمی و بهار زودرس کار را برای شکار سخت کرده است و عبور هواپیماها از آسمانِ دشت خبر از پایان یک دوران میدهد. همه چیز در این دشت سفید یخزده است، با این حال «آگا» فیلمی عاشقانه، گرم و زنده است. بدون تصویر کلیشهای که در فیلمهای عاشقانه میبینیم. تصویر زیبای دشت سفید و آسمان در کنار خشونتی که در طبیعتِ سرما و شکار وجود دارد، تضادی دیدنی خلق میکند که لازاروف هنرمندانه به تصویر کشیده است.
«نگران نباش، اون نمیتونه پیاده خیلی دور شه[5]» - گاس ون سنت
تازهترین اثر گاس ون سنت، شرح حال جان کالاهان (با بازی واکین فینیکس) کارتونیست نامدار آمریکایی است. کالاهان که از ۱۳ سالگی به الکل اعتیاد پیدا کرده بود، در ۲۱ سالگی و در حالی که ساعتها بیوقفه الکل مصرف کرده بود بر اثر سانحهی رانندگی به شدت مجروح شد و باقی عمرش را روی صندلی چرخدار گذراند. در همین دوره بود که توانست با کمک یک مؤسسهی ترک اعتیاد، الکل را از زندگی خود حذف کند و طنز سیاهش را به خدمت کارتون درآورد. داستان بر اعتیاد کالاهان به الکل متمرکز است، گویی معلولیت اصلی او همین اعتیاد بود و هنگامی که سرانجام با عبور از مراحل مختلف ترک اعتیاد، از جمله درخواست بخشش، عذرخواهی از اشتباهات، دست و پنجه نرم کردن با ضعفها، شرم و عصبانیت، الکل را رها کرد، به کارتونیست موفقی تبدیل شد.
گاس ون سنت در کنفرانس رسانهای فیلم از رابین ویلیامز فقید به طور خاص تشکر کرد، کسی که بیش از بیست سال پیش ایدهی اولیهی ساختن فیلمی دربارهی زندگی کالاهان را به ون سنت ارائه داده بود. بازی فوقالعاده فینیکس و دیدن جونا هیل در نقشی متفاوت از دیگر نکات جالب فیلم است.
«هفت روز در انتبه[6]» - خوزه پادیا
هواپیماربایی همیشه از موضوعات مورد توجه فیلمسازان بوده است. «هفت روز در انتبه» نیز با همین موضوع به ماجرای ربودن هواپیمای ایر فرانس توسط اعضای «سازمان آزادیبخش خلق فلسطین» و «گروه انقلابی آلمان» در روز ۲۷ ژوئن ۱۹۷۶ میپردازد. این فیلم که با عملیات موفقیتآمیز ارتش اسرائیل برای آزادی گروگانها پایان مییابد تریلری استاندارد و مهیج است که علاوه بر نمایش وجوه مختلف ماجرا از فقدان امکان مذاکره میان طرفهای درگیر انتقاد میکند.
درگیری و تردیدهای دو آلمانی هواپیماربا نسبت به یهودیان و پیام اشتباهِ احتمالیای که با این گروگانگیری به جهان مخابره میکنند، و تردیدهای دولت اسرائیل برای گزینش میان مذاکره و اقدام نظامی به خوبی در فیلم نشان داده میشود. نقطهی ضعف اصلی فیلم اما افتادن در دام شعار و سوگیری راوی به نفع یک طرف ماجرا، بهرغم تظاهر به بیطرفی، است.
«خوک[7]» - مانی حقیقی
مانی حقیقی که پیش از این با فیلم «اژدها وارد میشود» در بخش مسابقه برلیناله حاضر بود امسال نیز با اثر غافلگیرکنندهی دیگری به برلین آمد، کمدی سیاهی دربارهی قتلهای زنجیرهای کارگردانان سینمای ایران. حسن (با بازی حسن معجونی) یک کارگردان ممنوعالکار سینماست. قاتلی زنجیرهای شروع به ترور همکاران او کرده است اما حسادت و خودشیفتگی حسن به قدری زیاد است که میترسد قاتل به سراغش نیاید و کماهمیت جلوه کند. خوک با بازیگوشی و خیالپردازی گاهی به سینمای پائولو سورنتینو نزدیک میشود و جا را برای تفسیرهای فرامتنی باز میگذارد. در یکی از صحنههای تأثیرگذار فیلم، حسن که در سلول انفرادی محبوس است، خوانندهی کنسرتی خیالی میشود (با صدای محسن نامجو) و دورهی سخت انفرادی را اینطور میگذراند، که اشارهای است به نقش رهاییبخش خیال در شرایط سخت و زیر فشار.
شبکههای اجتماعی، روابط بین سینماگران و مسائل سیاسی-اجتماعی روز، درونمایهی فیلم خوک را تشکیل میدهند. همچنین دیدن لیلا حاتمی در نقشی متفاوت به جذابیت فیلم افزوده است.
مانی حقیقی در کنفرانس خبری فیلم دربارهی شوخی فیلم با تراژدی قتلهای زنجیرهای گفت «به اعتقاد من تنها وقتی میتوان چیزی را جدی گرفت که بشود به آن خندید.» او در خوک مراسم تدفین خود را نیز برگزار میکند تا نشان دهد که برای خنداندن تماشاگر از خود واقعیاش نیز به نفع قصه استفاده میکند.
«درساژ[8]» - پویا بادکوبه
درساژ اولین فیلم بلند پویا بادکوبه، عصیان یکتنهی دختری نوجوان علیه جامعهای مردسالار و زورگو را روایت میکند. فیلم با عملی مجرمانه از سوی گلسا و دوستانش آغاز میشود. اختلافنظر و درگیری، راه او و دوستانش را از هم جدا میکند. بعد از آن قدم به قدم دوستان، خانواده و جامعه او را محاصره میکنند تا به خواستهی آنها تن دهد اما گلسا که دائماً در حال دویدن است به ارزشهای تحمیلی جامعهی اطراف خود تن در نمیدهد. شاید به قول کارگردان فیلم «او از معمولی شدن فرار میکند.» او هر بار از همه جا رانده و ناامید میشود به باشگاه سوارکاری اطراف خانهاش پناه میبرد، جایی که میتواند با اسب محبوبش وقت بگذراند و آرام شود.
نام فیلم اشاره به رشتهای در ورزش سوارکاری است. برخلاف اسبهای معمولی، اسب درساژ که به زیبایی و هوش معروف است اجازه ندارد که در دشت باز بدود. در واقع نقاط قوت این اسب، باعث محدودیت و زندانی شدنش میشود، نمادی از شرایطی که گلسا در آن گرفتار شده است.
نویسندهی فیلم، حامد رجبی، که پیش از این با فیلم «پریدن از ارتفاع کم» در برلیناله حاضر بود، بار دیگر نقش اصلی داستانش را به زنی ناراضی اختصاص داده است. درساژ به عنوان اولین تجربهی کارگردانیِ بادکوبه اثری پذیرفتنی است و هیئت داوران بخش «نسل» به دلیل «روایت هوشمندانهی داستان» تقدیرنامهای به این فیلم اهدا کرد.